تونی کروس: سختترین بخش بازنشستگیام اعلام آن به آنچلوتی و پسرم بود
منبع : طرفداریطرفداری | بیش از سه ماه از خداحافظی تونی کروس از فوتبال میگذرد و او قصد بازگشت دوباره به دنیای فوتبال را ندارد.
ستارهی سابق مادریدیها گفتوگوی مفصلی با مارکا داشته و از دورهی ده سالهی حضورش در مادرید و خداحافظیاش از دنیای فوتبال صحبت کرده است.
کارلو میداند که آلمانیام. آنها سعی کردند مرا متقاعد به بازگشت کنند، اما میدانستند که بر نمیگردم.
- تونی کروسِ سه ماه پس از خداحافظی از فوتبال چطور است؟ آیا دلتنگ مستطیل سبز شده؟
با وجود اینکه زندگیام تغییر کرده، اما خیلی خوب و واقعا خوشحالم. مثل گذشته خوشحالم. پروژهی جذابی را دارم و زندگی بسیار خوبی را میگذارنم.
- تو را همهجا میبینیم. مدلینگ، مربیگری در آکادمی، سازماندهی تورنومنت، کار کردن در موسسهات. حتی بیش از گذشته کار میکنی!
آره، شاید. زندگیام تغییر کرده، اما فکر میکنم بیش از گذشته کار میکنم [میخندد]. کار متفاوتی است و بیشتر با فکر کردن سر و کار دارم، اینکه پروژهها را شروع کنم و ادامه دهم. میخواهم اوضاع بهخوبی پیش برود و باید برای آنها کار کنم. مثلاً در مدرسهی فوتبال، بچههای زیادی دارم که میخواهم پیشرفت کنند و باید برنامهی تمرینیای برای کودکان داشته باشید که با تیمها فرق میکند. بهاین ترتیب، زندگیام عوض شده. قبلاً عادت داشتم به تمرینات بروم و بازی کنم. حالا باید فکر کنم. موسسهای هم برای ده سال است دارم که تلاش میکنیم به کودکان بیمار کمک کنیم. کل خانواده در آن نقش دارند، چون افراد زیادی هستند که زندگی دشواری دارند. خوششانسم که فرزندانم سالماند.
- زندگی بهعنوان مدل چطور است؟ پوسترهای تو در تمام شهر است. یک ساختمان کامل در مرکز شهر!
[میخندد]. داشتن حامی مالیای چون Marc O’Polo اهمیت دارد، حقیقتا برایم خوب است. کار دیوانهواری انجام نمیدهم و برندهایی را انتخاب میکنم که با من سازگاری دارند، برندهایی که سبک مورد نظرم را دارند و جدی هستند، اما تصمیم نگرفتهام که چنین عکسهایی از من را در مادرید بگذارند!
- همسر و فرزندانت چطور با دیدن تو روی بیلبوردها و نه در زمین فوتبال کنار آمدند؟
برای پسر بزرگم اندکی سختتر بوده، چون به دیدن پدرش در زمین و رفتن به ورزشگاه عادت داشت. اما چون زمان بیشتری در خانهام خوشحالاند، کمتر سفر میکنم و همگی خوشحالیم. مطمئنم که پسرم به آن عادت میکند. مثلاً دخترم خیلی خوشحال است و دلتنگ چیزی نشده.
- هنوز ورزشی انجام میدهی؟
بله، تقریبا هرروز. هرگز متوقفش نمیکنم. وقتی جام ملتهای اروپا تمام شد، تنها دو یا سه روز استراحت کردم. چیزی درونم وجود دارد که مرا به سمت تحرک و بازی کردن هل میدهد. دیگر هرروز فوتبال بازی نمیکنم، اما هنوز فعالم.
- چه ورزشی انجام میدهی؟
تقریبا همهچیز. میدوم، تنیس بازی میکنم، چیزهایی در خانه برای تمرین کردن دارم. عاشق ورزشم، اما آن را به شکل متفاوتی ادامه میدهم.
- رژیم غذاییات چطور است؟
مثل گذشته است، اما در گذشته هم اجازهی خوردن چیزهایی به خودم میدادم. همیشه از خودم مراقبت میکردم اما در عین حال از زندگی هم لذت میبردم. برای جلوگیری از مصدومیت و داشتن احساسی خوب از خودم مراقبت میکردم و حالا هم همینطور است. چون اگر اوضاع خوبی داشته باشم، احساس بهتری دارم.
- اعلام تصمیمت به خانواده سختتر بود یا به فلورنتینو و آنچلوتی؟
حقیقتا برای همسرم تصمیم دشواری نبود، چون تصمیمگیری مشترکی داشتیم. در خانه تعجببرانگیز نبود، چون ماهها در موردش صحبت میکردیم. همسرم از حضور بیشترم در خانه خوشحال میشد. گفتنش به پسر بزرگم سختتر بود، چون میدانستم تماشای من در تلویزیون و ورزشگاه چقدر برایش لذتبخش بود. او چیزهای زیادی را تجربه کرده بود، در چهار فینال لیگ قهرمانان حضور داشت و چنین چیزی را بهعنوان یک کودک فراموش نمیکنید! بله، برای پسرم دشوار بود.
گفتنش به کارلو هم برایم بسیار دشوار بود، چون انتظار داشت بمانم و رابطهی بسیار خوبی داشتیم. او اولین مربیام در اینجا بود و گفتنش به او ساده نبود، اما هر چیزی در زندگی پایانی دارد.
- چطور لحظهی مناسب را انتخاب کردی؟
آسان نبود. میدانستم که عصبانی نمیشود، اما اندکی ناراحت میشود. برای من هم لحظهی سادهای نبود، چون چیز بسیار خاصی به پایان میرسید. سعی کردم لحظهی خوب و راحتی را انتخاب کنم و خوششانس بودم که با اختلاف خوبی قهرمان لالیگا شدیم و با خودم گفتم: «حالا وقتش است!». بین لالیگا و فینال لیگ قهرمانان زمان مناسبی بود، چون نمیخواستم به مسئلهای برای تیم تبدیل شود.
- چطور به همتیمیهایت خبر دادی؟
یکی یکی به آنها گفتم. با برخی از آنها در زمان کوتاهی، اما با برخی که رابطهی نزدیکی داشتم در زمان طولانیتری، اما میخواستم شخصاً به همگی اطلاع دهم. به یکباره به همه اطلاع ندادم. نمیخواستم خبرش به دست وبسایت یا روزنامهای برسد و همه کار را در یکی-دو روز انجام داد. به بعضی از آنها قبل از انتشار خبر گفتم. باشگاه هم به من گفت که هر وقت میخواهم خبر را منتشر میکند. خوشبختانه هیچ خبری پیش از اعلام رسمی منتشر نشد که واقعا تعجببرانگیز بود.
- آیا سعی نکردند راضیات کنند؟
خوشبختانه در این ده سال مرا بهخوبی شناختند. آنها میدانند که اگر تصمیمی را با فکر کردن بگیرم، هیچ جای بازگشتی وجود ندارد. مربی به من گفت: «تو آلمانی هستی و هیچکاری نمیتوانم کنم، درسته؟». سعی کردند مرا راضی کنند اما میدانستند اتفاقی نمیافتد. به آنها گفتم چندین ماه است این تصمیم را گرفتم و تغییری نخواهد کرد. صحبتهای بسیار خوبی بود، اما ساده نبود.
- سه ماه پس از ورودت، یکی از کارمندان باشگاه به من گفت: «تونی اینجا برای باقی عمرش خواهد ماند.». آیا اینقدر واضح بود که عاشق این باشگاه شدهای؟
و برعکسش هم همینطور، نه؟ [میخندد]. همهچیز از لحظه اول خاص بود. من در سالی به مادرید آمدم که این تیم لیگ قهرمانان را در سال ۲۰۱۴ برده بود و این کار آسانی نیست. تیم بدون من خیلی موفق بود و ثابت کردن اینکه تیم به من نیاز داشت آسان نبود، اما از همان لحظه اول نشان دادند که میخواهند اینجا باشم. من در مورد همه صحبت میکنم، باشگاه، کادر فنی و هواداران. این برای من اعتماد بهنفس زیادی به ارمغان آورد و این چیزی است که من در زندگی میگویم، داشتن رابطهای دوطرفه اهمیت زیادی دارد.
- آیا زمانیکه جذب شدی را بهخاطر داری؟
یادم میآید که وقتی با آلمان در جام جهانی بودم، کارلو به من زنگ زد و گفت: «میخواهم تو اینجا در مادرید باشی.» و به او گفتم: «من هم، اما تازه لیگ قهرمانان را بردید. آیا مطمئناید؟» و او به من گفت که میخواهد اینجا باشم، اینکه من عملکرد تیم را بهبود میبخشم و… این برای من اعتماد به نفس زیادی داد. من به شکل متفاوتی کارم را شروع کردم، با یک قهرمانی در اولین بازیام. و در طی ده سال حتی یک لحظه هم به ترک اینحا فکر نکردم. هرگز قابل پیشبینی نیست، چون ممکن است بخواهید برای همیشه اینجا باشید و در یک نقطه آنها نمیخواهند قراردادتان را تمدید کنند، اما چنین اتفاقی نیفتاد. بهترین چیز این است که رابطهتان هرگز تغییر نکند و حتی در بدترین لحظات، باشگاه به تواناییهایم شک نکرد.
- تمدید قراردادهایت با باشگاه هرگز مشکلساز نشد، یا فقط اینطور بهنظر میرسید؟
بله، برای تمدید قراردادها، گفتگوها پنج دقیقهای بودند، هیچ چیز بیشتری نبود.
- همان علاقهای که به باشگاه احساس میکنی را به شهر هم احساس میکنی؟ چون در اینجا به زندگی ادامه میدهی.
بله، البته. دو سال اول کمی سخت بود، چون زبان را نمیدانستم، ۲۴ ساله بودم، یک پسر ۹ ماهه داشتم. تغییر بزرگی بود. از روز اول باید خوب بازی میکردم و این آسان نبود. فوتبال بر زندگی خصوصیتان هم تأثیر میگذارد و این که همهچیز از ابتدا خوب پیش رفت به من در سطح شخصی هم کمک زیادی کرد.
سالهاست که مشخصا میخواهیم در مادرید زندگی کنیم، چون بچهها، در کنار دیگر چیزها، به زندگی در اینجا عادت کردند. پسر کوچکترم اینجا بهدنیا آمده و دوستان بچهها، فعالیتها و مدرسهشان را دارند و آفتاب زیادی هم است! رفتن از اینجا در حال حاضر تغییر بزرگی برای خانواده خواهد بود. در اینجا خوشحالیم.
- آمدن امباپه باعث نشد به ماندن فکر کنی؟ اینکه یک سال دیگر بمانی و با او بازی کنی؟
نه. این تصمیم به آمدن یا رفتن بازیکنی ارتباط نداشت، بلکه تصمیمی شخصی بود. میدانستم امباپه میآید و خوشحالم که آمده، چون به تیم کمک خواهد کرد. میتوانست دو سال پیش بیاید، اما بالاخره اینجاست. به هرحال، امباپه نقشی در تصمیمگیریام نداشت.
- رابطهی خاصت با فدریکو والورده از چه زمانی شروع شد؟
فده از روز اول گفت که من الگویش هستم و چه بخواهید و چه نخواهید، این باعث میشود که به او نزدیک شوید و سعی کنید کمکش کنید. برای اولین بار او را در سال ۲۰۱۹ و پس از قرض دادنش به دپورتیوو دیدم و فهمیدم که او بازیکن بسیار خوبی است. واقعاً از شکل بازی او خوشم آمد، او بازیکنی است که تمام توانش را میگذارد و بازیکن بسیار خوبی هم است. او هر سال بازیهای بیشتری انجام داده و شخصیتش
را هم حفظ کرده است.
افراد زیادی هستند که این ویژگی و شخصیتشان را از دست میدهند، اما او اینطور نیست، فده همچنان همان پسر خوبی است که آمادهی یادگیری است و به دیگران کمک میکند. اینکه او انسان بزرگی است را بیش از همه در موردش دوست دارم. بهعنوان یک انسان و بازیکن فده را دوست دارم. از نظر فوتبالی، به فده باور دارم و به همین خاطر شماره ۸ را به او دادم، چون فکر میکنم میتواند برایش خوب باشد. حالا او باید در مادرید مسئولیتش را بپذیرد و خطرهایی که من در زمین کردم را بکند. همهچیز به خودش بستگی دارد و فکر میکنم از پسش بر میآید. باشگاه و همهی افراد باید به او اعتماد بهنفس لازم را دهند.
- فکر میکنم انتخاب یک لحظه در مادرید برایت دشوار باشد…
بله، دشوار است، اما خداحافظیام همیشه جایی در قلبم خواهد داشت. بازی با بتیس و قهرمانی در لالیگا بسیار خاص بود، احساس کردم ۸۵,۰۰۰ نفر برای دیدن و خداحافظی از من به برنابئو آمدند. لحظهی بسیار زیبایی بود و در عین سادگی، دلگرمکننده بود. فیلمهای آن را دوباره ندیدم، اما عکسها را دیدم و واقعا تأثیرگذار بود. همانطور که گفتم، دستاوردهای زیادی داشتم اما همواره این لحظه را به یاد خواهم داشت.