بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

مارچلو لیپی؛ درخشش آن چشم‌ها

منبع : طرفداری
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : شنبه 23 فروردین 1404 | 16:41

ورود مارچلو لیپی به یوونتوس، قابل مقایسه با ورود کریستوفر نولان به مجموعه فیلم‌های بتمن است؛ درست مثل کسی که آن مجموعه در حال نابودی به دست جوئل شوماخر را احیا کرد، لیپی هم پیش‌تر توانسته بود سلطه‌ای بزرگ و به‌یادماندنی را در بیانکونری بسازد. 

ورود مارچلو لیپی به یوونتوس، قابل مقایسه با ورود کریستوفر نولان به مجموعه فیلم‌های بتمن است؛ درست مثل کسی که آن مجموعه در حال نابودی به دست جوئل شوماخر را احیا کرد، لیپی هم پیش‌تر توانسته بود سلطه‌ای بزرگ و به‌یادماندنی را در بیانکونری بسازد. 

طرفداری | اگر تعداد جام‌ برایتان مهم است، پس با همین موضوع شروع می‌کنیم. مارچلو لیپی، پدرخوانده فوتبال مدرن ایتالیا، در طول دوران پرافتخار مربیگری‌اش توانست یک جام جهانی، یک لیگ قهرمانان اروپا و پنج اسکودتو کسب کند.

سرمربیان زیادی نیستند که هم در فوتبال باشگاهی اروپا و هم در سطح ملی به عالی‌ترین سطح موفقیت رسیده باشند؛ لیپی و ویسنته دل‌بوسکه. این لیست، همین‌جا تمام می‌شود. نام بردن از لیپی به‌عنوان یکی از نابغه‌ها و مغزهای متفکر جهان فوتبال، چیزی نیست که کسی بتواند جرأت زیر سؤال بردنش را داشته باشد.

درست مثل همتای اسپانیایی، مارچلو لیپی سرمربی‌ای بود که همیشه حس کنترل و فرماندهی کامل را القا می‌کرد؛ هم کنترل بر خود و حرفه‌اش و البته کنترل کامل تیمش. لیپی، هواداران سرشناسی هم داشت؛ یکی از آن‌ها سرالکس فرگوسن بود. سرمربی افسانه‌ای منچستریونایتد بارها با لیپی روبه‌رو شد و او را تحسین کرده بود. فرگوسن در کتاب زندگی‌نامه‌اش نوشته:

مارچلو لیپی مرد برجسته‌ای است. نگاه کردن به چشمانش کافی است تا متوجه شوی طرفت کسی است که بر خودش و حرفه‌اش تسلط کامل دارد. آن چشم‌ها از شدت جدیت می‌درخشند و گاهی اوقات هم با احتیاط براندازت می‌کنند اما در عین حال، همیشه بارقه‌ای از هوش و ذکاوت در آن دیده می‌شود. هیچ‌کس نمی‌تواند مرتکب اشتباهِ دست‌کم گرفتن لیپی شود. 

مربیان زیادی نیستند که فرگوسن از آن‌ها الهام گرفته باشد اما قطعا لیپی یکی از آن‌هاست. در اواسط دهه ۹۰، مربیانی مثل هیتسفلد و لیپی به‌عنوان پیشروهای حرفه مربیگری فوتبال ظهور کردند و سطح انتظارات را برای هر مربی جوانی بالا بردند. فرگوسن در دوران رقابت با یوونتوسِ بی‌نظیر لیپی در دهه ۹۰، او را معیاری برای پیشرفت خودش و تیمش می‌دانست. 

این روایت از فرگوسن، تصویری کامل از دیدگاه اهالی فوتبال نسبت به لیپی را نمایان می‌کند:

یادم می‌آید در تورین بودم و آقای لیپی با پالتویی چرمی و سیگاری کوچک در دست، آرام و خونسرد روی نیمکت نشسته بود؛ در حالی که من با گرمگن ورزشی وسط باران سیل‌آسا داشتم غرق می‌شدم. رقابت با چنین مربیانی در بزرگ‌ترین ورزشگاه‌های اروپا واقعا لذت‌بخش است. 

 تا زمان بازنشستگی فرگوسن، این دو سرمربی گهگاهی باهم در ارتباط بودند و رابطه‌ای دوستانه میان آن‌ها شکل گرفته بود. زبانِ صحبت کردن آن‌ها فرانسوی بود چون لیپی، انگلیسی نمی‌دانست* و دانش فرگوسن از زبان ایتالیایی فراتر از «چاو» نمی‌رفت. گاهی اوقات با هم بطری‌های نوشیدنی ردوبدل می‌کردند و البته با هر زبانی از فوتبال سخن می‌گفتند.

