بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

وداع ابدی با بی‌بی آبی، بانوی پیر؛ گودیسون پارک اورتون

منبع : طرفداری
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : شنبه 17 خرداد 1404 | 13:45
بدون تصویر

شب ۲۴ آوریل ۱۹۸۵، بزرگ‌ترین شب تاریخ ورزشگاه گودیسون بود؛ دیدار برگشت جام برندگان جام ۱۹۸۵ مقابل بایرن مونیخ.

شب ۲۴ آوریل ۱۹۸۵، بزرگ‌ترین شب تاریخ ورزشگاه گودیسون بود؛ دیدار برگشت جام برندگان جام ۱۹۸۵ مقابل بایرن مونیخ.

اختصاصی طرفداری | گودیسون پارک، بانوی پیرِ فوتبال انگلستان، به آخر خط رسید، این وداعی ابدی بود.

بعد از امجدیه و ومبلی و ماراکانا که خُب عمومیت زیادی داشت، گودیسون پارک اولین نام‌ اختصاصی ورزشگاهی بود که در کودکی به خاطر سپردم. آنقدر که می‌شنیدیم و می‌خواندیم و کمی هم می‌دیدیم.

«آلن بال» مو قرمز اولین اورتونی بود که شناختم، ولی زود به آرسنال رفت. تا بجنبیم «باب لچفورد» از راه رسید. معرکه بود و محبوب!

در دوران قدیم، گودیسون مکانی بود که رؤیاها زاده می‌شدند، قهرمانان می‌درخشیدند و قصه‌هایی شکل می‌گرفت که نسل به نسل نقل شده و باقی مانده است.

اینک، پس از ۱۳۳ سال که دیوارهای آبی‌اش صدای فریادهای شادی، اشک‌های تلخ شکست و آوازهای پیروزی را در خود بلعیده‌ است، بدرود گفت تا آرام‌آرام جان دهد. این پرده، آخرین فصل نمایش بود و دیگر هیچ.

روزی که اورتون برای نخستین بار بر چمن گودیسون قدم گذاشت، کمتر کسی می‌توانست تصور کند این زمین کوچک در قلب لیورپول، به کعبه‌ی آرزوهای هزاران هزار هوادار آبی‌پوش این شهر شیفته‌ی فوتبال بدل خواهد شد. این‌جا جایی بود که دیکسی دین کبیر توپ را با مهارتی بی‌همتا و اشتهایی سیری‌ناپذیر در تور می‌نشاند، هاوارد کندال در میانه میدان فرماندهی می‌کرد و لچفورد و شارپ و فرگوسن اسکاتلندی و… دل‌ها را به لرزه درمی‌آوردند.

با پایان یافتن قصه‌ی باشکوه و پرخاطره‌ی گودیسون، هواداران در فصلی که گذشت، برای آخرین بار گرد هم آمدند تا آوای خداحافظی را در گودیسون بخوانند؛ جایی که خاطره‌ی تک‌تک قدم‌ها بر خاک‌ها و سکوهایش حک شده است. گودیسون، تا زمانی که نسل دیروز و امروز در این اطراف است، همیشه در یاد اورتونی‌ها جاری خواهد بود؛ در داستان‌های پدربزرگ‌هایی که از افتخارهای دیرین می‌گویند، و در رؤیاهای کودکانی که هنوز پیراهن آبی را با افتخار به تن می‌کنند.

باب لچفورد؛ مهاجم اورتون در دهه هفتاد، برو و بیایی داشت

هرچند آینده در استادیومی بزرگ‌تر و مدرن‌تر ادامه خواهد یافت، اما گودیسون پارک، با همه‌ی ترک‌های دیوارش، با همه‌ی صدای چوب‌های کهنه‌اش، همیشه به عنوان قلب تپنده‌ی اورتون خواهد ماند؛ گودیسون، مانند امجدیه‌ی خودمان، برای نسلی که آن را تجربه کرد، فقط ورزشگاهی نبود که دو تیم در آن به جان هم می‌افتادند، بلکه خانه‌ای بود برای عشق، ایمان، امید و رؤیا.

این «بانوی پیر» در طول ۱۳۳ سال، میزبان شادی‌ها، غم‌ها، افتخارها و تاریخچه‌ی باشگاه اورتون بود و برای تعدادی از ما، یادآور دوران و خاطرات بی‌شماری است که تو را با خود می‌برد. کز می‌کنی، غمگین می‌شوی و پژمرده. بی‌تعارف انگار عزیزی را از دست داده‌ای!

خداحافظ، بانوی پیر باوقار،

خداحافظ بی‌بی آبی!

امیرحسین صدر

۲۰ آوریل ۲۰۲۵

روزی روزگاری آسمان در مرسی‌ساید آبی بود

ورزشگاه گودیسون پارک بیش از ۱۳۰ سال است خانه‌ی باشگاه اورتون بود و در این مدت میزبان بازی‌هایی از جمله نیمه‌نهایی جام جهانی ۱۹۶۶ هم بود و اسطوره‌هایی چون پله و اوزه‌بیو و بکن‌باوئر را در خود به آغوش کشیده است.

اوزه‌بیو زمانی گفت:

این ورزشگاه بهترین ورزشگاهی بود که در دوران ورزش‌ام در آن بازی کردم.

ادای احترام اوزه‌بیو، از بزرگان فوتبال پرتغال و اروپا، گویای عظمت تاریخی و بار عاطفی این مکان در تاریخ فوتبال است!

به این بهانه، در میان هزاران مسابقه‌ای که در این ورزشگاه قدیمی برگزار شده، به سراغ یکی از تاریخی‌ترین آن‌ها می‌روم که جایگاه خاصی در تاریخ باشگاه و هوادارانش دارد.

یک شب تاریخی در اروپا و دورانی که اورتون با تیمی معرکه به قهرمانی انگلستان دست یافت و می‌رفت تا جام قهرمانی را به‌دست آورد. از بخت بد، فاجعه‌ی مرگبار هیسل بلژیک در فینال جام قهرمانی اروپا میان لیورپول و یوونتوس و مرگ بسیاری از تماشاگران، دلیلی شد تا تیم‌های انگلیسی تا ۵ سال از حضور در رقابت‌های اروپایی محروم شوند. با این حادثه‌ی تلخ، حکومت فوتبال انگلستان تا سال‌ها خاتمه یافت و تیم فوق‌العاده‌ی اورتون در آن دوران، فرصت نیافت به آن‌چه مستحق آن بود دست پیدا کند.

بخش در پیش، با تماشای دوباره‌ی بازی و البته مستند فوق‌العاده‌ی «راه و رسم هاوارد» و بخش‌هایی از کتاب‌های بازیگران آن دوران تنظیم شده است. بهانه‌ی مناسبی داشتم تا با تماشای آن، نقبی به گذشته‌های دور این باشگاه و استادیوم و بازیکنان قدیمی بزنم که آشنایی کاملی با آن‌ها دارم. نام هاوارد در این مستند، مشخصاً به بازیکن سابق و مربی اورتون در آن دوران اشاره دارد.

مستند دیدنی و معروف اورتون
مستند دیدنی و معروف اورتون؛ راه و رسم هاوارد

شبِ شب‌های گودیسون

«من هرگز چنین چیزی را تجربه نکرده‌ام»؛ این اعتراف کلاوس آوگنتالر، کاپیتان بایرن مونیخ بود زمانی که آن‌ها در نیمه‌نهایی جام برندگان جام اروپا در مقابل اورتون شکست خوردند.

من هرگز چنین فضایی را در بارسلونا، مادرید یا رم تجربه نکرده‌ام؛ جایی که تمام ورزشگاه، تقریباً در تمام ۹۰ دقیقه در پشت تیم قرار داشت.

آوگنتالر، ۳۵ سال پس از شکست، به گذشته این جملات را ابراز کرد؛ مردی که در سال ۹۰ جام جهانی را به‌دست آورد و در میان بهترین بازیکنان تاریخ بایرن مونیخ قرار دارد:

شکست در مرسی‌ساید یکی از معدود مسابقاتی است که هنوز به یاد دارم. یکی در مادرید، میلان، و یکی هم در آمستردام و بازی با اورتون.

اغراقی در کلام اوگنتالر نیست. شاید از میان تمامی مبارزات در دوران معاصر، حتی نبردهای همیشه داغ مرسی‌ساید داربی، باید از یک بازی صحبت کرد.

اگر از هر اورتونی که آن شب در گودیسون پارک حضور داشت سؤال کنید؛ اگر فقط اجازه داشتی یک بازی را با خودت به گور ببری، کدام‌یک را انتخاب می‌کردی؟ از آن ۵۵ هزار نفری که در استادیوم بودند، شرط می‌بندم حداقل ۵۰ هزار نفر همین بازی را انتخاب می‌کردند.

این حرف‌های اندی گری درباره‌ی بازی برگشت نیمه‌نهایی جام برندگان جام اروپا برابر بایرن مونیخ، ۴۰ سال پیش از این، در ۲۴ آوریل ۱۹۸۵ در جام برندگان جام است. هیچ اغراقی در آن وجود ندارد.

اگرچه آمار رسمی تعداد تماشاگران را ۴۹۴۷۶ نفر ثبت کرده، اما این اختلاف کم، چیزی از حقیقت حرف‌های «گری»، نوک حمله‌ی مبارز اسکاتلندی دیروز و مفسر و گوینده‌ی امروز، که در دیدار معروف لیورپول و پاناتینایکوس زمانی که توپ در پشت هجده به‌سوی استیون جرارد آمد، فریاد زد: «بکوبش پسرم! Hit it, Son!»، کم نمی‌کند: این بازی، بدون هیچ بحثی در قلب هر هوادار اورتون جاودانه شده است.

شب ۲۴ آوریل ۱۹۸۵، بزرگ‌ترین شب تاریخ ورزشگاه گودیسون بود. شبی که ذهن و حواس تمام فوتبال‌دوستان اروپا را به تسخیر خود درآورده بود؛ دو تیم فوق‌العاده، مملو از بازیکنان بزرگ، که هر دو به دنبال سه‌گانه بودند. هیچ‌کدام یک قدم عقب نکشیدند و مرز بین موفقیت و شکست، مدام در طول ۹۰ دقیقه جابه‌جا می‌شد. همه این‌ها در فضایی شکل گرفت که ظاهراً تنها باید در گودیسون می‌بودی تا باورش کنی؛ جوی بود، غوغا و معرکه‌ای بود که شاید قابل توصیف نباشد. ولی هر فوتبال‌دوستی می‌فهمد از چگونه شب و نبردی صحبت می‌کنم.

اورتون، به‌عنوان قهرمان جام حذفی انگلیس به این رقابت‌ها راه یافته بود، کار در این رقابت‌ها را کُند شروع کرد؛ و فقط با مجموع یک گل، از سد یونیورسیتی کالج دوبلین گذشت. اما خیلی زود اوج گرفت؛ با شکست اینتر براتیسلاوا در رفت و برگشت به مرحله یک‌چهارم نهایی رسید و آن‌جا با اقتدار، با مجموع ۵-۰ فورتونا سیتارد هلند را درهم کوبید. پس از شروعی نه‌چندان امیدوارکننده، حالا اورتون بدون اینکه حتی یک گل خورده داشته باشد، در نیمه‌نهایی به مصاف بایرن مونیخ خطرناک و قدرتمند می‌رفت.

دیوید لیسی، خبرنگار گاردین، میزان دشواری مأموریت تیم هاوارد کندال، بازیکن سابق و مربی وقت تیم را به‌روشنی توصیف کرد. او پس از مشخص‌شدن قرعه نوشت:

بایرن اکنون به‌وضوح مدعی اصلی کسب جام است و اورتون با مانعی عظیم در راه رسیدن به اولین فینال اروپایی تاریخ خود روبه‌رو شده است.

اندی گری اسکاتلندی، شجاعانه مقابل مدافعان قدرتمند بایرن بازی کرد

بایرن مونیخ پیش‌تر در یک‌چهارم نهایی رم، نایب‌قهرمان سال قبل اروپا را با نتیجه ۴-۱ از پیش‌رو برداشته بود و ترکیبی از ستارگان همچون ژان‌ماری فاف دروازه‌بان معروف بلژیکی، کلاوس آوگنتالر، سورن لربی دانمارکی و لوتار ماتئوس، کیفیت بالای این تیم را نشان می‌داد. اما اورتونی‌ها دلهره‌ای نداشتند، با روندی شکست‌ناپذیر از «باکسینگ‌دی» به این‌جا رسیده بودند و در آستانه افتخاری بزرگ قرار داشتند.

بدون حضور کوین شییدی و اندی گری مصدوم برای بازی رفت در مونیخ، کندال ترکیب تیمش را تغییر داد و از مرد میانی خود، ترور استیون، کمی جلوتر از مهاجم تنهای خود، گریم شارپ استفاده کرد. کوین ریچاردسون و آلن هارپر به تیم اضافه شدند و در میانه میدان عملکرد تحسین‌برانگیزی داشتند، و این در حالی بود که اورتون موفق به کسب تساوی ۰-۰ ارزشمندی در ورزشگاه المپیک مونیخ شده بود.

اودو لاتک، سرمربی معروف بایرن، پس از این تساوی گفت:

بدبین نیستم. ما می‌توانیم همان کاری را انجام دهیم که لیورپول چهار سال پیش با ما در آنفیلد در جام اروپا انجام داد؛ زمانی که بازی بدون گل مانده بود.

اما تاریخ اخیر به نفع آن‌ها نبود. بایرن در چهار فصل گذشته در برابر تیم‌های بریتانیایی ناکام مانده بود: لیورپول، استون ویلا، آبردین و تاتنهام. هر چهار باشگاه بریتانیایی پس از شکست دادن بایرن، جام اروپایی به‌دست آوردند و اورتون هم قصد داشت دقیقاً همین کار را انجام دهد.

به‌عنوان نبردی بین تعقیب‌کنندگان سه‌گانه، تیم در حال ظهور انگلستان با آخرین فاتحان غیرانگلیسی سریالی اروپا روبه‌رو بود؛ تیمی که مربی آن، اودو لاتک، به‌تازگی بازگشته بود تا روزهای شکوهمند اواسط دهه ۱۹۷۰، با سه قهرمانی پی‌درپی در جام‌های اروپایی را تکرار کند. هرچند تیم‌های انگلیسی در آن زمان بر رقابت‌ها مسلط شده بودند.

تاکتیک‌های اخلالگران بایرن مدت‌ها پیش از اینکه با گل دیتر هوینس در دقیقه ۳۷ پیش بیفتد، آشکار بود. آلمانی‌ها پس از شکست دادن تیم رم، به رهبری یک مربی آینده انگلستان، اسون گوران اریکسون، و کاپیتانی مربی آینده اورتون، کارلو آنچلوتی، به نیمه‌نهایی رسیده بودند.

در نبرد گودیسون، لربی با لوتار ماتئوس در میانه میدان به سرشاخی بی‌پروایی در مقابل پیتر رید و پل بریس‌ول پرداختند، و درگیری‌های تک‌به‌تک داغ به‌زودی در همه‌جای زمین به چشم می‌خورد.

وقتی سورن لربی دانمارکی بدون محافظ ساق پا وارد دیگ جوشان گودیسون شد، با معیارهای داوری آن دوران به‌راحتی می‌شد تشخیص داد این یک اقدام بی‌محابا است. بعد از این همه سال، تصمیم هافبک بااستعداد بایرن مونیخ را می‌توان مردانگی و شجاعت نام‌گذاری کرد.

آن شب، ۲۴ آوریل ۱۹۸۵، شبی بود که اورتون هاوارد کندال بالغ شد و غول‌های آلمان غربی را به حاشیه راند تا به فینال جام برندگان جام اروپا برسد. به‌نحوی، لربی بدون آسیب جان سالم به در برد. اما نه سپر قرمز شکست‌ناپذیری بایرن.

در نیمه اول آتش را هانس پفل‌وگلر آغاز کرد و با اندی گری به مبادله ضربات پرداخت و سپس گریم شارپ را با یک ضربه سنگین همراه کرد و پیتر رید، که خود مرد میادین مبارزه بود را زمین‌گیر کرد که نیاز به بخیه‌زدن در نیمه اول پیدا کرد.

نبردی بی‌امان در تمامی جبهه‌ها
نبردی بی‌امان در تمامی جبهه‌ها

بایرن، به رهبری کلاوس آوگنتالر، یک سواره‌نظام و تله آفساید به سبک راگبی در خط دفاع ایجاد کرده بود و با دروازه‌بان بلژیکی‌اش، ژان‌ماری فاف، از نبود قوانین برگشت توپ به دروازه‌بان، سوءاستفاده و تکرار می‌کرد تا شتاب تیم میزبان را متوقف کند.

با این حال، در پایان نیمه اول بازی برگشت، امیدها برای رسیدن به فینال روتردام به‌تدریج در حال از بین رفتن بود.

اورتون بازی را به‌خوبی آغاز کرد و با گذشت نیمه اول، تنش و هیجان افزایش یافت. هیچ‌یک از طرفین ابایی از درگیری نداشتند و تکل‌های شدیدی رد و بدل می‌شد.

کوین راتکلیف، کاپیتان اورتون، در مستند بی‌نظیر «راه و رسم هاوارد» گفته است:

اگر حالا به تماشای آن بازی بنشینید، باید تماشای آن را برای افراد زیر ۱۲ سال ممنوع اعلام کنید. حقیقتاً کسی زیر این سن نباید آن را ببیند.

راتکلیف درست می‌گوید. وقتی به آن بازی نگاه می‌کنم، در گفته کاپیتان اورتون هم اغراقی احساس نمی‌کنم.

دنیای این روزهای فوتبال فرق می‌کند؛ در آن زمان تکل‌ها شدید بود و کوبنده؛ لربی روی پیتر رید، پیتر رید روی ادر، هانس فلوگلر و اندی گری، در درگیری که هر دو کارت زرد دریافت می‌کنند؛ خروج ادر به‌دلیل چالشی هوایی با گری؛ نقش‌زمین شدن لودویگ کوگل توسط راتکلیف و…

این شب، شبی برای ضعیفان، ترسوها و دل‌نازکان نبود. در میان همه این‌ها، دما و جو استادیوم با شور و شوق بی‌اندازه از سوی تماشاگران دائماً می‌جوشید.

اما در دقیقه ۳۸ زمانی که دیتر هونس، برادر هونس معروف بایرنی برخلاف جریان بازی، تیم آلمانی را پیش انداخت، صدای گروهی تماشاگران ناگهان از ۱۰۰ دسی‌بل به صفر کاهش یافت. این اولین گلی بود که اورتون در این مسابقات دریافت می‌کرد!

اگر شک و تردیدها از آغاز به ذهن بازیکنان اورتون راه می‌یافت، می‌شد آن‌ها را بخشید. اما نه حالا، نه با این بازیکنان و نه این مربی. کندال آرام ماند و مطمئن بود اورتون به‌اندازه کافی خوب بازی می‌کند.

نیمه دوم داستان متفاوتی داشت. بازگشت حماسی که با فریادهای بی‌حد ۵۰،۰۰۰ اورتونی روشنایی و هیجان گرفت.

بر اساس توصیه کندال برای «مکیدن توپ از سوی سکوهای گلادایس استریت اند به درون دروازه»، اورتون آغاز به بمباران بایرن کرد.

پیتر رید، هافبک انگلستان در جام جهانی ۸۶، دستورالعمل‌های بسیار ساده مربی‌اش را به یاد می‌آورد:

توپ را به محوطه جریمه بفرستید. تماشاگران سکوهای گلادایس استریت اند گودیسون توپ را به داخل خواهد کشید.

کندال بیش از اندازه عاقل و باتجربه بود. در عرض سه دقیقه در نیمه دوم، اورتون به بازی برگشت. پرتاب بلند گری استیونز توسط گری به سمت شارپ فرستاده شد که آن را به پشت سر پفاف انداخت و گودیسون منفجر شد.

در ۱۷ دقیقه باقی‌مانده، پرتاب دیگری از استیونز منجر به گل دوم اورتون شد و گری با بهره‌گیری از اشتباه فاف گل دوم را زد. بی‌جهت نبود هر دو بازیکن محبوب اسکاتلندی به اسطوره‌ای در گودیسون تبدیل شدند.

پس از آن، صدا به‌طرز حیرت‌انگیزی بیشتر و بیشتر شد. حتی مارتین تایلر، گزارشگر بازی، اظهار کرد:

هیاهو و صدا در گودیسون سرسام‌آور است.

لحظه موعود نزدیک بود، و به اعتراف خودش در دقیقه ۸۶ توسط کسی از سر رسید که شبی تلخ را سپری کرده بود.

ترور استیون، یکی دیگر از بازیکنان انگلستان در جام ۸۶، در مستند «راه هاوارد» می‌گوید:

دستم را بالا می‌برم. بازی خیلی ضعیفی داشتم. نمی‌توانستم همکاری کنم، نمی‌توانستم وارد بازی شوم.

و در حالی که رید مدام در طول بازی از او می‌خواست تا خود را در جریان بازی قرار دهد، استیون برخلاف انتظار در شبی دلسردکننده، سرانجام موفق شد لحظه باشکوهی خلق کند.

وقتی بایرن با تمام قوا برای دومین گل فشار می‌آورد، درخشش و آرامش کوین شییدی (Kevin Sheedy) مشهود بود.

او در نیمه خودی، در جناح چپ، توپ را دریافت کرد.

زمان زیادی نمانده بود. مردم در این مرحله وحشت‌زده بودند. منتظر اندی گری بودم تا حرکت کند. من از چند بازیکن عبور کردم. هنوز منتظر او بودم تا حرکت کند. ۵۵۰۰۰ نفر فریاد می‌زدند “مراقب باش یک نفر پشت سرتِه!

«وقتی همه اطرافیان شما عقل خود را از دست داده‌اند، اگر بتوانید آرام بمانید، شما انسان خاصی هستید»، این نقل قولی از رادیارد کیپلینگ (Rudyard Kipling)، نویسنده انگلیسی، با کمی تغییر است.

شییدی در آن غوغا و هیاهو تحت تأثیر قرار نگرفت، و پاسش را وقتی که گری بالاخره حرکت کرد، رها کرد.

تقریباً در حرکت آهسته می‌توان شکل‌گیری این فرصت طلایی را دید؛ همه هواداران اورتون امیدوار بودند گری استیون را در داخل محوطه بایرن ببینند.

استیون این گل را در مستند «راه هاوارد» این‌گونه توصیف می‌کند:

صبر کوین بر روی توپ. اولین لمس اندی، چرخش او. نمی‌دانم هنوز از آن چرخش بهبود یافته یا نه. و بعد، تمامی چشمان سکوهای گلادایس استریت اند به من خیره شده بود. دروازه‌بان بایرن شروع به پایین رفتن کرد و من ضربه‌ام را زدم.

وقتی توپ به پشت دروازه برخورد کرد، شییدی سروصدای گودیسون را در کتاب زندگی‌نامه‌اش این‌گونه تفسیر کرده است: «مثل انفجار یک آتشفشان بود.»

گری استیون، مهاجم اورتون و انگلیس

و مارتین تایلر در پشت میکروفون فریاد زد: «حالا تکلیف مشخص شده.»

تایلر در حالی که به‌سختی می‌توانست صدای خود را بلندتر از سر و صدای جمعیت گودیسون قرار دهد، هوار زد: «روتردام، اینک آن‌ها می‌آیند.»

هنگامی که تصاویر تلویزیونی به تابلوی «به اورتون خوش آمدید» در تونل قطع شد، تایلر اضافه کرد:

بایرن موقع ورود این پیام را دید و استقبالی که نصیب‌شان شد فقط یک استقبال سادهٔ گرم نبود، بلکه نهایتاً به استقبال آتشین و سوزان تبدیل شد.

اتریک بارکلی در گاردین نوشت:

تیم هاوارد کندال نمایشی پر از انرژی و اشتیاق ارائه داد و آلمانی‌ها موفق نشدند در برابر آن مقاومت کنند. این بازگشت، بلندترین غریو و کرکننده‌ترین فریاد شب را از جمعیتی نزدیک به ۵۰،۰۰۰ نفر تولید کرد؛ حمایت پرشورشان در تمام شبی که مهارت با تلاش ناب و از ته دل ترکیب شده بود، اورتون را دائماً به جلو می‌راند.

اگر فوتبال‌دوستی واقعی و اهل دل باشید، فقط گوش سپردن به صدای ورزشگاه گودیسون پارک در آن شب می‌تواند باعث لرزیدن شما شود.

مدافع چپ‌راست تیم، پت ون دن هاو به یاد می‌آورد:

صدا واقعاً باورنکردنی بود. هرگز احساسی را که داشتم، فراموش نکردم.

نویل ساوتهال، دروازه‌بان مشهور اورتون که هیچ‌گاه اظهارات افراطی ندارد، در بزرگی پیروزی مقابل بایرن می‌گوید:

حاضرم هر چیزی که در فوتبال به دست آورده‌ام برای همان یک شب عوض کنم.

هر مصاحبه و گفتگو و اشارات تک‌تک بازیکنان اورتون دربارهٔ مسابقهٔ بایرن، حاکی از ویژگی آن است؛ آن شب مانند هیچ شب دیگری نبود.

گریم شارپ، مهاجم اورتون، در مقدمهٔ کتاب «شارپی: داستان من» یک بخش کامل را به بازی اختصاص داده است.

و پیتر رید در کتاب خود «لبخند بزن پیتر رید» از حس‌های پراکنده‌اش در این باره یاد می‌کند.

و کوین شییدی دربارهٔ اتمسفر و حال‌وهوای بازی می‌گوید:

چنان تأثیری داشت، گویی ضربهٔ فیزیکی متحمل شدی.

کندال پس از بازگشت حیرت‌انگیز تیمش گفت:

شب‌های زیادی مثل این ندیده‌ام.

غوغایی بود!

بسیاری از باشگاه‌ها چنین شب‌هایی نداشته‌اند. هواداران اورتون و نسل جدیدتر، با گذشت زمان ورزشگاه جدید خود را دوست خواهند داشت و به آن عادت خواهند کرد. زمان می‌گذرد و طرفداران قطعاً در خانهٔ جدیدشان خاطراتی خلق خواهند کرد. اما باید چیز فوق‌العاده‌ای باشد تا از آن شب در ورزشگاه قدیمی و معروف در ۲۴ آوریل ۱۹۸۵ پیشی بگیرد.

با آن غوغا و هیاهو و سر و صدا، آن شب، شبِ شب‌های گودیسون پارک بود!

در آن شب جاودانهٔ سال ۱۹۸۵، وقتی بایرن مونیخِ قدرتمند و مغرور برابر ضربان پرشور قلب‌های آبی تسلیم شد، گودیسون به آبی‌ترین آبی‌های آسمانی چنگ زد. فریادها، اشک‌ها، آغوش‌ها و پرچم‌ها و قلب‌های لرزان؛ هر ذره‌ی هوا لبریز از احساس، عطش و شور و آتشی بود که هیچ قدرتی توان خاموش کردنش را نداشت.

پیروزی رسمی و کسب جام در فینال مقابل راپید وین در روتردام به دست آمد، اما فینال واقعی در گودیسون بود.

دیدار فینال در روتردام و کسب جام برندگان جام، فرمالیته بود!

فاجعهٔ فینال جام قهرمانی باشگاه‌های اروپا در هیسل بلژیک میان لیورپول و یوونتوس، فقط ۱۴ روز پس از روتردام، به این معنی بود که این پایان یک دوره برای اورتون بود، نه آغاز آن.

با محرومیت تیم‌های انگلیسی، فرصت بیرون آمدن کامل از سایهٔ لیورپول و رقابت در جام‌های اروپا برای همیشه از کف رفت. کندال در سال ۱۹۸۷ به اسپانیا رفت و قهرمانی اورتون در ۱۹۸۵ آخرین بدرقه برای دوران طلایی فوتبال انگلیس در اروپا بود.

زمانی‌که تحریم تیم‌های انگلیسی در اوایل دههٔ ۹۰ پایان یافت، دوران سلطهٔ اورتون (و تیم‌های انگلیس) به گذشته سپرده شده بود؛ همان زمان‌هایی که دروازه‌بان‌ها می‌توانستند پاس رو به عقب را با دست بگیرند و استفاده از ساق‌بند اجباری نبود.

در مستند «راه هاوارد» که در سال ۲۰۱۹ تهیه شد، ساوتهال، رید، گری و بقیه از بازی بایرن به‌عنوان بهترین لحظات فوتبال خود یاد می‌کنند.

لاتک آن را بسیار متفاوت دید و اعتراض پر سر و صدای خود را در آن دوران این‌گونه عنوان کرد: «این فوتبال نیست، آقای کندال!»

این ادعا ذره‌ای برای کندال، اورتون و هواداران و دوستداران آبی‌پوشان مرسی‌ساید اهمیتی نداشت؛ برای هیچ‌یک از آن‌ها، و همهٔ کسانی که شاهد آن نبرد بودند.

بی‌بی‌ آبی و سکوهایش برای همیشه خاموش شدند

حالا آن بازی تاریخی باشگاه، فریادها و شادی‌ها با خاموشی گودیسون به تاریخ پیوسته است، اما نام و خاطرات این ورزشگاه ساده و صمیمی، که طی ایام به فرسودگی رسید و به بانوی پیر و محترمی تبدیل شد، در یاد هواداران و دوستداران فوتبال باقی خواهد ماند.

حتی اگر «بی‌بی آبی» برای همیشه جان سپرده است.

هرگاه دلتنگ می‌شوم؛ چشمان خود را می‌بندم و مطمئنم صدای غرش و هیاهو را خواهم شنید: از این‌جا به بعد؛ «تنها صداست که می‌ماند.»

هنرنمایی قدیسان فوتبال در گودیسون پارک؛ پله و اوزه بیو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *