معجزه ای برای ” پرسپولیس ” ؛ ” خداداد ” درست می گفت ، ما مثل آدم نمیتوانیم. کار باید به حماسه سازی برسد !
فکر کردن به معجزه؛ تو باشی کار سختی نیست...
خداداد جایی میگفت”ما مثل آدم نمیتوانیم. کار باید به حماسه سازی برسد.” همین یک جمله کافیست که فکر کنیم به حماسه
یک؛ باختیم. بی کمال و سید و حاجی و مهدی. این آخری را نمیدانم کجای دلم بگذارم. وقتی در پرسپولیس هست موقعیت خراب میکند و دقمان میدهد، وقتی نیست موقعیتی به وجود نمیآید که بخواهد خراب بشود یا نشود اصلا. پس ما باز هم چارهای نداریم جز دق کردن. حال آن پیرمرد کروات را شاید تنها ناظم پیر دبیرستان ما درک میکرد که هم از دستم عاصی بود، هم دوستم داشت.
دو؛ بدتر از همه ما شاید حالِ فردا صبحِ “هم خدمتی”های احمد باشد که حالا فهمیدهاند “آن بیرون” هم هیچ خبری نیست! که میشود “هِی” زد و “هِی” به درِ بسته خورد.
سه؛ هر چه فکر میکنم هیچ تصویرِ بستهای از او در ذهنم نقش نمیبندد. آقای “گینس” احتمالا با اخمهای در هم آمده داخلِ رختکن و به بچهها خسته نباشید گفته. حال فرشاد و محسن هم خرابتر از آن بوده که شوخی کنند با “محمود خان”ِ قصه!
چهار؛ آقای مدیر پرسپولیس اما احتمالا خستهتر از همیشه روی صندلی جلوی اتوبوس تیم نشسته و به رای CAS فکر میکند. به هفتصد و خردهای هزار یوروی ناقابل. به آنها که قرار است برای تمدید ناز کنند. به روزهای “سختترِ” آینده.
پنج؛ خداداد جایی میگفت”ما مثل آدم نمیتوانیم. کار باید به حماسه سازی برسد.” همین یک جمله کافیست که فکر کنیم به حماسه. به دست گذاشتن روی زانوهای بی جان. به بلند شدن.به معجزه…!؟ چرا که نه! با کمال میل…
به قول شاعر:
“هنوزم میشه عاشق بود/ تو باشی کار سختی نیست”…!
آی اسپورت