*مترجم: در سال ۲۰۱۹ مارچلو لیپی در مصاحبه‌ای گفته بود پیشنهاد مالی بزرگی از تاتنهام را به دلیل آشنا نبودن با زبان انگلیسی، رد کرده است. 

فرگوسن همیشه در تلاش بود احترام لیپی را به دست بیاورد و موفق هم شد. جایگاه لیپی به قدری بالا بود که فرگوسن احساس می‌کرد باید نزد او مقبول شود. البته لیپی هم در نقطه مشابهی قرار داشت. پس از چند سال بازی برای جنوا و سمپدوریا، او تصمیم گرفت وارد عرصه مربیگری شود. او که در پست دفاع بازی می‌کرد، با مفاهیمی مثل نظم، سازماندهی و انسجام آشنایی داشت، همچنان باید چیزهای بیشتری یاد می‌گرفت. 

در یکی از آن جدال‌های خاطره انگیز یوونتوس و منچستریونایتد

پس از بازنشستگی در ۳۴ سالگی، لیپی به‌عنوان مربی کارآموز در سمپدوریا مشغول به کار شد و سپس کارِ جدی را در سطوح پایین فوتبال ایتالیا و باشگاه‌هایی مثل سیه‌نا، چزنه، لوکِزه، کاررازه و آتالانتا سپری کرد. البته این دوره هرگز نقشی کلیدی در شکل‌گیری فلسفه مربیگری لیپی نداشت. با وجود کسب آموزه‌هایی جسته‌وگریخته از کار در سطح پایین، در ناپولی او توانست نشانه‌هایی از یک مربی مؤثر را بروز دهد.

در سال‌های سیاه پس از دوره مارادونا، ناپولی از نظر مالی در وضعیت نابه‌سامانی قرار گرفت. لیپی – همان‌طور که بعدها هم ثابت کرد – توانایی فوق‌العاده‌ای در محافظت از بازیکنانش در برابر مسائل خارج از زمین داشت تا آن‌ها بتوانند درون زمین، موفق شوند. لیپی به بازیکنانش یاد داد با تمرکز روی تیم، ارزش آن را بالاتر از هر چیز دیگری بدانند و عملکرد یک تیم به‌عنوان یک گروه منسجم برای او ارزشمندتر از جرقه‌ها و درخشش‌های انفرادی بود.

نگرش لیپی به فوتبال درست مثل نگرش مهندس‌های خودروسازی است؛ همه قطعات باید روان و هماهنگ کار کنند تا رضایت کامل از محصول به دست بیاید. رساندن ناپولی به جام یوفا در فصل ۹۴-۱۹۹۳ افق‌های جدیدی را به روی سرمربی‌ای گشود که کار در ناپولی دیگر برایش جاه‌طلبانه نبود. بزرگ‌ترین شغل در ایتالیا یعنی سرمربیگری یوونتوس به لیپی پیشنهاد شد. ویتوریو کیوزانو، مدیرعامل یوونتوس آن‌قدر تحت‌تاثیر عملکرد لیپی در ناپولی قرار گرفته بود که او را به‌عنوان سرمربیِ سلطه‌ساز بیانکونری منصوب کرد.

در زمان ورود لیپی به یووه، کسی فکر نمی‌کرد او بتواند مثل جووانی تراپاتونی افسانه‌ای نتیجه بگیرد اما بهتر از آن، در راه بود. ورود لیپی به یوونتوس مثل وارد شدن کریستوفر نولان به مجموعه فیلم‌های «بتمن» بود؛ مردی که از برهم زدن نظم و ساختار موجود، نمی‌ترسید.

همچون نولان که مجموعه در حال نابودیِ جوئل شوماخر را احیا کرد، لیپی هم با ایده‌های روشن در یوونتوس مشغول به کار شد. نولان دقیقاً می‌دانست می‌خواهد با بتمن چه‌کار کند و لیپی هم ذهنیتی مشابه به نمادِ فوتبال ایتالیا داشت. او با شهامت وارد اتاق هیئت‌مدیره شد و درخواست اجرای برنامه‌هایش را داد، درست مثل کارگردان جوانی که شرایط و خواسته‌هایش را به اطلاع مدیران «برادران وارنر» رسانده بود. 

