رویایی که برای منصوریان تمام شد ؛ دست های لرزان منصوریان آخرین سوغات استقلال
منصوریان و دست های لرزان پس از باخت به پدیده
دستها، پرکارترین اعضای بدن منصوریان در کنار زمین هستند. او با دستهایش فکر میکند. با دستهایش نقشه میکشد. با دستهایش حرف میزند و همه احساساتاش را با همین دستها نشان میدهد.
در آخرین لحظات از بازی با پدیده، لرزش دستهای سرمربی استقلال نشانهای برای به بنبسترسیدن او در باشگاه بود. نماد سقوط و بهت. چیزی شبیه دستهای الکس فرگوسن، وقتی که فهمیده بود تیماش زنده از کشتارگاه بارسلونا بیرون نخواهد رفت. منصوریان تلاش زیادی به خرج داد تا تصویر خوشبینانهای از آینده برای آبیها ارائه کند اما باشگاهی که در زمان حال مدام شکست میخورد، نمیتواند وعدههای خوش آب و رنگ مربوط به آینده را به شکل متقاعدکنندهای به هواداراناش تزریق کند. استقلالیها دیگر از اعتماد کردن به رویابافیهای منصوریان خسته شدهاند و شاید حتی خود او هم دیگر علاقهای به این بازی نداشته باشد. او آرزوهای بزرگی برای تیماش داشت و در مقاطعی حس میشد راه درست را پیدا کرده اما خریدهای تابستانی، دوباره این مربی را از سیاست جوانگرایی دور کردند و منصوریان این بار دیگر برای بازگشت زمان نداشت.
علیمنصور زمان زیادی منتظر ماند تا به شغل رویاییاش برسد. نشستن روی نیمکت استقلال، مهمترین انگیزه او برای آغاز دوران مربیگری بود اما علیرضا منصوریان حالا دیگر باید زندگی بدون این انگیزه را تمرین کند. نمای آخر او در استقلال، یک نمای تلخ بود. تصویر مردی با دستان لرزان و گامهای لرزانتر.