بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

برخی ملی پوشان عمدا مقابل عربستان کم کاری کردند ؛ ۵ سال از  پرسپولیس پیشنهاد داشتم

حسن اشجاری: احمدی نژاد قرار بود در بین دو نیمه بازی عربستان به ما سکه بدهد که علی دایی اجازه نداد ؛ استیل آذین برای شرط بندی بسته شده بود

نویسنده : Parsfootball Instagram Service
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : شنبه 9 فروردین 1399 | 0:16

نتیجه گفت و گو با حسن اشجاری حتی برای خود ما هم شگفت انگیز بود. چیزهایی که او بعد از سال‌ها سکوت به زبان آورد؛ با صراحت و شجاعتی که ممکن است برایش دردسرساز هم بشود.

خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام :

حسن اشجاری دفاع چپ سابق استقلال، ذوب آهن و تیم ملی از نوروز خاطرات چندان خوشی ندارد چرا که در یکی از مهمترین بازی‌های زندگی از دلایل شکست ایران مقابل عربستان شناخته شد. شکستی که باعث شد سرنوشت فوتبالی اش کاملا تغییر کند. اما این بچه انزلی با گذشت سال‌ها از آن اتفاق همچنان سر حال و امیدوار به زندگی ادامه می‌دهد و برای خودش جایگاه مناسبی در فوتبال در ذهن دارد.

حرف‌های حسن اشجاری درباره بازی ایران و عربستان و البته جملات شگفت‌انگیزش در‌باره تیم فوتبال استیل آذین را در ادامه بخوانید. این مصاحبه‌ای است که به هیچ وجه نباید از دستش داد.

* ۸ فروردین …

۸فروردین؟ مرا یاد بازی ایران و عربستان می‌اندازد. این بازی حرف و حدیث زیادی دارد و بارها درباره آن صحبت شد. یک سوتفاهمی در این قضیه است که قصد داشتند به خاطر اشتباه من در آن بازی همه چیز را به اسم من تمام کنند و موضوع اما این است که تیم ملی شرایط خوبی نداشت. کل عید و قبل از آن و سال تحویل را هم در اردو بودیم. آن زمان آقای علی آبادی مسوول بودند و پاداش‌هایی که قول داده بودند را ندادند.

تیم لباس نداشت و آقای دایی از تولیدی خودش برای ما گرمکن و لباس اردو و تمرین آوردند. وضعیت خیلی بدی بود و هر چقدر بگویم از بدی اوضاع نمی‌توانم به خوبی آن را نشان دهم. بهرحال بازی به بازی عربستان رسیدیم.

واقعیت قضیه این است که در ضربات ایستگاهی در زمان آقای دایی من همیشه جلوی مهدی رحمتی بود و وظیفه ام این بود که جلوی شش قدم توپ های مرده را جمع کنم. من با قد ۱۷۰ سانتی متر اصلا وظیفه نداشتم که روبروی بازیکن ۱۹۰ سانتی متر ضربه سر بزنم و اصلا این وظیفه من نبود. یار مستقیم آن بازیکن مشخص بود و خدا را شکر همان شب آقای دایی گفتند.

*با ۱۷۰ سانتیمتر من نمی توانستم یارگیر باشم

۱۹ بازیکن دیگر در تیم به جز من بودند که همه گفتند روی آن گل مقصر حسن اشجاری نبود. آقای دایی عادتی که داشتند این بود که برای بازیکن وظیفه و یارگیری را مشخص می‌کردند. مگر می‌شود من با ۱ متر و ۷۰ سانت قد بازیکن ۱۹۰ سانتی متری حریف را بگیرم؟من رفتم توپ را بزنم چون توپ در تیر یک بود و کسی برای قطع آن نرفت. اما آن بازیکن وقتی پرید من قشنگ سر من روی کمر اوست. اینقدر که بازیکن قدبلند بود و اصلا آن بازیکن یار مستقیم برای یارگیری من نبود. البته موضوع دیگری هم که باید بگویم این است که در آن بازی سر ارنج و شماره پیراهن و… یک سری دلخوری وجود داشت که به نظرم در نتیجه تاثیرگذار بود!

*دایی به احمدی نژاد اجازه ورود نداد

موضوع دیگر هم سر ورود آقای احمدی‌نژاد، رییس جمهور وقت در رختکن بود که علی آقا (دایی) اجازه ندادند. مثل اینکه قرار بود ایشان در بین دو نیمه با حضور در رختکن به ما به عنوان پاداش سکه بدهند که علی آقا اجازه ندادند و گفتند تایم فنی برای تیم است. علی دایی گفت تایم را از دست می دهم و اجازه ندادند. ایشان اعتقاد داشت که تیم هشت روز در هتل آکادمی اردو بود و احمدی نژاد می توانست زودتر برای این کار بیاید .

علی آقا اجازه نداد و این یک تنش در رختکن شکل داد. وقتی رییس جمهور یک مملکت را اجازه ندادند به رختکن بیاید یک استرس و درگیری ذهنی هم برای بازیکنان شکل پیدا کرد و همه نگران این موضوع بودند.

*ورزشی ها علیه دایی بودند

به نظرم آن بازی برای ما خوب پیش می‌رفت و ما از همان اول بازی بر جریان مسلط بودیم. در همان دقایق ابتدایی و فکر کنم دقیقه ۱۳ بود که آقای مهدوی کیا یک فرصت تک به تک داشتند و مسلط به بازی بودیم و بعد از آن هم که گل زدیم. بعد از اینکه گل تساوی را دریافت کردیم، در دقیقه ۸۲ بود که روی ضربه کرنر و سر جواد نکونام از فاصله یک وجبی دروازه راهی اوت شد. اگر یک وجب پایین تر می‌زد کلا داستان بازی یک جور دیگر رقم می خورد. اما به نظرم سرنوشت بازی به شکلی بود که باید می‌باختیم. تیم شرایط خوبی نداشت و آقای دایی هم آنطور که باید حمایت نمی‌شد و متاسفانه بسیاری از ورزشی ها بر علیه کادرفنی بودند و این در روند نتیجه گیری تاثیر گذاشت. آن تیم اگر قرار بود که به جام جهانی برود باید با آقای دایی می‌رفت نه کس دیگری. خود ایشان تیم را جمع کرده بود و با آن کار کرده بود. کره جنوبی که ما در آزادی به تساوی یک یک رسیدیم روی یک اشتباه فردی گل خوردیم و معتقدم حواشی اینقدر زیاد بود که در بازی با عربستان تمرکز بازیکنان را گرفته بود.

*کفاشیان به دایی زنگ زد که استعفا بده

آخر بازی در راهرو بحث اخراج آقای دایی بود و بعد از اینکه در هتل حاضر شدیم آقای کفاشیان به دایی زنگ زدند و مثل اینکه استعفا بده که آقای دایی گفتند اگر می‌خواهید من نباشم حکم اخراجم را بدهید. بعد از آن فکر کنم اخبار ۱۹:۴۵ شیکه سه این موضوع را اعلام کرد. بعد از بازی عربستان ما با سنگال بازی دوستانه داشتیم و بازیکنان شهرستانی در اردو بودند و بازیکنان بومی به خانه رفته بودند و علی آقا از تک تک ما حلالیت طلبیدند و رفتند. آنجا فهمیدیم که آقای دایی را از سرمربیگری تیم ملی برداشتند.

*بازیکنانی از دایی ناراضی بودند

اسم از کسی نمی‌برم اما حقیقت این است که یک سری ملی پوشان عمدا مقابل عربستان کم کاری کردند! علی آقا یک سری بازیکن خاص و مورد عقیده خودش را داشت و ترکیب خودش را می‌گذاشت و همیشه تصمیمات مربی مورد رضایت همه بازیکنان نیست. طبیعی است وقتی یک سری بازیکن مدعی بازی نمی‌کنند و مورد عقیده مربی در آن بازی نیستند، ناراضی است. علی آقا با توجه به تفکراتی که داشتند بازیکن را در ارنج قرار می دادند و چیدمان و برخی اتفاقات باعث نارضایتی یک سری از بازیکنان شد.

*اگر صعود می کردیم سرنوشتمان عوض می شد

اگر آن تیم با دایی به جام جهانی صعود می کرد اوضاع و سرنوشت همه فرق می‎کرد. حتی اگر علی دایی به حضورش در تیم ملی ادامه می‌داد هم شرایط برایم فرق می‌کرد. با توجه به اینکه از زمان حضور ایشان در تیم ملی من در همه بازی‌ها فیکس بودم و اگر حضورش ادامه داشت تعداد بازی های ملی من افزایش پیدا می کرد و شاید سرنوشت دیگری برایم رقم می خورد.

*از دایی خیلی انتقاد می شد

برای انتخاب بازیکن فشار روی ایشان زیاد بود و از هر جا سفارش می‌شد و برخی‌ها می‌خواستند بازیکن خودشان در تیم ملی حاضر باشد. من بازیکنی بودم که از ذوب آهن آمده بودم و با شایستگی خودم حاضر شده بودم. اما انتظار بعضی افراد این بود که بازیکن خودشان به تیم ملی توسط دایی دعوت شود و فیکس بازی کند. وقتی من برای اولین بار دعوت می‌شوم و همه بازی‌ها هم فیکس هستم مسلما انتقاداتی وجود داشت چون در باند و مسیر خواسته آنها نبودم. اگر من بد بودم که مربی عاشق چشم و ابروی من نبود که تحت هر شرایطی بازی کند. من الان مربی هستم و هرچقدر هم عاشق بازیکنی باشم ولی اگر ناآماده باشد صلاح تیم در اولویت قرار دارد و به او بازی نخواهم داد. مهمترین چیز تیم و خودم هستم و مطمئنا من مهمتر از اعتبار و شخصیت آقای دایی نبودم و کسی مثل ایشان در بحث تیم ملی بخواهد به چیزی جز لیاقت و موفقیت فکر کند. ایشان قطعا دیدگاهی نسبت به من داشتند و من هم خواسته های ایشان را می‌توانستم برآورده کنم که بازی می کردم. این را هم بگویم که فقط من نبودم و در آن زمان هر کس که آقای دایی اعتقاد داشتند و آوردند مورد انتقاد بودند. خدا بیامرز مجید غلام نژاد، غلامرضا رضایی، محمد نوری، حسین کعبی، ستار زارع و … هر کسی که ایشان بازی می داد کلی انتقاد می شد به دلیل همان باندبازی. اگر خاطرتان باشد در زمان آقای دایی خیلی از بازیکنان اسمی حتی روی سکو می‌نشستند و این باعث همان انتقاد می‌شد و ما البته در استقلال و پرسپولیس هم نبودم و این فشار را بیشتر می‌کرد. خدا را شکر اما آقای دایی با انتقاد کاری نداشت و ایشان طبق توانایی از بازیکن استفاده می کرد.

*نکونام گفت یار من نبوده من هم مصاحبه نکردم

بعد از بازی هیچ تنشی بین بازیکنان وجود نداشت و درگیری لفظی و … صورت نگرفت. هیچ بحث و دعوایی نبود و اصلا مگر می‌شود در تیم و رختکن آقای دایی بحث و دعوا کرد. حتی وقتی آقای نکونام مصاحبه کرد که آن بازیکن یار او نبوده هم من مصاحبه ای نکردم و آقای دایی خودشان در جلسه فنی و بعد از آن در برنامه نود توضیح داد. در رختکن ما آقاکریم (باقری)، آقای مهدوی کیا و … بودند و با این بازیکنان بزرگ و حضور آقای دایی کسی جرات و جسارت بحث و درگیری را نداشت. تمام حواشی و بحث به همان حضور آقای احمدی نژاد و راه ندادن آقای دایی مربوط می‌شد که همه نگران عواقب آن بودند.

*از مسیر پرسپولیس رفتم استیل آذین

بحث فوتبالی من از ملوان شروع کردم و از آنجا به لیگ برتر رسیدم و بعد از آن هم به باشگاه بزرگ ذوب آهن پیوستم. شش سال خوب را در این تیم داشتم و به نظرم بزرگترین اشتباهم این بود که از ذوب جدا شدم. من می خواستم به پرسپولیس بروم و شاگرد علی آقا (دایی) شوم. آقای دایی بعد از تیم ملی به پرسپولیس رفت و طبعا من هم دوست داشتم بابت اعتمادی که داشتند می‌خواستم در تیم ایشان باشم و دینم را ادا کنم. من در زمان آقای قطبی هم به تیم ملی دعوت می‌شدم و به عنوان بازیکن ملی پوش از پرسپولیس پیشنهاد داشتم. در آن مقطع البته آقای دایی فرانسه رفته بودند و من قرار شد هماهنگ کنم و رضایت نامه ام را از ذوب آهن بگیرم و کار قراردادم را با پرسپولیس و آقای کاشانی نهایی کنم. فکر می‌کنم اما بزرگترین اشتباهم همین بود که از ذوب آهن رضایتنامه گرفتم و باید می‌ماندم تا قراردادم به پایان برسد و یک فصل پایانی را همانجا می‌ماندم. نباید از ذوب آهن در آن فصل جدا می‌شدم و به عنوان بازیکن آزاد راحت تر تصمیم می گرفتم. من با ذوب آهن برای دریافت رضایتنامه‌ام روی مبلغ ۳۰۰ میلیون به توافق رسیدیم و اگر خاطرتان باشد در آن زمان به این شکل بود که رضایتنامه ۲۴ ساعت اعتبار داشت. بعد از آن اگر مبلغ را پرداخت نمی‌کردم بازیکن ذوب آهن محسوب می‌شدم و باید برمی‌گشتم. من چک شخصی خودم را دادم و رضایتنامه گرفتم تا با پرسپولیس امضا کنم. اما باشگاه پرسپولیس و آقای کاشانی گفتند که نمی‌توانند ۳۰۰ میلیون برای رضایتنامه پرداخت کنند. آنجا بود که با پیشنهاد استیل آذین و مس کرمان مواجه شدم. عقل می‌گفت استیل آذین چون هم تهران بود و هم بازیکنانی مثل علی کریمی، مهدوی کیا و خیلی های دیگر در آن حضور داشتند و این تیم برای خودش غولی بود. پیشنهاد قراردادی ام خوب بود و پول رضایتنامه‌ام را هم استیل آذین نقد داد و همه چیز ایده آل بود.

*این تیم برای شرط بندی بسته شده بود

اما بزرگترین اشتباهم استیل آذین و انتخاب این تیم بود. برای اینکه استیل آذین نه برای قهرمانی بسته شده بود و نه برای اینکه بازیکنان بزرگ را بیاورد و همه به به و چه چه کنند و سه امتیاز همه بازی‌ها را کسب کند. در استیل آذین با اسم ما بازیکنان بازی شد برای اینکه این تیم قطعا و صد درصد برای شرط بندی بسته شده بود! شرط بندی مالکان باشگاه و اصلا شک نکنید به این موضوع! چون کسی فکر نمی‌کرد این تیم با بازیکنانی مثل علی کریمی، مهدی مهدوی کیا، سیاوش اکبرپور، فریدون زندی، حسین کاظمی، میلاد زنیدپور، سوشا مکانی و خیلی‌های دیگر این شکلی نتیجه بگیرد.

*تا زمانی که آجورلو بود همه چیز درست بود

در عقل نمی‌گنجد؟ خب مالک باشگاه کس دیگری بود و تا زمانی که ایشان (آجورلو) مدیرعامل بود همه چیز خوب بود و ما در ۵ بازی ۱۵ امتیاز داشتیم. در بازی ای که ما با استقلال ۲-۲ کردیم و درگیری آقای علی کریمی اتفاق افتاد و منجر به اخراج ایشان شد آقای آجورلو بودند و ما جزو بالانشینان بودیم و همه چیز خوب بود. کسی فکرش را نمی کرد استیل آذین شش گل از تبریز بخورد یا برود از سایپا ۴ گل بخورد و یا اینکه چند هفته هیچ تیمی را نتواند ببرد. بعد ما متوجه شدیم که همه این اتفاقات از جای دیگری بوده و ما بازیکنان بازیچه دست آقایان بودیم! من به عنوان بازیکن تا سال ۹۲ نمی دانستم ، سایت های شرط بندی است اما آقایان در سال ۸۸-۸۷ می‌دانستند. همه می‌دانستند که در استیل آذین نتایج شرط بندی می‌شده، نه توسط بازیکنان که توسط مالکین! خدا را شکر که دست آنها رو شد و حالا جور دیگری رو شده اما به نظرم تاوان کاری است که کرده‌اند. در حق ما بازیکنان نامردی شد و روح و روان سالمی آنجا نداشتیم. هر روز یک حاشیه و یک درگیری و یک اخراج. روزی که خواستیم از باشگاه برویم کل قرارداد‌مان را که بخشیدیم هیچی، برای دریافت رضایتنامه هم با توجه به قرارداد دو ساله ای که داشتیم پول برای دریافت رضایتنامه هم دادیم.

*در فوتبال به همه چیز رسیدم

کل فوتبال و لذت آن برای بازیکن ایرانی چیست مگر؟ قهرمانی در لیگ برتر، حضور در جام باشگاه‌های آسیا و قهرمانی جام حذفی. دعوت شدن به تیم ملی. من به این‌ها رسیدم. با استقلال قهرمان لیگ برتر شدم. قهرمان جام حذفی با ذوب آهن شدم و به تیم ملی دعوت شدم و نائب قهرمان آسیا شدیم. فکر می کنم دستاورد کمی برایم نبوده و البته نمی‌گویم سقف آرزوهایم همین بوده اما همین اتفاقاتی که من به آن رسیدیم خیلی از بازیکنان با سابقه بیشتر به آن نرسیدند. از نظر فوتبالی و مقام و بازی در تیم های بزرگ من از نظر ارضا شدم و به آرزوهایم با پیراهن تیم‌های ملوان، ذوب آهن و استقلال رسیدم. مهم بازی کردن است، شما یک زمانی یک جایی می‌روید و به طور مثال با سپاهان قرارداد می‌بندی اما دو سال به نیمکت میخکوب می‌شوی اما من هر جا که بودم بازی کردم. در استقلال هم در آن برهه کوتاه که بازی نکردم به خاطر آن تصادف لعنتی بود که یک ماه روزانه سه جلسه فیزیوتراپی می‌کردم تا برسم و با تلاش شبانه روزی دکتر نوروزی رسیدم و خدا را شکر که برای استقلال بازی کردم. البته شرایط می‌توانست به شکل دیگری هم رقم بخورد و من باید بگویم که با الوحده امارات قرارداد داخلی امضا کردم. بعد از اینکه با ذوب آهن برابر الوحده بازی کردیم با مدیران این تیم قرارداد داخلی بستم ولی از شانس بد من آن بحث سر جعل نام خلیج همیشگی فارس اتفاق افتاد و مشکلات سیاسی بین دو کشور که باعث شد تمامی بازیکنان ایرانی شاغل در لیگ این کشور هم برگشت بخورند.

*پرسپولیس ۵ سال من را می خواست

در مورد استقلال هم بعد از قهرمانی با سپاهان در دو فصل پیاپی در نیم فصل با این تیم به یک سری مشکلات برخوردم. در نیم فصل اول در ۱۶ بازی همه را بازی کردم اما از آقای کرانچار خواستم که از تیم جدا شوم و همان موقع که مصاحبه کردم آقای قلعه نویی متوجه مشکلم با این تیم و قصد جدایی‌ام شدند. از طریق یکی از دوستان با من تماس گرفتند و صحبت کردیم و خیلی مسالمت آمیز از سپاهان جدا شدم و به استقلال پیوستم که خوشبختانه در همان سال منجر به قهرمانی با این تیم هم شد و با استقلال هم قهرمان شدم. من البته پرسپولیسی نبودم ولی ۵ سال پیاپی از  پرسپولیس پیشنهاد داشتم. هر دفعه یک اتفاقی اما افتاد که نشد. یک بار سر مالیات، یک بار سر رضایتنامه و بار دیگر سر مدت قرارداد و… هر سری یک مشکلی افتاد که نشد ولی برای قرارداد با استقلال انگار سرنوشت بود و مثل آب خوردن اتفاق افتاد به شکلی که من شب صحبت کردم و صبح اول وقت قراردادم امضا شد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.