لیپی در اولین اقدام، چیرو فرارا را متقاعد کرد تا زادگاه و تیم محبوبش ناپولی را ترک کند و همراهش به یوونتوس بیاید؛ تصمیم بزرگ فرارا نشانی از جایگاه بزرگ‌تر لیپی در ذهن او بود. این انتقال، بعدها بسیار تأثیرگذار شد چون فرارا موفق شد با انجام ۳۵۸ بازی برای یوونتوس به یکی از بهترین مدافعان میانی نسل خود و تاریخ یووه تبدیل شود. 

لیپی تیم قهرمان خود را بر پایه اصول دفاعی ساخت و به مهاجمانش آزادی‌عمل داد تا توانایی‌هایشان را نشان دهند و این شیوه، به شکل شگفت‌انگیزی مؤثر بود. در تیمِ لیپی، چیزی به‌نام «دوره گذار» وجود نداشت. او می‌آمد، فورا دست به‌کار می‌شد و نتیجه می‌گرفت. البته فوتبالِ آن روزها با فوتبال الان متفاوت بود اما باید به نبوغ مردی احترام گذاشت که تیمی ناکام را بلافاصله دگرگون کرد.

در دوره لیپی، جانلوکا ویالی احیا شد و در همان فصل اول، ۱۷ گل زد. در فصل دوم بود که لیپی نبوغ و استعدادش را به‌عنوان یک «تینکرمن» به نمایش گذاشت؛ او چند خرید هوشمندانه انجام داد که مهم‌ترینش، جذب یک هافبک فرانسوی به‌نام زین‌الدین زیدان بود. درخشش ستاره‌هایی خلاق مثل زیدان و دل پیرو، تماشای بازی را لذت‌بخش می‌کرد اما هسته اصلی تیم لیپی، پرس از بالا و بستن کانال‌های پاس حریف بود. اگر هم حریف می‌توانست از وسط زمین بگذرد، همچنان سدهای محکمی به‌نام فرارا و پائولو مونترو را جلوی خود می‌دید. 

با وجود دفاع از عنوان قهرمانی سری آ، موفقیت اصلی در اروپا رقم خورد؛ جایی که لیپی توانست پس از ۱۱ سال، جام قهرمانی لیگ قهرمانان را به تورین برگرداند. پس از آن فصل، جانلوکا ویالی و فابریتزیو راوانلی به انگلیس رفتند؛ اولی به چلسی پیوست و دومی راهی میدلزبرو شد. 

مارچلو لیپی
اتفاقِ خوبی که دیگر برای یوونتوس نیفتاد

لیپی در گرفتن تصمیم‌های بزرگ و بی‌رحمانه واهمه‌ای نداشت. با وجود نقش مهم پائولو سوسا در اوایل دوران لیپی، او این هافبک دفاعی پرتغالی را کنار گذاشت چون می‌دانست باید دائما خون تازه به رگ‌های تیمش تزریق کند. لیپی تصمیم گرفت روبرتو باجو، دم‌اسبی آسمانی را به میلان بفروشد و یک بازی‌ساز فوق‌العاده به‌نام زین‌الدین زیدان و یک گلزن جوان و تشنه گلزنی به‌نام کریستین ویری را به تیمش اضافه کند.

دوران لیپی با یوونتوس در لیگ قهرمانان اروپا بسیار معروف است؛ در اولین فینال از سه‌گانه فینال‌های اروپایی، بیانکونری مقتدرانه از مرحله گروهی عبور کرد و در مراحل یک‌چهارم و نیمه‌نهایی از سد رئال مادرید و نانت گذشت. آژاکسِ لویی فن خال، تنها مانع پیشِ روی قهرمانی بود. آرمان‌شهر فوتبالیِ فن خال در آمستردام، سدّی نفوذناپذیر شمرده می‌شد و خیلی‌ها آن‌ها را مدعی تکرار قهرمانی و تثبیت جایگاه به‌عنوان پادشاه فوتبال اروپا می‌دانستند.

لیپی برنامه‌های دیگری داشت؛ او ماه‌ها سبک بازی فن خال را مطالعه کرد و با سیگاری بر لب، بازی‌های آژاکس در لیگ داخلی و لیگ قهرمانان را تماشا می‌کرد. فن خال از چینش سخت‌گیرانه ۳-۳-۴ بهره می‌گرفت؛ آرایشی الهام‌گرفته از رینوش میشل، الگوی او. فن خال برای بازیکنانش نقش‌هایی مشخص و محدود تعریف می‌کرد و تا حدی آزادی فردی آن‌ها را می‌گرفت. نگرانی اصلی او، آشکار شدن ضعف‌های خط دفاعی تیمش بود. 

لیپی در مقابله، نسخه خاصی از سیستم ۳-۳-۴ را بهره گرفت اما هدفش سلطه بر مالکیت توپ نبود. آنتونیو کونته و دیدیه دشان در خط هافبک، موتور محرک پرس تیم بودند و دل پیرو نیز با زیرکی در حرکات بدون توپ، خط دفاعی آژاکس را دچار مشکل می‌کرد. ویالی دو بار فرصتِ تمام کردن کار را داشت اما یک ضربه‌اش به تیر و دیگری به کنار تور خورد. لیپی هرگز نگران نمی‌شد و هرگز نمی‌توان دید که او مثل دیگو سیمئونه یا یورگن کلوپ، با مشت‌های گره‌کرده به‌سوی هواداران فریاد بزند. او بیشتر یک ناظر متفکر بود؛ کسی که بیشتر فکر می‌کرد تا این‌که حرف بزند. فرگوسن هم مثل او بود و حتی فن خال هم رویکرد مشابهی داشت؛ کسی که در آن شبِ «کلوسئوم فوتبال» در رم فقط نظاره‌گر بود. 

مارچلو لیپی - المپیکو رم
با سیگاری در لب، المپیکوی رم

کار نهایت به ضربات پنالتی کشید و تکنیک‌های انگیزشی لیپی که مبتنی روی اعتماد به بازیکنانش بود، جواب دادند. همه ضربات پنالتی یووه گل شدند و بیانکونری جام را بالای سر برد. چشم‌ها این کار را انجام دادند، همان چشم‌هایی که فرگوسن در اولین دیدار با آن روبه‌رو شده بود. تاثیر این چشم‌ها مثل پائولو مالدینی بود که با یک نگاه، جای‌گیری مدافع را به او یادآوری می‌کرد. معمولا نیازی به پاسخ وجود نداشت چون همیشه حق با لیپی و مالدینی بود. 

لیپی در یوونتوس، تلخی‌هایی را هم تجربه کرد؛ باخت به دورتموند و رئال مادرید در دو فینال پیاپی لیگ قهرمانان، ضرباتی سخت بودند اما تا سال‌ها از سه فینال پیاپی یووه یاد می‌شد. او فینال‌هایی را باخت و رختکن‌هایی را از دست داد، اما باور به اصولش را نه. دوران لیپی در اینتر با خاطره‌هایی تلخ به یاد می‌آیند؛ نراتزوری تحت هدایت او عملکرد ضعیفی داشت و فصل را در رتبه چهارم تمام کرد. در شروع فصل جدید و پس از باخت به رجینا، لیپی گفت بازیکنان اینتر به یک «اردنگی حسابی» نیاز دارند، اخراج شد و سن سیرو را با موجی از ناامیدی ترک کرد. 

البته دستاورد بزرگ دیگر لیپی بازهم با جانشینی تراپاتونی رقم خورد؛ پس از عملکرد ضعیف در یورو ۲۰۰۴، «ایل تراپ» از آتزوری کنار رفت. ایتالیا با لیپی، به راحتی به جام جهانی ۲۰۰۶ رسید اما یک فاجعه ملی از راه رسید؛ کالچوپولی.

این رسوایی بزرگ، جهان فوتبال را تکان داد و یک ماه پیش از شروع جام جهانی، بحرانی بزرگ در تیم ملی ایتالیا ایجاد کرد. حواشی فساد، تبانی و تیترهای افشاگرانه بی‌پایان، سایه‌ای تاریک روی آتزوری که برای جام جهانی آماده می‌شد، افکند. 

شنودهای تلفنی و تحقیقات گسترده، شبکه‌ای بزرگ از فساد را برملا کرد و هر صبح، روزنامه‌ها تیترهای جدیدی درباره توافق‌های مخفی بین مدیران و داوران روی جلد می‌بردند. نتیجه همان‌طور که می‌دانیم، سست شدن پایه‌های سری آ و پس گرفتن قهرمانی سری آ از یوونتوس بود. میلان، فیورنتینا و لاتزیو نیز با جریمه‌هایی سنگین روبه‌رو شدند. با این شرایط، خودتان را جای لیپی بگذارید. او در آستانه جام جهانی به چهره‌ای تبدیل شد که انتظار می‌رفت منجی فرهنگ ورزشی ایتالیا باشند. لیپی مدام تماس‌هایی اضطراب‌آمیز دریافت می‌کرد و از او می‌خواستند اعتباری برای فوتبال ایتالیا خلق کنند اما این تماس‌ها در کار لیپی تاثیری نداشت؛ او همیشه نقشه‌اش را صرف‌نظر از شرایط موجود، اجرا می‌کرد.

درست قبل از بازی با اوکراین در یک‌چهارم نهایی، جانلوکا پسوتو، بازیکن سابق یوونتوس با پرت کردن خودش از پنجره، اقدام به خودکشی کرد. این خودکشی، نشان می‌داد روان جمعی ورزش ایتالیا تا چه حد سقوط کرده است. فابیو کاناوارو، کاپیتان ایتالیا که پسوتو را دوست و هم‌تیمی قدیمی خودش می‌دانست، از شنیدن خبر بسیار ناراحت شد و به همراه الساندرو دل پیرو، اردوی تیم را ترک کردند تا به ملاقات او بروند.

مارچلو لیپی در تیم ملی ایتالیا
شاگردان، گوش‌به‌فرمان استاد

بازی با اوکراین، به‌خوبی مدیریت شد و پس از برد ۳-۰، کاناوارو و زامبروتا در جشن با هم‌تیمی‌ها، بنر حمایت از پسوتو را در دست گرفتند. طی چند روز، لیپی توانست یک فضای مسموم و تاریک را به دستاوردی تبدیل کند که همه ایتالیا آن را جشن گرفتند. فابیو گروسو بهترین فوتبال عمرش را بازی کرد، فابیو کاناوارو به پاس عملکردش در همان سال توپ طلا گرفت و آندره آ پیرلو نیز درخشان بود؛ این مجموعه از استعدادهای فردی، با فلسفه متحد و منسجم مارچلو لیپی توانستند به تیمی واقعی تبدیل شوند.

حس تیم بودن، زمانی کاملاً مشخص شد که کاناوارو در مصاحبه با مجله فورفورتو درباره آن صحبت کرد:

برای درک واقعی ابعاد ماجرا باید بخشی از آن باشید. ساختار تیم ۲۰۰۶ در دو سال شکل گرفت. می‌دانستیم هرکس دچار مشکل شود، همیشه هم‌تیمی‌ها حمایتش می‌کنند. شاید باور نکنید اما در آن ۴۰ روزِ جام جهانی، حسابی کنار هم خوش‌گذراندیم. 

 ایتالیا با غلبه بر فرانسه در فینالی خاطره‌انگیز، قهرمان شد و مارچلو لیپی، نخستین سرمربی تاریخ فوتبال شد که توانسته قهرمان لیگ قهرمانان اروپا و جام جهانی شود. او در خصوص قهرمانی جام جهانی گفته:

مطمئن نیستم بهترین و فنی‌ترین بازیکنان ممکن را به آلمان برده باشم اما مطمئن بودم بازیکنانی که دعوت کردم، می‌توانند تیم بسازنند و بهترین بازی ممکن را کنار هم ارائه کنند. در فوتبال امروز، بدون تیم بودن برنده نمی‌شوید و داشتن یک تیم لزوما به‌معنای داشتن بهترین بازیکنان یک کشور نیست. شاید کنار هم بودن بهترین‌ها، اصلا یک تیم متحد نسازد. تیم مثل پازل است؛ باید همه قطعه‌های آن را درست کنار هم بچینید. 

مارچلو لیپی
تصویری آشنا و تاریخ‌سازی‌ای که کسی انتظارش را نداشت

برای مربیانی مثل مارچلو لیپی، رشد فردی بازیکن فقط در صورتی مهم است که اتحاد تیمی تقویت شود. از دیدگاه لیپی، ستاره و رهبر واقعی تیمی کسی نیست که با مهارت‌های فنی‌اش بدرخشد و روی تیتر روزنامه‌ها برود، بلکه کسی است که بهتر از همه بتواند مفاهیم و روش کاری مربی را درک و منتقل کند. لیپی، این ویژگی را در آنتونیو کونته و فابیو کاناوارو یافت؛ اما هردو نیز تا حدی جایگاه خود را مدیون لیپی بودند.

لیپی با یوونتوس، چهار بار به فینال لیگ قهرمانان رسید؛ درست است که سه فینال را باخت اما توانایی او در حفظ ثبات در بالاترین سطح رقابت‌ها، او را از سایر مربیان متمایز می‌کرد و مربیانی مثل فرگوسن، بخشی از کارنامه خود را با الگوبرداری از یوونتوسِ لیپی، پربارتر کردند. فارغ از جام‌ها و افتخارات، متحد کردن تیمی که دچار فروپاشی روانی شده بود و رساندن آن به قهرمانی جام جهانی، یکی از بزرگ‌ترین شاهکارهای تاریخ فوتبال به حساب می‌آید. 

ترجمه یادداشت مت گالت از وب‌سایت Thesefootballtimes، با اندکی دخل و تصرف

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *