بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

فوق ستاره‌ها و ابرمغزها تا چقدر در تیم‌هایشان تاثیر دارند؟/تحلیل روز

منبع : طرفداری
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : شنبه 1 آبان 1400 | 21:20

در روز هایی که بحث درباره توپ طلا بسیار داغ شده است و همه در تکاپو هستند که بازیکن مورد نظر خود را لایق توپ طلا بدانند تا به حال به این فکر کرده که ۲ بازیکن را فقط باید از مقدار پاس گل و گل هایشان سنجید؟ افتخارات تیمی؟ اصلا معیار مشخصی برای کسب این جایزه وجود دارد؟ اصلا در فوتبال فوق ستاره یا سوپر استار وجود دارد؟

به گزارش طرفداری، در سال ۲۰۱۹، در اکونومیست (یک روزنامه هفتگی بین المللی که به صورت مجله و دیجیتالی چاپ می شود و بر تجارت، سیاست، فناوری و برخی دیگر از مسائل تمرکز دارند) یک مقاله منتشر می شود که برخی از دانشمندان با استفاده از برخی محاسبات ریاضی به این نتیجه رسیده اند که مربیان فوتبالی در بهترین شرایط و حالت خود بیشتر از ۴ امتیاز نمی توانند در آخر فصل نصیب تیمشان کنند.
 

اما در مورد بازیکنان کمی این داده ها بهتر بود و با کنار گذاشتن مسی، باقی ستاره های فوتبال در نهایت ۳ تا ۴ امتیاز می توانند به تیم هایشان کمک کنند. مدل سازی های ریاضی حاکی از این است که ابر ستاره ها یا ابر مربی ها آنچنان که خود ادعا دارند و ما هواداران فوتبال فکر می کنیم تاثیر گذار نیستند. رسانه های سالیان سال است که این خوراک را به مغز ما می دهند که بردن عناوین یا برنده شدن در بازی ها همگی به ستاره در زمین یا یک مغز متفکر در کنار زمین مربوط می شود. اما در مواقع شکست کسی جوابی ندارد، کسی نمی داند که چطور یک تیم با یک کادر فنی و بازیکنان مشخص در یک فصل قهرمان می شود و در فصل بعد برای کسب سهمیه در لیگش می جنگد؟ چگونه یک سری تیم از نا کجا آباد پیدا می شوند و عناوین را درو می کنند یا تا مراحل بالای پیش می روند و به اصطلاح شگفتی ساز می شوند؟ مطمئنا با وارد شدن به جزئیات و تحلیل ریز پارامتر ها قطعا می توانیم به جواب این سوال برسیم. ولی این توقع زیادی از گونه ما انسان ها است، گونه ای که هزاران سال زمان برده است تا یاد بگیرد از سنگ ابزارآلات بسازد و نهایت توانایی اش زمانی در حد شمارش چند تیکه میوه بوده است و حتی در قرن ۲۱ نیز برای محاسبات ساده محتاج ماشین حساب ها است. چگونه از این گونه بیچاره یا حداقل طرفداران عادی فوتبال مانند خود من انتظار داریم که بتواند میلیارد ها متغیر در ورزشی مثل فوتبال را بتواند تحلیل و تجزیه کند؟ ما چگونه قرار است هوش مصنوعی را درک کنیم؟

کمتر کسی می داند که هوش مصنوعی بازی ویدیویی فیفا، قهرمان ۳ دوره گذشته رقابت های جام جهانی را به درستی پیش بینی کرده بود. اما ترجیح ما در این سال ها این بوده است که این پیش بینی ها را به دست هشت پا، گربه، سگ و دیگر حیوانات بدهیم. اگر تا کنون به رگ تعصب و سال ها طرفداری فوتبالتان بر خورده و بت هایی را که برای خود ساخته اید در حال ریزش می بینید و با خود می گوید آخر یک مشت دانشمند و ریاضیدان خرفت از فوتبال چی می دانند به همه شما پیشنهاد می کنم که فیلم مانی بال را حتما یک بار هم که شده تماشا کنید.
  فیلم مانی بال، محصول سال ۲۰۱۱ آمریکا

این فیلم بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده است که اساس و پایه یک انقلاب عظیم در دنیای ورزش بوده است. در سال ۲۰۰۲ باشگاه بیسبال اوکلند با بحران مالی روبرو می شود و ستاره ها و بازیکنان مهم خود را به ناچار از دست می دهد. جلسات مختلفی در باشگاه برگزار می شود، از مدیران تا پیشکسوتان همگی ایده های خود برای حل این مشکل ارائه می دهند، تا اینکه مدیر تیم اوکلند با یک ریاضی دان آشنا می شود و او بر اساس یک سری از فرمول های ریاضی بازیکنان جدیدی را جذب تیم می کند و ترکیب و سیستم تیم به کلی تغییر می کند و به طرز شگفت انگیزی این کار جواب می دهد. این موضوع از آنجا جالب می شود که فرمول های ریاضی یک سری بازیکن پیر و نا آماده را پیشنهاد می داد که در آخر همان بازیکن ها که از نظر همه بدرد نخور بودند تاریخ سازی می کنند. بار دیگر لازم است اشاره کنم که مغز انسان از پردازش و تحلیل این مقادیر زیاد آماری و متغیرات عاجز است. و اگر اکنون با خود می گویید و بیسبال و فوتبال چه ربط و موضوعیتی به یکدیگر دارند و چون در بیسبال اینکار جواب داده دلیل جواب دادن آن در فوتبال نیست از شما می خواهم که با یک سرچ ساده در اینترنت درباره باشگاه برنتفورد و شیوه مدیریتی آنها که براساس داده های آماری است برای خود اطلاعات جمع کنید. اما متاسفانه ما هواداران فوتبال عاشق اسطوره سازی هستیم که معمولا هم از طرف رسانه ها و گزارشگران فوتبالی به خورد مغز ما داده می شود. درست یا غلط، ما جهان خود را از چشمان رسانه ها میبینیم، هر آنچه که آنها به خورد مغز ما می دهند را قبول می کنیم، الماس سیاه، شاعر فوتبال، جادوگر، مریخی ، مهندس و کلی دیگر از این القاب که به بازیکنان یا مربیان توسط رسانه ها و گزارشگران داده شده است.

حتما در همین سایت طرفداری هم به نوستالژی باز ها برخورد کرده اید. می گویند پله ۳ دوره برزیل را قهرمان جام جهانی کرد، در فینال جام جهانی ۱۹۵۸ سوئد پله با ۲ گلی که وارد دروازه کرد باعث پیروزی برزیل شد. اما دیگر آنها به این اشاره نمی کنند که برزیل آنقدر قوی بود که در آن فینال ۵ گل زد، این را نمی گویند که واوا هم مانند پله در همان بازی ۲ گل به ثمر رساند اما چرا از او به اندازه پله صحبت نمی شود؟ در جام جهانی ۱۹۶۲ شیلی پله بخاطر مصدومیت نقشی در قهرمانی آن تیم نداشت، در جام جهانی ۱۹۶۶ انگلستان، برزیل با همان الماس سیاه و پله بزرگ به راحتی حذف شد. در جام جهانی ۱۹۷۰ مکزیک، خیلی ها بر این باورند که آن تیم برزیل یکی از بزرگترین تیم های تمام دوران است و آن تیم سوپر فوق ستاره بود. همچنین می توان به مارادونا اشاره کرد، جوری افسانه سازی می کنند و می گویند که مارادونا از اول زمین توپ را بر می داشت و تا خط دروازه با خود حمل می کرد که هر کس نداند، نمی تواند تشخیص دهد که از فوتبال دارند حرف می زنند یا داستان یک کمیک بوک را تعریف می کنند. جوری از تاثیر مارادونا در قهرمانی آرژانتین در جام جهانی ۱۹۸۶ مکزیک می گویند که انگار آرژانتین در حد تیم محلات بوده است. یا می گویند مارادونا یک تنه ناپولی را حاکم و قهرمان فوتبال ایتالیا کرد و دیگر به این اشاره نمی کنند یا نمی دانند که ناپولی در آن سال ها برنامه ریزی دقیقی داشت و مبالغ زیادی در پنجره های نقل و انتقالاتی خرج می کرد. پس چرا مارادونا در بارسلونا موفق نبود؟ اتفاقا بعد از رفتن او از بارسلونا، این تیم بهتر نتیجه گرفت.
 

یا می گویند زیدان ارتش تک نفره، فرانسه را در جام جهانی ۲۰۰۶ آلمان به فینال رساند. کافی است نگاهی به لیست بازیکنان فرانسه در آن سال بیندازیم، تیری آنری، تورام و حتی بازیکنانی مانند سانیول یا ترزگه که به عنوان بازیکنان سطح پایین آن تیم شناخته می شدند اما از بازیکنان مهم باشگاه هایشان بودند. شاعر فوتبال یک تنه نتایج را عوض می کرد، پس چرا در تیم ملی برزیل کاری نکرد؟ کریستیانو رونالدو یک تنه پرتغال را قهرمان یورو کرد، در این مورد نیاز نیست صحبت بیشتری شود و کافی است به نحوه صعود پرتغال از گروهش و مصدومیت رونالدو اشاره کنیم. یا لیونل مسی فرا زمینی از سال ۲۰۱۵ که افت بارسلونا شروع شد، حتی به فینال لیگ قهرمانان هم نتوانست برسد. انسان در توهم و حماقت خلاصه می شود و رسانه ها ما را به هر دلیلی از واقعیت ها دور می کنند و حتی آنقدر قدرت دارند که باعث شوند واقعیت را به کلی فراموش کنیم. 

در سال ۲۰۱۵ که رقابت مسی و رونالدو برای کسب توپ طلا بسیار حساس شده بود، تمام رسانه های به مسی هجمه وارد می کردند که از مسی بدون پاس های ژاوی و اینیستا و هم تیمی هایش کاری بر نمی آید و اثرات این حملات را حتی در بحث های امروز نیز در بین هواداران می توان مشاهده کرد اما در همان مقطع سایت گل با آنالیز آماری، مطلبی را منتشر کرد که طبق آن بیش از ۸۰ درصد گل های رونالدو تک ضرب یا پنالتی بوده است و ۹۰ درصد گل های رونالدو طی حرکات هم تیمی هایش به ثمر رسیده است اما رسانه به مخاطب القا کرد تنها مسی به هم تیمی هایش وابسته است. مدل سازی های اکونومیست که در ابتدا به آن اشاره کردیم، مسی را تاثیر گذارترین بازیکن روی نتایج تیمش معرفی کرده است، اما حداکثر تا چند امتیاز تاثیر گذاری؟ جواب ۹ امتیاز است، با اینکه نسبت به بقیه بازیکنان فاصله زیادی دارد اما این ۹ امتیاز به قدری است که به یک بازیکن لقب ارتش یک نفره را بدهیم؟ در کل خبر خوش برای طرفداران مسی این است که اکثر مدل سازی ها مسی را بهترین می دانند، این مدل سازی ها اصلا برایشان مهم نیست که رسانه های به قول معروف دوهزاری یا طرفداران فوتبال می گویند او رهبر نیست یا فقط از پای چپ خودش می تواند استفاده کند، هوش مصنوعی میلیون ها متغیر را لحظه ای پردازش می کند. در این مورد شاید گیمر ها بهتر از هرکس بدانند که غول های بازیسازی مانند الکترونیک آرتز و کونامی در بازی های خود برای بازیکنان چندین پارامتر تعریف کرده اند و این پارامتر ها بهم وابستگی زیادی دارند. جالب است بدانید که هوش های مصنوعی و مدل های ریاضی اصلا از بازیکنانی که در زمین ادای زیادی دارند مانند پل پوگبا خوششان نمی آید. اما رسانه ها کاری می کنند که این بازیکنان با مبالغ بالایی بین باشگاه ها دست به دست می شوند که نتیجه قدرت دلال ها و اینجنت ها است.
  پل پوگبا با قراردادی به ارزش ۱۰۵ میلیون یورو راهی منچستر یونایتد شد

اما خبر بد برای طرفداران رونالدو این است که طبق مدل سازی های ریاضی او بعد از رفتن از منچستر یونایتد هر سال افت کرده است و مهارت هایش کمتر شده و او به یک گلزن صرف تبدیل شده است. اما رسانه ها که عاشق گل ها هستند، کاری می کنند که رونالدوی افت کرده فقط به خاطر گل هایش توپ طلا ببرد. البته که از همین نوع توهم ها درباره مسی وجود دارد. نابغه، مغز او مانند اینیشتین است و این نوع مزخرفات را لطفا کنار بگذارید. با بررسی ویژگی های مسی مانند قد کوتاه، پای تخصصی چپ، زاویه در پا ها و… یا مشابه این ویژگی های تصادفی چه تاثیرات زیادی می تواند بر موفقیت های ورزشی بگذارد و همه این موارد قابل تحلیل هستند و هیچ نکته ماورایی درباره لیونل مسی یا هر بازیکن و ورزشکار دیگری وجود ندارد. البته که بررسی این موضوع در بحث ما نمی گنجد و صرفا برای اشاره به عشق ما برای اسطوره سازی گفته شد. حال بیاید به معیار های توپ طلا یک نگاهی بیندازیم.

با همان معیاری که توپ طلای سال ۲۰۱۸ را به مدریچ دادند می توانستند توپ طلای ۲۰۱۰ را به اسنایدر یا اینیستا بدهند اما رسانه ها در سال ۲۰۱۰ تصمیم گرفتند که توپ طلا به لیونل مسی برسد و در سال ۲۰۱۸ تصمیم گرفتند به لوکا مودریچ برسد. حال اینکه اصلا چگونه یک دروازه بان، یک دفاع، یک هافبک و یک مهاجم و بر اساس چه معیاری مقایسه می شوند و بهترین آن ها معلوم می شود بحث دیگری دارد. چگونه می توان میزان تاثیر گذاری آنها را در تیم هایشان سنجید؟ یا چگونه حتی ۲ بازیکن هم پست با توجه به پارامتر و متغیرات بسیار زیاد در رابطه با وظایف آنها و تفاوت هم تیمی هایشان مقایسه می شوند؟ آیا فقط باید کلین شیت ها یا مقدار گل و پاس گل را در نظر بگیریم؟ سوال مهم دیگری که به وجود می آید این است که آیا لیونل مسی می تواند در تیم های دیگر هم، همین آمار ها را تکرار کند؟ جواب هوش مصنوعی به ما این است که اگر او به منچستر سیتی برود بیشتر پاسور می شود یا اگر به اینتر برود آمار او افت می کند. دوباره به مانی بال بر می گردیم، گفتیم که مدیر تیم اوکلند با خرید جمعی از بازیکنان که از نظر هواداران و رسانه ها بی ارزش بودند به موفقیت رسید اما اینکار با راحتی انجام نشد. در همان روز هواداران و پیشکسوتان و حتی مربی به این تصمیم اعتراض کردند یا رسانه ها نیز به تمسخر می گفتند که آنها عقلشان را از دست داده اند و با چند در بازی های ابتدایی هجمه های به آنها حتی بیشتر شد. اما اوج گرفتن باشگاه اوکلند و نتیجه گرفتنش فکر می کنید اعتبار آن را به پای چه کسی نوشتند؟ به مربی و کادر فنی باشگاه!

واقعا چه اتفاقی می افتد که کهکشانی هایی که یک تنه نتایج بازی ها را تعیین می کنند با هم دیگر گند می زنند؟ تقصیر مربی است؟ در ابتدا با استناد به اکونومیست گفتیم که آنها تاثیر کمی دارند. پروفسور ژیمانسکی از سال ۱۹۷۳ تا ۲۰۱۰، آمار ۷۰۰ مربی را تحلیل کرد و طبق مدل سازی های ریاضی به این نتیجه رسید که تنها ۱۰ درصد از این مربی ها، فقط کمی بهتر از پیش بینی ها عمل کردند که یکی از بهترین این مثال ها می توان به سر الکس فرگوسن اشاره کرد که معروف بود از مدل سازی های ریاضی استفاده می کند. اکونومیست در مقاله اش به طرز عجیبی یکی الگوی ثابت در عملکرد مربی ها ارائه داده است ولی آیا مربی ها در این حد بدرد نخورند؟ می گویند یورگن کلوپ بعد از ۳۰ سال لیورپول را قهرمان لیگ برتر کرد.
 

باز به سال ۲۰۰۲ بر می گردیم که بعد از چندی که از ماجرای مانی بال گذشته بود، مردم و رسانه موفقیت اوکلند را به معجزه و از این قبیل خزعبلات ربط می دادند، اما در این بین انسان های باهوش و نکته سنجی وجود داشت که در صدد الگو برداری از اوکلند بر آمدن. باشگاه بوستون رد ساکس که  ۸۰ سال بود که قهرمان نشده بود و مردم همه از نفرین شدن این باشگاه صحبت می کردند، اما جان هنری در آن سالها با ایجاد تغییر و اعتماد به ریاضیات باعث شد که باشگاهش به قهرمانی برسد. اما مردم همچنان به این موارد و مثال ها بی اعتنا هستند و یورگن کلوپ را خدای خود می پندارند. کلوپ از بازیکنان عالی بازی می گیرد و سوالی که ایجاد می شود این است که چرا از اول این خدا، معجزه اش را رو نکرد؟ چرا بعد از خرید فندایک، آلیسون، فابینیو و… شروع به کسب افتخارات کرد؟ شاید بگویید که این بازیکنان هیچکدام معروف نبودند و پیشرفتشان از تاثیرات کلوپ است خب پس چرا از بازیکنان قبلی خود نتوانست بازی بگیرد؟ باز هم ممکن است بگویید که بازیکنانی مانند صلاح تا قبل از کلوپ ستاره نبودند. آیا تا کنون اسم پروفسور یانگ گراهام را شنیده اید؟ فیزیکدانی که پشت پرده و به دور از حاشیه، سیاست های نقل و انتقالاتی باشگاه لیورپول را تعیین می کند.

با ورود گروه ورزشی FSG به لیورپول که سهامدار اصلی آن یعنی جان هنری که قبلا نیز به آن اشاره کرده ایم باعث تغییر ساختار باشگاه بر پایه ریاضیات شدند. جان هنری کسی بود که بوستون رد ساکز را بعد از ۸۰ سال قهرمان کرد و او به این معروف است که نظر هواداران و مردم ذره ای برای او اهمیت ندارد. چون مغز انسان ها ناتوان است و در نهایت همه این دستاورد ها را به معجزه و استعداد و… ربط می دهند. بیاید با خودمان رو راست باشیم که ما دوست نداریم که بدانیم، اگر لیورپول بعد از سال ها قهرمان لیگ می شود ما دوست نداریم به ده ها پرسنل این باشگاه توجه کنیم و به اسطوره سازی خود می پردازیم.

برای پارت بعدی، ممکن سوال هایی برای شما به وجود آمده است که چرا ستاره ها، ستاره می شوند؟ چرا رونالدو معروف می شود نه بازیکن دیگه ای؟ چرا همه از این فرمول های ریاضی استفاده نمی کنند؟ آیا فوق ستاره باعث افزایش ارزش یک باشگاه می شوند؟ پس چرا باشگاه ها مدام در معرض ورشکستگی هستند؟

و در آخر اینکه لطفا دچار سوء تفاهم نشوید، منظور این نیست که مسی، رونالدو یا لواندوفسکی بازیکن های بدی هستند یا مربی ها هیچ تاثیری ندارند، منظور این است که در توانایی های آنها اغراق شده است. هیچ سوپر استار و فوق ستاره ای وجود ندارد. این مطلب برگرفته از Kaj Raftari است

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.