بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

چگونه مستند «Being: Liverpool» با تخریب وجهه برندن راجرز، فوتبال مدرن را متحول کرد

منبع : طرفداری
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : سه شنبه 6 آبان 1404 | 20:49

سال ۲۰۱۲ مستندی بسیار پیشگامانه از لیورپول جنجال‌برانگیز شده بود.

سال ۲۰۱۲ مستندی بسیار پیشگامانه از لیورپول جنجال‌برانگیز شده بود.

طرفداری | مدت‌ها پیش از آنکه مجموعه مستندهای «همه یا هیچ» (All or Nothing) مربیان فوتبال را در قامت فیلسوفان مدرن معرفی کند، برندن راجرز با همان لباس ورزشی‌اش، سخنرانی‌هایی شبیه به سخنرانی‌های تد برگزار می‌کرد.

زمانی که مستند «بودن: لیورپول» در سال ۲۰۱۲ پخش شد، فضای فوتبال و رسانه بسیار متفاوت بود. نتفلیکس هنوز دی‌وی‌دی‌های فیزیکی را از طریق پست برای مشتریان ارسال می‌کرد، هیچ‌کس واژه‌ی xG (گل‌های مورد انتظار) را نشنیده بود و روزگار ساده‌تر – و شاید بهتر – به نظر می‌رسید.

این مستند با روایت کلایو اوون و تهیه‌کنندگی شبکه فاکس، از کانال ۵ بریتانیا پخش شد؛ برنامه‌ای که اکنون با نگاهی به گذشته، دل‌نشین اما کم‌هزینه جلوه می‌کند. تماشاگران دقیقاً نمی‌دانستند چگونه باید این نگاه بی‌پرده به نخستین سال حضور برندن راجرز در مرسی‌ساید را هضم کنند.

مارک لارنسون، اسطوره لیورپول، در زمان پخش در روزنامه میرور نوشت:

فکر می‌کنم این برنامه بیش از حد احساساتی و بی‌مزه، به سبک آمریکایی‌هاست. کاملاً ناپخته و نادرست است و برخی از بخش‌هایی که تاکنون در سه قسمت نخست دیده‌ام، باعث خجالت است.

اما تنها چهره‌های سنتی و قدیمی فوتبال نبودند که این مستند را زیر سؤال بردند. سام وولاستون نیز در نقد خود برای گاردین نوشت:

این مستند هم‌ردیف آثار «آیا این را دوست ندارم» (Do I Not Like That) درباره گراهام تیلور، یا فیلم درخشان اخیر «نقشه چهار ساله» درباره کیو.پی.آر نیست. مدیران آنفیلد احتمالاً آن دو مستند را دیده‌اند و بسیار مراقب بوده‌اند که دوربین‌ها را کجا ببرند و متوجه چه کسی کنند. این اثر حس محافظه‌کارانه‌تر و بیش‌ازحد کنترل‌شده‌ای دارد.

پیش‌بینی‌ای که به حقیقت پیوست

در آن زمان نمی‌دانستیم، اما این نقد، پیش‌بینی دقیقی از موج مستندهایی بود که سال‌ها پس از «بودن: لیورپول» به راه افتادند. انقلاب آنالیتیکس، مانی‌بال، داده‌ها، ایان گراهام، مایکل ادواردز و جذب بازیکنان الهام‌بخش را فراموش کنید.

جایی که گروه ورزشی فنوی (FSG) واقعاً از دیگران پیش افتاد، درک این موضوع بود که یک باشگاه فوتبال می‌تواند شبیه به دیزنی عمل کند: ابزاری برای داستان‌گویی، برندسازی و تولید محتوا. کافی است نگاهی بیندازید به صعود تیم رکسم در لیگ فوتبال که با نیروی نتفلیکس جان گرفت.

مدتی طول کشید تا دیگران به این درک برسند، اما در فاصله‌ی ده سال، مجموعه‌ی «همه یا هیچ» آمازون از راه رسید؛ با نسخه‌هایی درباره‌ی منچسترسیتی، تاتنهام، یوونتوس و آرسنال. همه‌ی آن‌ها در واقع تبلیغاتی درونی و ستایش‌آمیز بودند که در قالب مستند واقعی ارائه می‌شدند. مسلماً این آثار، کن برنز یا آدام کورتیس نیستند.

باشگاه‌هایی مانند لیدز یونایتد، برنلی و بیرمنگام نیز با تلاش‌هایی مشابه، به این مسیر پیوستند؛ تلاشی که این احساس را به بیننده القا می‌کرد که مدیر روابط عمومی هر باشگاه، مانند ویلن اسمایدرز، در کنار تدوینگری خسته نشسته است تا مطمئن شود هیچ نشانه‌ای از شخصیت یا جنجال در نسخه‌ی نهایی باقی نماند.

در عصری که هر باشگاه بخشی از پشت صحنه‌ی خود را نمایش می‌دهد، شکایت وولاستون مبنی بر اینکه «بودن: لیورپول» بیش‌ازحد مدیریت‌شده به نظر می‌رسید، امروز دیگر ساده‌دلانه به نظر می‌رسد.

این مستند اکنون بیشتر به آثار صادقانه، جذاب و گاه شرم‌آور مانند «آیا این را دوست ندارم» و «ساندرلند تا زمان مرگ» شباهت دارد، تا به آگهی‌های تبلیغاتی براق و ساختگی که امروز با آن‌ها مواجهیم. بی‌تردید، اگر «بودن: لیورپول» در دهه‌ی ۲۰۲۰ تولید می‌شد، نتیجه کاملاً متفاوت بود. 

حتی لازم نیست حدس بزنیم؛ مستند آمازون با عنوان «از شکاکان تا باورمندان» نمونه‌ی آشکار تضاد است. احتمالاً تدوینگران امروزی، پرتره‌ی غول‌پیکر راجرز از خودش را کمی عجیب یا تصویر نه‌چندان مطلوب می‌دانستند و آن بخش را به‌سادگی حذف می‌کردند.

آیا اعتبار راجرز هرگز بازسازی شد؟

این را می‌توان بهای پیشگام بودن «بودن: لیورپول» دانست؛ مستندی که هرگز نتوانست مأموریت «ما را خوب نشان دهید» را به‌درستی اجرا کند. اثری که نگاهی صادقانه، طنزآمیز و گاه ناخوشایند از مربی‌ای ارائه داد که بیش از حد به خود باور داشت. 

جیمی کرگر در گفت‌وگویی با اتلتیک گفت:

من تا حدی برای برندن راجرز احساس ترحم داشتم. فکر نمی‌کنم این مستند به نفع او بود. او قدرت نه گفتن را نداشت. تازه شغلش را به دست آورده بود و احتمالاً احساس دین بزرگی نسبت به مالکان داشت. اگر یورگن کلوپ در آن زمان آمده بود، احتمالاً می‌گفت من این کار را نمی‌کنم و مالکان نیز می‌پذیرفتند. اما برندن در موقعیتی نبود که بتواند آن را رد کند.

راجرز بعدها خود را مربی‌ای توانا نشان داد: لیورپول را تا یک‌قدمی قهرمانی لیگ برتر رساند، با لسترسیتی جام حذفی را فتح کرد و در سلتیک افتخارات متعددی به دست آورد. بااین‌حال، در فوتبال مدرنِ سال ۲۰۲۵، توانایی فروختن خود بخشی جدایی‌ناپذیر از جایگاه یک مربی سطح بالا محسوب می‌شود و زمانی که به لحظات شاخص مستند «بودن: لیورپول» نگاه می‌کنیم، دشوار است بتوان راجرز را کاملاً جدی گرفت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *