وعده شایان مصلح پس از پیوستن به سپاهان : بعد از شروع لیگ ، حرف میزنم
شایان مصلح : بگذارید لیگ شروع بشود، من هم حرف میزنم
شایان مصلح بازیکن جدید سپاهان حرف های گفتنی زیادی داشت اما وعده داد بعد از شروع لیگ صحبت کند.
روزی که شایان مصلح آمده بود درمورد کتاب شعرش با بچههای بخش فرهنگی صحبت کند، رفیق شدیم؛ من استقلالی و او پرسپولیسی. شمارههای همدیگر را در گوشیهایمان ذخیره کردیم تا گاهی سر به سر هم بگذاریم. خیلی هم نشد. غیر از چندبار کریهای ساده و دوستانه یا تبریک ایام، چیز دیگری بینمان شکل نگرفت.
من به آن صورت دنبال مصاحبه در حوزه پرسپولیس نبودم و او هم سرش گرم بود به فوتبال و مداحی و شعر و … . نمایشگاه کتاب شد و کتابش فروش کرد و باز هم نشد که دست بزنیم به مصاحبه. یک چیزی بود که نمیگذاشت به او زنگ بزنم. دلم نمیخواست فردا روزی چیزی از قولش بزنم و بعد متهم شوم به اینکه دنبال شهرآشوبی و تیم به هم ریختن بودهام. این گذشت تا چند روز قبل که پیام داد برای تبریک روز خبرنگار. مرام گذاشت و دمش گرم. تشکری کردم و گذشت.
صبحی دوباره یادش افتادم. پیغامی برایش فرستادم و حال و احوال. آنلاین بود. پشت ماشین و درحال رانندگی و جای تایپ کردن برایش سادهتر بود که فایل تصویری ضبط کند. به معنای مطلق کلمه هم فال بود و هم تماشا.
حالش را پرسیدم؛ خوب بود و سرحال، همان پسر خوب پرسپولیس، همان محاسن سیاه، همان نگاه سرزنده. دنبال خانه میگشت در اصفهان. گویا هنوز منزل مناسبی پیدا نکرده بود برای اسکان و داشت دنبال جایی میرفت که بتواند پسندش کند.
سوال اولم حسابی میخنداندش؛ «دوغ و گوشفیل خوردی؟» نه. نخورده، هنوز امتحان نکرده! احتمالا یک روز در یکی از کوچههای قشنگ اصفهان، دم مغازهای پا سست کند و تسلیم این وسوسه همیشه اصفهان شود. تا الان برایش پیش نیامده. (میخندد. )
حالش خوب بود. آرامتر از روزی که آن مصاحبه جنجالی را علیه عرب انجام داد و رفت. آن روز که داشت توی دوربین نگاه میکرد و با عصبانیت کنترلشده، از خلف وعدههای مدیرعامل پرسپولیس گله میکرد، چشمهایش این سرزندگی را نداشت. خشمی در چشمهایش بود که میشد با آن هر چیزی را آتش زد.
مصلح حالا اما در سپاهان است. در نصفجهان و در اصلیترین تیم مدعی قهرمانی لیگ، اما خودش میلی به مصاحبه ندارد.
«نمیخواهم مصاحبه کنم. هر حرفی بزنم، میشود خوراک دعواهای بیشتر. خیلی بدم میآید میبینم آدمها میآیند زیر پستهای من به هم فحش میدهند. باور کن کامنتها را بستهام، چون از فحش دادن بدم میآید. دوست ندارم آدمها بیایند زیر پستهای من به همدیگر توهین کنند. الان از پرسپولیس آمدهام سپاهان. دلم نمیخواهد هواداران این دو تیم یا هواداران تیم پرسپولیس از حرفهای من برای فحش دادن به همدیگر استفاده کنند؛ اخلاقی نیست.»
این سکوت قرار است کی بشکند؟
«بعد از شروع لیگ. بگذارید لیگ شروع بشود. من هم حرف میزنم، اما فقط درمورد فوتبال. نمیخواهم حاشیه درست کنم. آدم این تیپی نیستم.»
قرار میگذاریم برای بعد و خداحافظی میکنیم. کمی بعد یادم میافتد سوال دیگری بپرسم. برایش میفرستم، اما نمیبیند. شاید به خانه جدیدش رسیده. شاید با دوست دیگری چت میکند. میپرسم در اصفهان پاتوق مذهبیات را پیدا کردهای؟ ایام شهادت است. کجا مداحی میکنی یا به کدام هیات اصفهان میروی؟
پاسخی نیست، ندیده. شاید وقتی دید جوابی برساند. مداح آرام فوتبال ایران این روزها در اصفهان روزهای آرامی را سپری میکند. روزهای آرامی به دور از کامنتهای پرتنش و خبرنگارهایی که دم به دقیقه میخواهند از او درمورد مدیرعامل پرسپولیس مصاحبه بگیرند.