بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

مصاحبه یا اعتراف به روان‌پریشی! آقای سعید لطفی، اگر تفنگ دم دستت نیست، بگو چه بلایی بر سرت آمده؟

منبع : طرفداری
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : جمعه 16 خرداد 1404 | 3:53

سعید لطفی را باید کنترل کرد. خیلی سریع و خیلی هم جدی. جسارتاً اگر ما را هم تهدید به قتل نمی‌کنید، از شما انتقاد کنیم. آقای لطفی، فوراً یک آینه پیدا و خودتان را در آن نگاه کنید. شما که هستید؟!

سعید لطفی را باید کنترل کرد. خیلی سریع و خیلی هم جدی. جسارتاً اگر ما را هم تهدید به قتل نمی‌کنید، از شما انتقاد کنیم. آقای لطفی، فوراً یک آینه پیدا و خودتان را در آن نگاه کنید. شما که هستید؟!

طرفداری | در جامعه‌ تقریبا بیماری که هر روز به‌شکل جدیدی نکات امیدوارکننده‌اش را از دست می‌دهد و از انسانیت دورتر می‌شود، واژه‌ها گاهی توان توصیف عمق زخم‌ها را ندارند.

هنوز داغ ماجرای الهه حسین‌ نژاد، دختر جوانی که قربانی خشونت افسارگسیخته شد، تازه است، خیلی تازه؛ زخمی که نه فقط خانواده‌اش، بلکه بخش بزرگی از وجدان جمعی ما را آتش زد. داغی که یک کشته داشت و ده‌ها میلیون زخمی. زخمی که نماد این حقیقت تلخ بود: جامعه ما در حال عادت‌کردن به خشونت است. نهادینه‌شدن خشونت، همان بلای بزرگی است که آرام‌آرام در حال بلعیدن ماست و حالا نوبت فوتبال رسیده تا قربانی تازه‌اش را رو کند. روز گذشته بود که مصاحبه‌ای از سعید لطفی بازیکن سابق فوتبال ایران در محافل منتشر شد. مصاحبه‌ای عجیب که وی در آن ادعایی جنجالی و ترسناک مطرح کرده است. جمله‌ای که نه‌تنها تعجب‌آور بلکه عمیقاً نگران‌کننده و خطرناک است:

می‌خواستم جواد نکونام را با اسلحه بکشم. تفنگ را برداشتم اما مادرم مانع شد.

دلیل سعید لطفی به‌زعم خودش خطای شدید جواد نکونام در یک بازی قدیمی روی وی که باعث شکستگی پایش و از دست‌دادن تست تیم اینتر بود، تلقی شده دست. اما بیایید بدون تعارف حرف بزنیم. این دیگر یک شوخی فوتبالی یا مصاحبه احساسی نیست. این یک اعتراف علنی به نیت قتل است. حتی اگر بگوییم این گفته از سر عصبانیت یا با نیت جلب توجه مطرح شده، سطح فاجعه کاهش نمی‌یابد. اتفاقاً همین شوخی‌ گرفتن خشونت، همین لبخند زدن پای جملات تهدیدآمیز، ما را به این‌جا رسانده است.

آیا قتل تبدیل به موضوعی برای مصاحبه شده است؟

آقای لطفی، ناراحتی از یک خطای فوتبالی که به مصدومیت منجر شده، کاملاً قابل درک است. شاید مسیر فوتبال‌تان را تغییر داده باشد، شاید رؤیاهایتان را نابود کرده باشد. فوتبال‌دوستان این جمله معروف و مخصوص دنیای فوتبال که می‌گویند یک بازیکن ۲ بار می‌میرد، مرگ دوم مرگ عادی‌ست اما پیش از آن یک‌بار هم وقتی می‌میرد که فوتبالش تمام شود را شنیده‌اند‌. این را قبول داریم اما هیچ‌کدام از این‌ درک‌کردن‌ها توجیه نمی‌کند که بعد از گذشت سال‌ها، با غرور و اعتماد به نفس از تمایل به قتل یک انسان صحبت کنید. اگر قصد ندارید پس از خواندن این مطلب، ما را هم تهدید به قتل کنید، اجازه بدهید از شما انتقاد کنیم و بگویم چه‌ خبرتان است؟!

بیان جمله «اگر پررو بازی در بیاورد قسم را می‌شکنم» تنها تهدید نیست، بلکه یک هشدار جدی به جامعه است که ما در حال از دست دادن خط قرمزهای اخلاقی و انسانی خود هستیم. آیا لازم است دوباره تکرار کنیم که جوانان این مصاحبه‌ها را می‌بینند؟ تحلیل می‌کنند؟ یاد می‌گیرند؟ وقتی یک فوتبالیست سابق به‌جای صحبت از درس‌هایی که از زندگی گرفته، از نیتش برای کشیدن ماشه می‌گوید، دیگر نمی‌توان با لبخند از کنارش عبور کرد.

خشونت را نرمالایز نکنید

اصطلاح «نرمالایز کردن» یعنی طبیعی جلوه دادن، عادی‌سازی، جا انداختن یک رفتار در ذهن جامعه. حالا همین اتفاق دقیقاً در حال رخ دادن است: خشونت در حال نهادینه شدن است. سعید لطفی در این مصاحبه نه‌تنها از نکونام انتقاد کرده، بلکه با زبان تهدید و ارعاب، به نوعی خشونت را توجیه‌پذیر جلوه داده است. این‌جا دیگر ما با یک بحث فوتبالی طرف نیستیم. این زنگ خطر یک اختلال جدی روانی و اجتماعی است. سعید لطفی نیاز به درمان دارد. نه از باب تمسخر، نه از سر تحقیر؛ بلکه به این دلیل ساده که انسانی که از تمایل به قتل سخن می‌گوید، انسانی که در ذهنش انتقام سال‌هاست رسوب کرده، خودش و اطرافیانش را در معرض خطر قرار داده است. همان‌قدر که نگران سلامت جامعه‌ایم، باید نگران سلامت روان افرادی باشیم که بخشی از این جامعه‌اند.

این ماجرا فقط درباره جواد نکونام نیست

شاید بعضی‌ها بگویند نکونام علیرغم داشتن نامی مهم در فوتبال معاصر این کشور، خودش چندان بی‌حاشیه نبوده یا محبوبیت همگانی ندارد. اما موضوع، شخص نیست. جواد نه، جاسم. جاسم نه، جمال. امروز نکونام، فردا یک نفر دیگر. هرکدام از ما ممکن است در تیررس ذهن‌هایی قرار بگیریم که از کینه تغذیه می‌کنند و از خشونت الهام می‌گیرند.

عکس از جواد نکونام سرمربی سابق استقلال

ما باید از پرونده تلخ الهه حسین‌ نژاد درس بگیریم. جامعه‌ای که در آن تهدید به قتل در قاب مصاحبه‌های رسانه‌ای عادی شده، دیر یا زود، قربانی‌های بعدی‌اش را خواهد شناخت. به فصل سردی وارد می‌شویم، اما نه از نظر آب‌وهوا بلکه از نظر اجتماعی. فشارهای اقتصادی، اضطراب‌های پنهان، تنش‌های روانی، جامعه را به سمت فروپاشی آرامی سوق می‌دهند. در چنین وضعیتی، صدای تهدید را نباید عادی کنیم. باید متوقفش کنیم، با صدای بلند، قبل از آن‌که خیلی دیر شود.

سعیدها را تنها نگذاریم

سعید لطفی نباید تنها باشد. باید موردانتقاد قرار بگیرد اما نباید رهایش کنیم. او فقط یک مثال است‌. یکی از صدها نفری‌ست که بار کینه، ناکامی و فشار را روی دوشش حمل می‌کند و راه تخلیه‌اش را در خشونت می‌بیند. این افراد را نباید رها کرد. نباید با تمسخر طردشان کرد. باید درمان‌شان کرد. زیرا جامعه‌ای که به سلامت روان اهمیت ندهد، دیر یا زود خودش بیمار خواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *