اتفاقی که می توانست ضربه بزرگی به ” کیروش ” و تیم ملی بزند !
سامان قدوس و یک استدلال ؛ حالا دیدید کیروش بزرگتر است؟
کل ماجرای حضور سامان قدوس در تیم ملی ایران، پکیجی بود که یک بار دیگر نشان داد چرا وزن سرمربی تیم ملی از تمام تشکیلات مدیریتی فوتبال کشورمان بیشتر است.
کل ماجرای حضور سامان قدوس در تیم ملی ایران، پکیجی بود که یک بار دیگر نشان داد چرا وزن سرمربی تیم ملی از تمام تشکیلات مدیریتی فوتبال کشورمان بیشتر است. یک بار دیگر داستان را در ذهنتان مرور کنید؛ کارلوس کیروش از ماهها پیش یک بازیکن مهاجر به نام سامان قدوس را زیر نظر گرفت و درست وقتی در مورد کیفیت او مطمئن شد، پیشنهادش را به طور مستقیم با این بازیکن مطرح کرد. آنطور که خود سامان روایت میکند، مدتی بین این او و کیروش پیامهای مکتوب رد و بدل شد تا نهایتا قدوس برای حضور در تیم ملی کشورمان اعلام آمادگی کرد. از اینجا به بعد مربی پرتغالی موضوع را با فدراسیون فوتبال در میان گذاشت و از آنها خواست کارهای اداری حضور این بازیکن در تیم ملی را انجام بدهند. اگر همه چیز درست و از روی برنامهریزی پیش میرفت، کیروش میتوانست از حضور این بازیکن در دو بازی آخر مقدماتی جامجهانی برابر کرهجنوبی و سوریه استفاده کند؛ بهخصوص که در پست این بازیکن مسعود شجاعی هم به اردو دعوت نشده بود. با این حال فدراسیون فوتبال طبق معمول ضربه کاریاش را زد و نتوانست به موقع مجوز حضور سامان را در این دو مسابقه بگیرد.
به این ترتیب قدوس به سوئد بازگشت، بدون اینکه اسم او به عنوان بازیکن تیم ملی ایران به طور رسمی در فیفا ثبت شده باشد. این فرصت خوبی بود تا سوئدیها دست بجنبانند و بار دیگر بختشان را برای تصاحب قدوس بیازمایند؛ اتفاقی که با پیشنهاد رسمی و مجدد سرمربی تیم ملی سوئد رخ داد، اما خوشبختانه قدوس باز هم سر این دو راهی، ایران را انتخاب کرد. فکرش را بکنید اگر این پیشنهاد آخر قدوس را وسوسه میکرد و او به همین مفتی از کف تیم ملی ایران میرفت، فدراسیون چه ضربهای به کیروش و تیم کشورمان زده بود! فرق بزرگ دو طرف این است؛ کارلوس یک استعداد را پیدا میکند و شخصا رضایت او را برای حضور در تیم ملی ایران به دست میآورد، اما فدراسیون حتی قادر نیست با نقشآفرینی موثر در فرایند بروکراسی، حضور این بازیکن در تیم اول کشورمان را تثبیت و قطعی کند!