بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

یواخیم لوو، آنگلا مرکل و یک دهه‌ای که آلمان را تغییر داد

منبع : طرفداری
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : دوشنبه 15 بهمن 1403 | 23:22

طرفداری | هنگامی که یواخیم لوو با آنگلا مرکل دیدار می‌کرد، همیشه یک غذای مخصوص سفارش می‌داد. همان‌طور که لوو در سال ۲۰۱۶ به روزنامه بیلد گفت، آشپز مرکل یک کوردون بلو عالی با سیب‌زمینی سرخ‌کرده درست می‌کرد. اما او و صدراعظم آلمان در مورد چه موضوعاتی صحبت می‌کردند؟ «همه‌چیز». لوو اینطور می‌گفت: از یونان گرفته تا برگزیت و پناهجویان و گاهی هم فوتبال.

به بیان دیگر، این دیدارها چیزی فراتر از یک گفت‌وگوی معمولی و تشریفاتی بودند. ارتباط آن‌ها بسیار طولانی‌تر از این بود که صرفاً تعارفاتی با همدیگر ردوبدل کنند. لوو در سال ۲۰۰۶ سرمربی تیم ملی آلمان شد، تنها یک سال پس از آن‌که مرکل به‌عنوان صدراعظم آلمان انتخاب شد. طی بیش از یک دهه، این دو نفر به شناخته‌شده‌ترین چهره‌های عمومی آلمان در داخل و خارج از کشور تبدیل شدند و هر یک در حوزه‌ی کاری خود تأثیر عمیقی بر این کشور گذاشتند. در فوتبال هم مانند سیاست، آلمان در پانزده سالی که این‌دو بر مسند قدرت بودند، بسیاری از عادات و سنت‌های قدیمی خود را کنار گذاشت و در اغلب اوقات، این لوو و مرکل بودند که این تغییرات را رهبری می‌کردند.

هر دو بیش از یک دهه به‌کار خود ادامه دادند. هر دو در ابتدا با شک و تردیدهایی مواجه شدند. لوو، نهمین سرمربی آلمان از زمان جنگ جهانی دوم بود و اگر دوره ۹ روزه صدراعظمی والتر شیل در سال ۱۹۷۴ را حساب کنیم، مرکل هم نهمین صدراعظم این کشور بوده است. هر دو مسیحی بودند و هر دو از دورافتاده‌ترین نقاط آلمان می‌آمدند؛ مرکل از شمال شرقیِ پروتستان و لوو از جنوب غربیِ کاتولیک. اما مهم‌تر از همه، دوران کاری هر دوی آن‌ها با نوگرایی خاصی همراه بود.

آنگلا مرکل در رختکن تیم ملی آلمان پس از قهرمانی جهان

حتی اگر لوو جام جهانی ۲۰۱۴ را هم نمی‌برد، باز هم به‌عنوان مردی که چهره فوتبال آلمان را از یک سبک خشن و فیزیکی به سبکی زیبا و هنرمندانه تغییر داد، در تاریخ ماندگار می‌شد. تیم ملی آلمان تحت هدایت او، از نگاه تمام مردم جهان از تیمی متشکل از هارالد شوماخرها و اشتفان افنبرگ‌ها به تیمی متشکل از فیلیپ لام‌ها و ماریو گوتزه‌ها تغییر کرد. آن سبک سرد و بی‌روح جای خودش را به جوان‌گرایی و خلاقیتی نسبتاً ناقص داد. تا سال ۲۰۱۴، تیم لوو حتی سبکی شبیه به تیکی‌تاکا را پیاده می‌کرد و تا نیمه‌های جام جهانی بدون یک مهاجم کلاسیک و با فیلیپ لام در خط میانی بازی می‌کرد. خود لوو در سال ۲۰۱۲ به ۱۱ Freunde گفت:

شما تنها زمانی جام‌ها را می‌برید که فوتبال جذابی بازی کنید.

برای او، زیبایی در بازی نه‌تنها با سنت‌های قدیمیِ نتیجه‌گرایی فوتبال آلمان در تضاد نبود، بلکه تنها راه ادامه دادن بود.

«تداوم تغییرات»، اصطلاحی است که مورخان هم از آن استفاده می‌کنند و در سیاست‌های مرکل هم دیده می‌شد. برای ۱۶ سال، او رهبری پروژه‌ای سیاسی را برعهده داشت که جایگاه حزب میانه‌روی دموکراتیک مسیحی آلمان (CDU) را به‌عنوان حزبی مترقی و درعین‌حال قابل احترام در فضای سیاسی کشور بازتعریف کرد. این سیاست‌ها، تغییری چشمگیر در کشوری با ریشه‌های عمیق محافظه‌کاری اجتماعی رقم زد؛ به‌عنوان مثال، تجاوز بین دو زوجی که باهم ازدواج کردند، تا سال ۱۹۹۸ در آلمان جرم محسوب نمی‌شد. بااین‌حال، تحت رهبری مرکل، این حزب راست‌‌گرا‌ی میانه‌رو، ازدواج همجنس‌گرایان را قانونی کرد، برای مدتی پیشگام سیاست‌های محیط‌زیستی شد و هزاران پناهجوی سوری را پذیرفت. شعار جدید حزب CDU شکل ساده‌ای به‌خود گرفته بود: «مرکز».

آنگلا مرکل طی دوران صدارت اعظمی‌اش در آلمان، به‌عنوان رهبر دفاکتوی اتحادیه اروپا هم شناخته می‌شد

برای درک انقلابی که هر دوی لوو و مرکل رقم زدند، باید به پاییز ۱۹۹۸ برگردیم. در نوامبر همان سال، پس از بدترین شکست انتخاباتی تاریخ CDU، نایب‌رئیس جدید حزب، کریستین وولف، خواستار «اصلاحات اساسی در ساختار حزب» شد. استدلال او این بود که این حزب برای حفظ جایگاه خود، باید عملکرد مترقی‌گرایانه‌تری داشته باشد. صحبت‌های او، مسیر سیاست آلمان را دو دهه بعدی تعیین کرد.

یک ماه پیش از سخنرانی وولف در اکتبر ۱۹۹۸، فدراسیون فوتبال آلمان (DFB) هم اولین موج برنامه اصلاحاتی معروف خود را اجرا کرد؛ برنامه‌ای که سیستم پرورش استعداد در سطح باشگاهی و ملی را به‌طور کامل متحول کرد. در آن زمان، اشپیگل آن را «بزرگ‌ترین بازسازی ساختار فوتبال آلمان از زمان حرفه‌ای شدن» این ورزش در کشور نامید. تاریخ نشان داد که این ادعا درست بود، چراکه فوتبال آلمان، هم در سطح باشگاهی و هم ملی، از دل این تغییرات به شکوفایی رسید.

هر دو نهاد DFB (فدراسیون فوتبال آلمان) و CDU (حزب میانه‌روی دموکراتیک مسیحی) به تحولات جهانی آن سال‌ها واکنش نشان دادند. فوتبال به روند تجاری‌سازی رو به‌رشد و ظهور غیرقابل توقف تاکتیک‌های مبتنی‌بر پرس واکنش نشان داد. سیاست آلمان هم در برابر سقوط دیوار برلین، روند جهانی‌شدن و نظم جدید جهانی پس از جنگ سرد، خودش را اصلاح کرد. حزب هلموت کوهل، آلمان را در مسیر اتحاد دوباره رهبری کرده بود، اما برای پیامدهای بلندمدتی که اتحاد دو آلمان در پی داشت، آماده نبود. آلمان دیگر کشوری تقسیم‌شده و اشغال‌شده نبود، بلکه در آستانه ورود به جایگاهی جدید و غالباً متزلزل به‌عنوان یک قدرت جهانی بود.

یواخیم لوو در قامت دستیار یورگن کلینزمن در جام جهانی ۲۰۰۶

لوو و مرکل پیشگامان این تحولات نبودند؛ هر دوی آن‌ها جانشین رهبرانی کاریزماتیک شدند. مرکل جانشین گرهارد شرودر از حزب سوسیال‌دموکرات (SPD) شد و لوو جای یورگن کلینزمن را روی نیمکت مانشافت گرفت. اصلاحات اقتصادی شرودر در دنیای سیاست، حکم نسخه‌ی آمریکایی‌شده‌ی کلینزمن را داشت؛ یک نفس تازه که در نهایت قرار بود سرنوشت تلخی داشته باشد. شرودر به‌سبب اصلاحات گسترده اش از سوی رأی‌دهندگان تنبیه شد، همان‌طور که کلینزمن پس از جام جهانی ۲۰۰۶، از هدایت تیم ملی کنار گذاشته شد و بعدها روی نیمکت بایرن مونیخ هم شکست سختی خورد.

به‌این‌ترتیب، شروع به‌کار لوو و مرکل در ابتدا با استقبال چندانی روبه‌رو نشد. لوو، پس از قهرمانی دی‌اف‌بی پوکال با اشتوتگارت، دوران مربیگری باشگاهی‌اش به بن‌بست خورده بود. از لوو به‌عنوان مغز متفکر پشت تاکتیک‌های کلینزمن یاد می‌شد، اما همچنان شک و تردیدهایی نسبت به او وجود داشت. او که در سال‌های پایانی حضورش روی نیمکت تیم ملی، شخصیت و پوشش مناسبی پیدا کرده بود، در آن زمان به‌عنوان شخصیتی روستایی در رسانه‌ها عنوان می‌شد. لهجه‌ی غلیظ بادنی و لقب او هم کمکی به تغییر تصویرش در رسانه‌ها نمی‌کرد. بیلد یک‌بار به لقب لوو و دستیارش هانسی فلیک اشاره کرد و «یوگی و هانسی» را به‌باد تمسخر گرفت. حتی در سال ۲۰۰۹، نشریه Die Zeit از سرمربی مانشافت به‌عنوان «آقای لووی خوب» یاد کرد که اشاره‌ای به ضعف و کمبود سرسختی او در مقایسه با سرمربی پیشین آلمان، کلینزمن داشت.

مرکل هم در ابتدا دست‌کم گرفته می‌شد. سال‌ها و زمانی‌که وزیر امور خانواده و سپس وزیر محیط زیست بود، او را «دختر کوهل» می‌نامیدند؛ شخصیتی در ظاهر کم‌اهمیت که زیر سایه‌ی بزرگ هلموت کوهل، صدراعظم قدرتمند آلمان قرار گرفته بود. حتی زمانی‌که پس از رسوایی مالی حزب CDU از کوهل فاصله گرفت، از او همچنان به‌عنوان «یک آلمانی شرقی عبوس، بدون جذابیت و با مدل مویی نامناسب» یاد می‌شد. گرهارد شرودر چند ماه پیش از آنکه در انتخابات ۲۰۰۵ از مرکل شکست بخورد، با تمسخر گفت که سخنرانی‌های مرکل در پارلمان «کسل‌کننده» است.

اما اگر رسانه‌ها بیش از هر چیز به کاریزما بها می‌دهند، مردم آلمان در برابر این ویژگی شخصیتی محتاط‌اند. آلمان‌ها به اقتدار یک فرد تحصیل‌کرده دانشگاهی بیشتر از جذابیت یک سیاستمدار حرفه‌ای اعتماد می‌کنند. آن‌ها هیچ‌چیزی را به‌اندازه یک کارشناس و متخصص دوست ندارند. مرکل با مدرک دکترای شیمی کوانتوم و یواخیم لوو با تسلط فروتنانه‌اش بر تاکتیک‌های فوتبالی، هر دو متخصصان حوزه‌ی کاری خود محسوب می‌شدند. البته مرکل مدل موی خود را تغییر داد و لوو هم با پیراهن‌های سفارشی، خودروهای گران‌قیمت و فنجان‌های اسپرسو، تبدیل به یک نماد و سبک زندگی شد، اما موفقیت هر دوی آن‌ها بیشتر بر پایه‌ی محتوا بوده تا ظاهر.

یوگی لوو پس از ۲۴ سال، آلمان را به بام فوتبال جهان برگرداند

مرکل و لوو هیچ‌کدام تمایلی به سخنرانی‌های پرشور و الهام‌بخش نداشتند. هر دو در کنفرانس‌های خبری با لحنی آرام و حساب‌شده صحبت می‌کردند؛ لوو با لهجه‌ی جنوب‌ غربی آلمان و مرکل با مصوت‌های کشیده‌ی شمال‌ شرقی آلمان. آن‌ها نه اهل پرگویی بودند و نه صدای خود را بلند می‌کردند. در طول بیش از یک دهه، صدای هر دوی آن‌ها برای مردم آلمان به‌اندازه‌ی صدای یکی از اعضای خانواده‌شان آشنا شده بود. اگر مرکل همیشه در نقش موتی (مادر خانواده) ظاهر می‌شد، لوو بیشتر شبیه به یک دایی یا عمو بود؛ صدایی که دقیقاً به‌خاطر اینکه هر روز شنیده نمی‌شد، آشنا به نظر می‌رسید. مردم آلمان در این دو چهره، فرشته‌های نگهبانی را می‌دیدند که می‌توانستند به آن‌ها برای گذر از تغییراتی بنیادین اعتماد کنند.

شاید بزرگ‌ترین تغییر واقعی و انتزاعی، تغییرات جمعیتی و نه تغییرات تاکتیکی یا سیاسی بود. اصلاح قانون دو تابعیتی در دوران شرودر به افراد بیشتری با پیشینه‌ی غیرآلمانی اجازه می‌داد پاسپورت آلمانی دریافت کنند. مدتی نگذشت که تأثیر آن در تیم ملی دیده شد و این تیم تقریباً یک‌شبه به آمیزه‌ای از فرهنگ‌های مختلف، از ترکیه‌ای و آلبانیایی گرفته تا تونسی و غنایی تبدیل شد. تیم لوو نماد آلمان مدرن و چندفرهنگی بود. او در سال ۲۰۱۶ جایزه‌ی یکپارچگی بامبی را دریافت کرد.

مرکل البته زمانی گفته بود که چندفرهنگی یک «رویکرد شکست‌خورده» است، اما او همچنان صدراعظم آلمانی بود که بیش از هر زمان دیگری به دلیل سیاست‌های بردبارانه و اینترناسیونالیسم (بین‌المللی‌گرایی) شناخته می‌شد. نه فقط به‌خاطر سیاست درهای باز نسبت به پناهندگان – که اغلب به اشتباه توصیف می‌شود – بلکه به دلیل دفاع سرسختانه‌اش از اظهارنظر کریستین وولف که زمانی گفته بود: «اسلام متعلق به آلمان است.»

البته در این مورد، برخی مخالفت خواهند کرد. شاید لوو در زمان خودش یک نابغه‌ی تاکتیکی بود، اما مرکل را نباید یک لیبرال انقلابی دانست. اشپیگل زمانی نوشت: «مرکل سیاست را طوری دنبال می‌کند که انگار سعی دارد سکسکه‌ی خود را متوقف کند.» او به سیاست‌مداری معروف شد که با اجماع حکومت می‌کرد و هنگامی‌که احساس می‌کرد افکار عمومی پشت او نیست، تغییر موضعی ۱۸۰ درجه‌ای می‌داد؛ چه در مورد انرژی هسته‌ای، چه در موضوع پناهندگان و چه در سیاست‌های اقتصادی. این در واقع، راز موفقیت او بود: توانایی بی‌نظیر در جلب حمایت گسترده و تبدیل تدریجی حزبش به تنها نیروی مهم سیاسی کشور. مشاورانش این راهبرد را «غیرفعال‌سازی نامتقارن» می‌نامیدند. مارتین شولتس اما آن را حمله‌ای به دموکراسی می‌دانست.

اما آیا لوو تفاوتی داشت؟ شاید او از نظر تاکتیکی حتی نابغه بود، اما یک ایدئولوگ (فردی پایبند به اصول خاص خود) به سبک پپ گواردیولا یا رینوس میشل نبود. او پس از دومین شکست پیاپی مقابل اسپانیا در سال ۲۰۱۰ بود که شروع به بازسازی سبک بازی تیم ملی آلمان بر پایه مالکیت توپ کرد. به‌همین‌ترتیب، پس از شکست آلمان در برابر ضدحملات فرانسه در سال ۲۰۱۶، او رویکردی منعطف‌تر در پیش گرفت. او، درست مانند مرکل، فردی عمل‌گرا بود که همواره خود را با شرایط در حال تغییر تطبیق می‌داد. همین ویژگی آن‌ها را برای مدت زمانی طولانی در قدرت نگه داشت و دلیل اینکه هر زمان بحث از کناره‌گیری آن‌ها می‌شد، این پرسش مطرح می‌شد که: «خب، چه کسی جای آن‌ها را خواهد گرفت؟» همین بود.

آخرین بازی یواخیم لوو به‌عنوان سرمربی آلمان؛ پایانی تلخ و نخواستنی.

البته، در اینجا مسیرهای آن‌ها می‌توانست از هم جدا شود. همه‌ی حرفه‌های سیاسی در نهایت با شکست روبه‌رو می‌شوند، اما در فوتبال، عکس این قضیه صادق است.
حذف ناباورانه تیم ملی آلمان از جام جهانی ۲۰۱۸، به‌عنوان مدافع عنوان قهرمانی، لوو را در نقطه‌ای غیرقابل بازگشت قرار داد. یوگی در سال‌های پس از حذف در روسیه، متحمل شکست مفتضحانه‌ای برابر اسپانیا در لیگ ملت‌های اروپا شد و سپس اعلام کرد که در پایان رقابت‌های یورو ۲۰۲۱ نیمکت تیم ملی آلمان را ترک می‌کند. یورو ۲۰۲۱ هم تورنمنت ناموفقی برای مانشافت بود و آن‌ها با قبول شکست برابر انگلیس در مرحله یک‌هشتم نهایی، به خانه برگشتند. در مورد مرکل، اقبال عمومی نسبت به او از سال ۲۰۱۵ کاهش یافت. مرکل در سال ۲۰۱۸ از رهبری حزب CDU کناره‌گیری کرد و برای پنجمین دوره صدارت‌اعظمی‌اش در سال ۲۰۲۱ اعلام نامزدی نکرد. به‌این‌ترتیب، تنها چند ماه پس از پایان دوران حضور لوو روی نیمکت آلمان، دوران صدراعظمی مرکل هم در دسامبر ۲۰۲۱ به پایان رسید و اولاف شولتس جانشین او شد.

برگردان یادداشت Kit Holden از These Football Times با اندکی دخل و تصرف

دسته بندی ها : طرفداری

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *