بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

پشت پرده درجا زدن های سپاهان ؛ هواداران طوفان زرد نصف جهان در گرگ و میشِ بیم و امید

تصمیمات اشتباه مدیریتی و بی ثباتی بلای جان سپاهان اصفهان ؛ به قلم فرزاد بیگی

نویسنده : ParsFootball NewsAgency
تعداد نظرات کاربران : 0 نظر
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۷ دی ۱۴۰۱ | ۱۵:۲۰
بازگشت سپاهان به اصفهان

سپاهان اصفهان نه دغدغه نقل و انتقالات دارد و نه کسی می تواند ستاره هایش را «هایجک» کند. معمولا سرنوشت مدیریت باشگاه دستخوش رفیق بازیهای وزرای ورزش و سایر اهل سیاست نیست. به همین سبب تصمیم سازانش با خیال آسوده تری رو به آینده داشته و قادرند افق های دورتری را ببینند اما اتفاقات دو فصل اخیر نشان می دهد که همچون دوران افت پس از هت تریک قهرمانی این تیم ، گویی باشگاه متمول و اصیل نصف جهان هنوز در گرداب بی تصمیمی گرفتار است و هیچ افق بلند مدتی فرا روی کار بدستانش پدیدار نیست. گویی سکو زدگی و بوقچی محوری به اصفهان هم رسیده و بی حاشیه ترین باشگاه فوتبال ایرانی را در نوردیده است. گویی در سپاهان چیزی از دست رفته است. گویی در سپاهان خیلی چیزها از دست رفته است. حالا با اطمینان بیشتری می توان مدعی شد که این تیم، به معنای واقعی و در همه مولفه ها به قطب سوم فوتبال ایرانی تبدیل شده است. همانقدر بی ثبات. همانقدر عجول. همانقدر غیر حرفه ای.

خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام :

سپاهان اصفهان نه دغدغه نقل و انتقالات دارد و نه کسی می تواند ستاره هایش را «هایجک» کند. معمولا سرنوشت مدیریت باشگاه دستخوش رفیق بازیهای وزرای ورزش و سایر اهل سیاست نیست. به همین سبب تصمیم سازانش با خیال آسوده تری رو به آینده داشته و قادرند افق های دورتری را ببینند. کسب پنج عنوان قهرمانی در لیگ برتر؛ که سه تای آخر پشت سر هم به دست آمده؛ آنها را برای مدتی به پر افتخارترین باشگاه در لیگ اصطلاحا حرفه ای برتر تبدیل کرده بود. هرچند همواره انتقادهایی به هزینه های هنگفت و غلبه فرهنگ نتیجه گرایی در میان مدیران سپاهان وارد بوده؛ اما نکته نگران کننده تر، بروز حاشیه های نوپدید در باشگاه اصفهانیست. ظاهرا در این ملک، موفقیت با حاشیه در هم آمیخته است. گرفتاریهای سپاهان، درست وقتی کلید خورد که این تیم «هت تریک» قهرمانی اش را کامل کرد. حالا هم درون باشگاه، هم روی سکوها و هم در میان ستاره های بزرگ تیم؛ نشانه هایی از شکلگیری یک اتفاق شوم دیده می شد.

پیامدش خلق حاشیه های بی پایان و انهدام تیمی که به عنوان فاتح نخستین سه گانه لیگ برتر، مشغول یکه تازی در فوتبال ایرانی بود. برکناری مدیرعامل باشگاه، درست یک روز قبل از شروع لیگ پانزدهم(فصل 95-1394) و بکارگیری چهار سرمربی دایم و موقت در طول آن فصل ( فرکی، نویدکیا، استیماچ و زاغی نژاد) و قرار گرفتن مدافع «هت تریک» قهرمانی در جایگاه نازل یازدهم؛ نشان دهنده پایان یک عصر بود. عصر سپاهان بی حاشیه و آرام. عصر موفقیت در تداوم و سکوت. عصر تصمیم های درست به پشت گرمی ثبات. عصر پایان کسب جام های متعدد و شروع دوری دنباله دار اصفهانی ها از قهرمانی هایی که با غرور از حضور ادامه دار آن در «نصف جهان» سخن می گفتند.


سرگردانی و نوسان بین سرمربی بزرگ خارجی و عبدالله ویسی نشان دهنده هرج و مرج حاکم بر مدیریت کلان باشگاه بود. همین است که نه «استیماچ» با مهره های مورد علاقه فرکی به جایی رسید و نه عبدالله فرصت یافت پروژه اش را عملی کند. نه بازگشت مجدد «کرانچار» فقید ثمری داشت و نه فراخواندن منصور ابراهیم زاده از آنسوی دنیا گره از کار فروبسته شان باز کرد. فتح سکوی چهاردهم لیگ و قرار گرفتن در آستانه سقوط ؛ حاصل همین روزگار سرگردانی بود. حتی حضور دو ساله امیر قلعه نویی و راهبرد تشکیل تیم پر ستاره هم نتوانست به سال های دوری از قهرمانی پایان دهد. تیم امیر هم فصل نخست و هم بخش زیادی از فصل دوم را به عنوان یکی از مهم ترین مدعیان قهرمانی و احتمالا سرسخت ترین رقیب پرسپولیس بی مهار برانکو سپری کرد. با این حال آنها در هفته آخر «لیگ هجدهم» جام را به سرخ ها تسلیم کردند. در «لیگ نوزدهم» هم به سبب حواشی خود ساخته باشگاه و تصمیم بر عدم حضور در میدان مسابقه برابر پرسپولیس، بیماری غیر منتظره امیر و البته اشتباهات عجیب داوری در تقابل های سرنوشت ساز برابر استقلال؛ به ناگهان همه اندوخته هایشان از دست رفت.


آنها نه تنها از جام حذفی به سیاق سال های اخیر حذف شدند؛ بلکه با قرار گرفتن در جایگاه پنجم لیگ؛ بخت حضور در جام باشگاه ها را هم از دست دادند. در روزهای پایانی لیگ نوزدهم؛ اوضاع چنان بحرانی بود که حتی ژنرال با تجربه هم از عهده تدبیر امور برنیامد و برای نخستین بار در دوران مربیگری ناچار به استعفا شد. چهره رنجور، رنگ پریده و نشسته بر صندلیِ قلعه نویی بیمار ؛ نماد بی چون و چرا و بدون شرح روزگار نفرینی سپاهان بود. باشگاه اصفهانی به سرعت در حال تبدیل شدن به نسخه ای جدید از سرخابی های پایتخت بود. با همان حاشیه ها، با همان شتاب زدگی ها. همین بود که یا تصمیم ها از اساس اشتباه گرفته می شد؛ یا مدیریت باشگاه توان، ثبات و یا پشتوانه لازم برای پایدار ماندن بر تصمیم صحیح را در اختیار نداشت.
اسطوره های باشگاه و نام های بزرگ یکی پس از دیگری به زیر کشیده شدند. «حیا کن، رها کن» بیش از هر شعار دیگری شنیده می شد. حتی فرکی، کرانچار و ژنرال؛ که معماران موفقیت های گذشته باشگاه بشمار می آمدند؛ در امان نماندند. پیدا بود که یک خط فکری خاص در حال غلبه بر سکوها و جهت دادن به آمال و آرزوهای هواداران است. صحبت از بازگشت محمدرضا ساکت و محرم نویدکیا بود. یادگارانی بومی از روزگار غرور و افتخار.


برای جریان غالب هواداری در اصفهان؛ محمد رضا ساکت سمبل مدیریت موفق، سپاهان پر ستاره و عناوین متعدد قهرمانی بود. مرد آرام، مرموز و پرنفوذی که همواره برترین مهره ها را به خدمت می گرفت و به مدد ابزار مالی و غیره مالی در اختیار؛ هیچ نبرد نقل و انتقالاتی را نمی باخت. حواشی باشگاه تحت امرش به ندرت به بیرون درز می کرد و قدرت و اعتبارش در ارکان فوتبال و فراتر از فوتبال باعث اطمینان و پشت گرمی بود.

