بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

نیکولاس آنلکا؛ نبوغی در سایه تنهایی

منبع : طرفداری
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : جمعه 24 اسفند 1403 | 13:04

طرفداری | نیکولاس آنلکا نامی ساده در تاریخ فوتبال نیست؛ او شخصیتی پیچیده و معمایی بود که گویی همواره یک گام فراتر از دیگران می‌اندیشید، هرچند گاهی به نظر می‌رسید خود نیز نمی‌داند دقیقاً به کدام سو در حرکت است.

بسیاری او را با عنوان «سر سرکش» فوتبال فرانسه می‌شناسند یا به خاطر انتقال‌های پر سر و صدایش به یاد می‌آورند؛ مانند زمانی که از آرسنال به رئال مادرید پیوست یا هنگامی که در چلسی بار دیگر خود را بازیافت. با این حال، آنچه کمتر مورد توجه قرار گرفته، این است که آنلکا تنها یک مهاجم نبود؛ او استراتژیستی بود که فوتبال را چون صفحه‌ای از شطرنج می‌دید و پیوسته در پی آن بود تا مهره‌های خود را در بهترین موقعیت ممکن قرار دهد؛ حتی اگر این تلاش به بهای انزوای او تمام می‌شد. ذهنی شطرنج‌گونه در میدان فوتبال

آنلکا در زمین از هوش غریزی برخوردار بود که به سختی می‌توان آن را در آمار گل‌ها و پاس‌گل‌ها مشاهده کرد. برای مثال، در دوران حضورش در آرسنال (۱۹۹۹-۱۹۹۷)، همگان از سرعت و توانایی او در به ثمر رساندن گل‌ها سخن می‌گفتند، اما آنچه آرسن ونگر را حقیقتاً مجذوب خود کرده بود، درک موقعیت کم‌نظیر او بود. ونگر زمانی اظهار داشت: «نیکولاس قادر بود پیش از دریافت توپ، سه حرکت بعدی را پیش‌بینی کند.» این توانایی به چه معناست؟ آنلکا صرفاً به دنبال توپ نمی‌دوید؛ او فضاهای خالی را شناسایی می‌کرد، حرکات مدافعان را تحلیل می‌نمود و خود را به گونه‌ای قرار می‌داد که گویی در حال اجرای نقشه‌ای پنهان است. این سبک بازی در آرسنال به خوبی جواب داد، زیرا سیستم ونگر به او آزادی عمل و فضایی برای بروز خلاقیتش اعطا می‌کرد. اما هنگامی که به رئال مادرید پیوست، این هوش استراتژیک به چالشی بزرگ برایش تبدیل شد.  

گل های برتر نیکولاس آنلکا در لیگ قهرمانان اروپا / ویدیو

در رئال مادرید، آنلکا با فرهنگی فوتبالی مواجه شد که به جای شطرنج، بیشتر به میدان نبردی چون رینگ بوکس شباهت داشت: تیمی پر از ستارگان بزرگ مانند رائول، روبرتو کارلوس و زین‌الدین زیدان که هر یک در پی اثبات خود بودند. در آنجا دیگر از آزادی عمل آرسنال خبری نبود. آنلکا کوشید خود را با شرایط جدید سازگار کند، اما گویی شطرنج‌بازی را به میانه رقابتی از کشتی آزاد انداخته بودند. او در فصل ۲۰۰۰-۱۹۹۹ تنها ۷ گل به ثمر رساند، اما یکی از این گل‌ها در فینال لیگ قهرمانان اروپا برابر والنسیا بود که قهرمانی را برای رئال به ارمغان آورد. این امر نشان می‌دهد حتی در شرایط دشوار، او قادر بود در لحظات حساس، مهره خود را به درستی به کار گیرد. با این حال، چرا در رئال به موفقیت کامل دست نیافت؟ زیرا او به تنهایی عادت داشت و رئال تیمی بود که همه باید در هماهنگی و ریتمی واحد عمل می‌کردند. انزوا به مثابه انتخابی آگاهانه

یکی از نکات برجسته در شخصیت آنلکا این بود که او هرگز در پی کسب عنوان «ستاره محبوب» نبود. بسیاری از بازیکنان تلاش می‌کنند با رسانه‌ها، هواداران و هم‌تیمی‌های خود رابطه‌ای گرم و صمیمی برقرار کنند، اما انگار آنلکا دیواری نامرئی پیرامون خود کشیده بود. این انزوا اتفاقی نبود، بلکه انتخابی آگاهانه از سوی او بود. در مصاحبه‌ای که در سال ۲۰۱۰ با نشریه فرانس فوتبال انجام داد، اظهار داشت: «من به فوتبال آمدم تا بازی کنم، نه این که دوست پیدا کنم.» این دیدگاه سبب شد بسیاری او را مغرور یا غیرقابل تحمل بدانند، اما با نگاهی دقیق‌تر می‌توان دریافت که این انزوا سپری بود برای محافظت از خود و تمرکز او بر عملکردش.

برای نمونه، در دوران دوم حضورش در پاری‌ سن‌ ژرمن (۲۰۰۲-۲۰۰۰)، زمانی که به تیمی بازگشت که در جوانی در آن رشد کرده بود، می‌توانست به راحتی با دیگران ارتباط نزدیک‌تری برقرار کند. با این حال، او بار دیگر فاصله‌ای مشخص را حفظ کرد. دلیل این امر چه بود؟ آنلکا معتقد بود که اگر بیش از حد به احساسات خود میدان دهد، نمی‌تواند دقت و خونسردی خود را در زمین حفظ کند. این ویژگی در دوران حضورش در چلسی (۲۰۱۲-۲۰۰۸) به اوج خود رسید. در آن زمان، او با بازیکنانی چون دیدیه دروگبا، فرانک لمپارد و جان تری هم‌تیمی بود که هر یک شخصیتی قدرتمند داشتند. اما آنلکا به جای رقابت مستقیم با دروگبا، نقش یک مکمل را ایفا کرد؛ مهره‌ای پنهان که در لحظات کلیدی ضربه نهایی را وارد می‌ساخت. قهرمانی در لیگ برتر در سال ۲۰۱۰ و به ثمر رساندن ۱۱ گل در آن فصل، گواهی بر موفقیت این استراتژی بود.  

گل های برتر نیکولاس آنلکا با پیراهن چلسی در لیگ برتر انگلیس جنجال‌ها: سوءتفاهم یا خودویرانگری؟

سخن گفتن از آنلکا بدون اشاره به جنجال‌هایش ممکن نیست. مشهورترین این موارد، ماجرای جام جهانی ۲۰۱۰ بود که به دلیل درگیری با ریموند دومنک، سرمربی تیم ملی فرانسه، از این تیم اخراج شد و پس از آن هرگز به اردوی ملی بازنگشت. بسیاری این واقعه را مصداقی از خودویرانگری می‌دانند، اما با نگاهی از زاویه‌ای دیگر، می‌توان آن را نمونه‌ای دیگر از ذهن شطرنج‌گونه آنلکا دانست. او در آن لحظه تصمیم گرفت به جای باقی ماندن در سیستمی که به آن اعتقادی نداشت، خود را کنار بکشد؛ حتی اگر این تصمیم به پایان دوران حضورش در تیم ملی منجر شود. این اقدام شاید احساسی به نظر آید، اما منطقی سرد و حساب‌شده در پس آن نهفته بود: «اگر نتوانم بازی خودم را ارائه دهم، چرا بمانم؟»

مورد دیگر، جنجال «کوئِنِل» در سال ۲۰۱۳ بود؛ زمانی که در وست برومویچ، پس از گلزنی، حرکتی بحث‌برانگیز انجام داد و به یهودستیزی متهم شد. بسیاری این اقدام را اشتباهی بزرگ دانستند که به حرفه او آسیب رساند، اما آنلکا همواره تأکید کرد که این تنها یک سوءتفاهم فرهنگی بود و قصدی برای توهین نداشت. این موضوع نشان می‌دهد او گاه در جهانی متفاوت از دیگران زندگی می‌کرد؛ جهانی که قوانین خاص خود را داشت. میراثی که هنوز به طور کامل کشف نشده است

اگر بخواهیم به نکته‌ای که کمتر در مورد این بازیکن مورد توجه قرار گرفته است اشاره کنیم، باید گفت آنلکا پیشگامی بود در تحول نقش مهاجمان در فوتبال. در روزگار او، مهاجمان بیشتر گلزنانی کلاسیک بودند. اما آنلکا ترکیبی شگفت‌انگیز از مهارت‌ها را در بازی خود ایجاد کرد: او هم می‌توانست همچون یک شکارچی درون محوطه جریمه عمل کند و هم قادر بود عقب‌تر آمده و در بازی‌سازی مشارکت کند. این سبک بعدها در بازیکنانی چون کریم بنزما یا روبرتو فیرمینو دیده شد. شاید اگر او در دوران مدرن‌تر، با دسترسی به داده‌ها و تحلیل‌های پیشرفته بازی می‌کرد، ارزش حقیقی‌ کارش بیش از پیش شناخته می‌شد.

دسته بندی ها : طرفداری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *