نقطه کور نجات تیم فوتبال استقلال
بیثباتی مدیریتی نقطه کور نجات استقلال
استقلال دچار بحران مدیریتی شده که جابهجایی مربیان دلیل اصلی آن است. انگار که تیم به دستاویزی برای آزمون و خطای مدیران تبدیل شده است.
وقتی از بحران در مدیریت حرف میزنیم دقیقاً صحبت از کفایت و بیکفایتی، فرصتسازی و فرصتسوزی، کنترل و یا رها کردن یک تیم و مجموعه است. فوتبال هم یک مجموعه است که نحوه مدیریت در آن مرز بین تیم موفق و ناموفق را مشخص میکند. و، اما تیم استقلال؛ تیمی که هواداران و پیشکسوتانش با آن زندگی کردهاند و سر پا نگهش داشتهاند. تیمی که مشکلی به جز بیثباتی مدیریتی ندارد. استقلال فقط یک حمایت و فرصت کم دارد. حمایت کردن از مربیان پیشکسوتی که سردی و گرمی کار را چشیدهاند و با فرصت دادن به آنها میتوان نواقص و کمبودها را جبران کرد. یک تیم نباید به خاطر عوض شدن مربی و مدیر از اهداف خود باز بماند و به حاشیه برود، اما استقلال دچار بحران مدیریتی شده که جابهجایی مربیان دلیل اصلی آن است. انگار که تیم به دستاویزی برای آزمون و خطای مدیران تبدیل شده است. غافل از اینکه عوض شدن مربیان موجب برهم خوردن تعادل و نظم تیمی میشود و این چرخه تا ورود مربی جدید و باز عوض شدن آن ادامه دارد…
یکی از رمزهای موفقیت باشگاههای اروپایی بها دادن به اسطورهها و نیروهای جوان تیمشان است. زیدان توانست سرمربی تیم رئالمادرید شود گرچه در روند مربیگری خود کارنامه و تجربه آنچنانی نداشت، اما حمایت باشگاه از او توانست موجب تقویت تیم بزرگ رئالمادرید شود. یا در سطح تیمهای آسیایی میتوان به سرمربیگری ژاوی در السد اشاره کرد که بلافاصله بعد از خداحافظی از فوتبال به عنوان سرمربی این تیم انتخاب شد گرچه او هم تجربهای در این زمینه نداشت ولی اکنون در این تیم در حال پیشرفت است. اینگونه حمایتها میتواند نصیب کسانی مثل فرهاد مجیدی شود. استقلال اکنون بیش از هر زمان دیگری نیازمند حمایت هواداران و پیشکسوتان از مربی جوانش است. مربی جوانی که سرد و گرم کار را چشیده است، اما نیاز به انگیزه و حمایت و فرصت بیشتری دارد. شاید بتوان گفت مشکل اول تیمهای ما کمبود امکانات و منابع مالی نیست، بلکه مشکل اصلی فقر مدیریتی و سهمخواهی بعضی از پیشکسوتان است. یک تیم نمونه تیمی است که در آن مربیانی وارد و کاربلد برای آن تربیت شدهاند. مربی نیاز یک تیم است تا بتواند با شیوه مربیگری خود، کارآمدی و ثبات را در تیمش ایجاد کند، اما لازمه فعالیت چنین مربیانی فرصت دادن و حمایت از آنهاست تا بتوانند با تیم خود ارتباط برقرار کنند، آن را بشناسند و بسازند، نه اینکه مربیان را تنها گذاشت و انتظار داشت تیم را ستاره کنند.
باشگاه استقلال باید به مربی جوانش اعتماد کند، فرصتها را در اختیارش بگذارد تا هواداران نیز به او اعتماد کنند و مربی بتواند با آرامش روی بهترین فرصتهای موفقیت تمرکز کند. ما هیچ مشکلی نداریم جز شیوههای مدیریت ناصحیح که امید هواداران و مربیانی که میخواهند کار کنند را به یأس تبدیل میکنند. درحالی که مدیریت صحیح یک هنر است که میتواند خاک را به کیمیا تبدیل کند نه اینکه بازی فوتبال و آبروی تیم را به یک بحران ملی تبدیل کند.