صدالبته که بسیاری از شعبده های آقای مدیر؛ به مدد حساب بانکی تمام نشدنی باشگاه عملی می شد؛ با این حال، او لااقل در میان انبوه مدیران هزینه، آدم کارآمدتری بود و اگرچه به بهای فاکتورهای پر و پیمان؛ نام سپاهان تحت امرش با قهرمانی و کسب جام عجین شده بود.
ساکت به محض بازگشت به سپاهان؛ هدایت تیم را به محرم نویدکیا سپرد. اسطوره محجوب و به غایت محبوب باشگاه که رد پایش در همه موفقیت های فنی باشگاه دیده می شد. انتخاب محرم بی تجربه با همه مقبولیتش بسیار پر ریسک به نظر می رسید و قطعا تحت تأثیر فشار جامعه هواداری انجام شده بود. البته که دیر یا زود این اتفاق می افتاد و محرم به هرحال به این سمت منصوب می شد. با اینهمه آقای ستاره علیرغم آنکه به وضوح این اتفاق را انتظار می کشید، به هیچ روی خودش را برای روز موعود تجهیز نکرده بود. نه با حضور در کنار سرمربیان باتجربه تر به دانش مربیگری اش افزوده بود و نه حتی در کلاس های مرتبط شرکت کرده و مجوز لازم برای نشستن روی نیمکت تیم های لیگ برتری و جام باشگاه ها را به دست آورده بود. با این حال انتظار می رفت حالا که محرم به هر دلیل به رهبری سپاهان رسیده، حمایت باشگاه و صبوری هواداران تا پایان قرارداد ادامه داشته باشد. به خصوص که شاگردان نویدکیا در فصل نخست با ارائه نمایشی سزاوارانه، همه را امیدوار کرده بودند. در آن فصل فقط بردهای بی پایان و متعدد شاگردان یحیی، باعث توقف سپاهان در جایگاه دوم و نرسیدن به جام قهرمانی شذ.
با این حال تیم محرم در فصل دوم علیرغم ادامه نمایش های چشمنواز؛ ثبات و تداوم لازم را نداشت. به ویژه در دفاع و دروازه متزلزل به نظر می رسید. ثمره این تزلزل، سقوط یک پله ای و کسب جایگاه سوم لیگ، کنار رفتن زودتر از موعد از کورس قهرمانی، حذف زودهنگام از جام حذفی و حضور فاجعه بار در مرحله دوم گروهی جام باشگاه های آسیا بود. این همه کار را به استعفا و جدایی محرم رساند. او در طول فصل هم بارها به عزم کناره گیری از تیم؛ استعفا داده بود.


با اینکه انتخاب نویدکیای بی تجربه و حضورش در رأس دومین تیم پر افتخار لیگ برتر، تصمیمی نادرست به نظر می رسید، برکناری و یا پذیرفتن استعفای او اشتباهی به مراتب بزرگتر بود. با کنار رفتن محرم، هم تیم دوست داشتنی اش از هم پاشید و هم یکی از سرمایه های باهوش، مستعد و محجوب فوتبال ایران در خطر از بین رفتن قرار گرفت. با هر متر و معیاری کسب عناوین دوم و سوم لیگ، در دو سال اول دوران مربیگری؛ رزومه ای قابل قبول به نظر می رسید و ادامه این ماجراجویی را لااقل برای یک نیم فصل دیگر قابل تحمل می کرد. با این حال سپاهانی ها حالا به اندازه آبی های تهرانی هم صبوری نکرده و جانب اسطوره بی مانند باشگاهشان را نگاه نداشتند.
به این ترتیب بار دیگر سرگردان و حیران در چرخه بی پایان تکرار به آزمودن دوباره آزموده ها پرداخته و از اسطوره جوان وطنی به سمت مربی نامدار خارجی تغییر جهت دادند. آنها باز هم به غلط انتظار داشته اند که سرمربی تازه رسیده؛ با عصای جادویی و از راه میانبر تیم را بسرمنزل مقصود برساند. انگار در اصفهان همه فراموش کرده اند که هر جابجایی هزینه ای دارد و ایجاد هر نظم و نظام جدیدی به صبر ، تدریج و زمان نیازمند است . همین است که هنوز فصل به نیمه نرسیده ( با وجود چند نتیجه منایب اخیر ) زنگ ها برای رفیق «مورینیو» به صدا درآمده و زمزمه های نارضایتی از عملکرد مرد پرتغالی روز به روز واضح تر به گوش می رسد. بویژه وقتی نتایج نه چندان مطلوب و نمایش نه چندان زیبای تیم «مورایس» با عملکرد تیم دوست داشتنی محرم مقایسه می شود، ناکامی کادر پر هزینه خارجی بیشتر به چشم می آید. آنها در حالی از لزوم تجدید نظر در تداوم حضور «مورایس» سخن می گویند که از 1394 تا کنون شش مدیرعامل و دوازده سرمربی دایم و موقت را به کار گرفته اند. چه کسی این میزان از بی ثباتی را در باشگاه همیشه آرام اصفهانی باور می کند؟ با این همه گویی این دور باطل پایانی ندارد. گویی باشگاه متمول و اصیل نصف جهان هنوز در گرداب بی تصمیمی گرفتار است و هیچ افق بلند مدتی فرا روی کار بدستانش پدیدار نیست. گویی سکو زدگی و بوقچی محوری به اصفهان هم رسیده و بی حاشیه ترین باشگاه فوتبال ایرانی را در نوردیده است. گویی در سپاهان چیزی از دست رفته است. گویی در سپاهان خیلی چیزها از دست رفته است. حالا با اطمینان بیشتری می توان مدعی شد که این تیم، به معنای واقعی و در همه مولفه ها به قطب سوم فوتبال ایرانی تبدیل شده است. همانقدر بی ثبات. همانقدر عجول. همانقدر غیر حرفه ای.

اختصاصی خبرگزاری پارس فوتبال – فرزاد بیگی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *