از یاد نمیبریم روزهایی را که صعود به جام جهانی برایمان رویا بود
کیروش دانستهتر از همه مربیان قبلی ایران با تجربه مفید از سطح اول اروپا، ایران را به این نقطه رساند
کیروش نیز یکی است مثل دیگران با این تفاوت که قدرت تحلیل فوقالعادهای از محیط پیرامونش دارد.
کیروش نیز یکی است مثل دیگران با این تفاوت که قدرت تحلیل فوقالعادهای از محیط پیرامونش دارد.
نه از توانمندیهای خودمان شناخت کافی داشتیم و نه میدانستیم که در فوتبال آسیا کدام روش و کدام مسیر است که ما را ازکوتاهترین راه ممکن به سر منزل مقصود میرساند.
از یاد نمیبریم روزهایی را که صعود به جام جهانی برایمان رویا بود.
از یاد نمیبریم ایامی را که فوتبال ایران برای رسیدن به مهمترین آوردگاه دست نیاز میکشید به نتایج این و آن و اما و اگرها را جستوجو میکرد. به خاطر داریم آن روزها را.
آن ترسها و دلهرههای ناشی از تزلزل و فقدان استحکام کافی تکنیکی و تاکتیکی و بی تدبیریهای ناشیانه در تیم ملی را که ورود به جامهای جهانی را برایمان به آرزویی بزرگ بدل کرده بود. با این پیشینه که قصهاش سر دراز دارد امروز چگونه میتوانیم رسیدن به جام جهانی را عادی تلقی کنیم؟
برای ما که حالا آرام گوشهای نشستهایم، صفحات مجازی را تورق میکنیم و نهایت به نشانه خوشحالی یک لایک حواله صدها عکسی میکنیم که در فضای مجازی دست به دست میشود و دیگر خبری از آن جشنهای خیابانی نمیگیریم.
روزگاری نه چندان دور رسیدن به جام جهانی مهمترین اتفاق ورزشی بود؛ چیزی شبیه فتح ژول ریمه یا قهرمانی المپیک. دیویس کاپ و شاید هم فتح اورست.
حال اما تیم ملی به واسطه خوش تدبیریها و خوش سلیقگیهای کیروش و آن نتایج خیرهکنندهای که یکی پس از دیگری رقبایش را خرد کرد و از سر راه کنار زد چنان تغییر چهره یافته که از پنجمین صعود به تیم ملی چندان به وجد نمیآییم. چرا؟ این تحولات ناشی از بدخلقیهای ذاتی ماست یا اندیشههایی که کارلوس کیروش به ما تفهیم کرده است؟
مرد پرتغالی شاید به زعم خیلیها تحول آنچنانی در تیم ملی ایجاد نکرده باشد. شاید تیمش به لحاظ اجرای کار هجومی چندان جذاب و دلنشین نباشد اما او به ما راه را نشان داد و فهماند که با همین امکانات ناقص و برنامهریزیهای نه چندان آینده نگرانه هم میتوان به سادگی راهی جام جهانی شد اگر مسیر را درست برویم و به بیراهه نزنیم. کیروش به ما یاد داد که عبور از تیمهای ریز و درشت فوتبال آسیا نباید آنچنان پیچیده و پر رمز و راز تلقی شود.
کافی است ابتدا توانمندیهای خودمان در اجرای فنون تکنیکی و تاکتیکی را دریابیم و از آن مهمتر این آموزه را در میدان بازی به عالیترین شکل ممکن پیاده کنیم. تفاوت ما با گذشته توجهی هر چند کم به جزییات است؛ تحلیل درست خودمان و سپس اجرای صحیحترین تاکتیکها در میدان مسابقه.
کیروش نیز یکی است مثل دیگران با این تفاوت که قدرت تحلیل فوقالعادهای از محیط پیرامونش دارد.
او استعدادهایی که در یدش قرار گرفتهاند را خوب میشناسد و بهترین تدبیر ممکن را در میدان رقابت به کار میگیرد. این اقتدار امروز تیم ملی ایران ناشی از همین بینش است. تحلیل و اجرا.
کیروش با همین اصل ما را در نقطهای قرار داده که سالها برای یافتنش گیج و سر در گم بودیم. نه از توانمندیهای خودمان شناخت کافی داشتیم و نه میدانستیم که در فوتبال آسیا کدام روش و کدام مسیر است که ما را ازکوتاهترین راه ممکن به سر منزل مقصود میرساند.
کیروش نه به دنبال آن فوتبال پرفراز و نشیب و سراسر استرسی بود که حدفاصل سالهای ۱۹۹۶ تا ۱۹۹۸ در تیم ملی به اجرا درمیآمد، نه تاکتیکهایی که در زمان مربیگری بلاژویچ – به رغم تمام جذابیتهایش- و برانکو به پیاده میشد و نه سراغ اصولی رفت که مربیانی همچون قلعهنویی، دایی و بعدها افشین قطبی به کار میگرفتند.
کیروش دانستهتر از همه این مربیان و با برخورداری از تجربیات گرانمایهای که از سطح اول فوتبال اروپا به چنگ آورده بود فوتبال ایران را به نقطه فعلی رساند. جایی که حالا رفتن به جام جهانی برایش میشود تنها یک هدف اولیه نه هدفی نهایی.
اکنون باور این است که کیروش و مردانش کارهای نکرده بسیاری با فوتبال ایران دارند و شاید آن رویاپردازیهای شیرین صعود ازمرحله گروهی جام جهانی و حتی توقع رسیدن به جمع ۸ تیم برتر فوتبال جهان در جام جهانی روسیه به زودی حقیقت یابد.
ما مینشینیم و نظاره میکنیم و متوقعیم که فدراسیون فوتبال و نهادهای بالا دستی مرتبط نیز همه گونه امکانات را در اختیار کیروش و مردانش قرار دهند تا تیم ملی با بهترین آمادهسازی ممکن و در اوج اعتماد به نفس راهی آوردگاه روسیه شود.