بدرود آقای منصوریان ؛ استقبال برای یک وداع ؛ منصوریان شکست خورده بزرگ این روزهای استقلال
اشتباهات بی شمار منصوریان در حال تکرار
میگویند سقوط مربیها از لحظهای آغاز میشود که آنها اجازه بدهند نشانههایی از تسلیمشدن، روی صورتشان ظاهر شد.
منصوریان از مدتها قبل، این نشانهها را بروز داده بود. سیمای او در کنار زمین، شمایل یک مربی شکستخورده بود. مردی که دستهایش برای خوشایند دوربینها به اشکال مختلف هندسی درمیآورد اما نمیتوانست بازیکناناش را به طرف پیروزی هدایت کند. سقف آرزوهای استقلال، با او پایین و پایینتر آمد. آنها میخواستند جام بگیرند، به برندهشدن رضایت دادند و در حسرت به ثمر رساندن گل دومشان در لیگ برتر، باقی ماندند.
منصوریان، یک بار راه را اشتباه رفت. یک بار تیم را به پیچ اشتباهی کشاند و این فرصت را پیدا کرد تا ردپای خودش را اصلاح کند. تا صاحبان مسن اسمهای بزرگ را از ترکیب بیرون بکشد و یک مشت پسربچه تازهنفس را بفرستد توی زمین که نفس پرسپولیس را بگیرند. همه چیز درست شده بود. استقلال، در مسیر درخشیدن قرار داشت. آینده، روشن بود و شفاف اما فصل نقل و انتقالات از راه رسید تا منصوریان، دوباره به انتخابهای کدر پناه ببرد. به نامهای بزرگ برای بستن یک ترکیب نوستالژیک!
مجتبی جباری و سرور جپاروف. به چند نام دیگر نیاز داریم تا متوجه اشتباه کلیدی منصوریان شویم؟ او از جوانها دل برید و به پیرمردها پناه بود. او ساقهای بهنام برزای را به عصای دیگران فروخت. منصوریان تیمی برای استقلال ساخت که دیگر حتی نمیتواند گل بزند. که نفس نمیکشد. که مطلقا هیج چیز ندارد. که به جز شرمساری، حس و حالی برای هواداراناش خلق نمیکند. دوران منصوریان، دیگر تمام شده و مقاومت برای حفظ او، چیزی به جز از دست دادن زمان نیست. آینده استقلال، از صبح بعد از برکناری این مربی آغاز میشود و تصور تغییر اوضاع، چیزی به جز یک مشت خیال وهمآلود نیست. علیمنصور، مربی شاید تا یک روز روی نیمکت استقلال بنشیند اما از حالا به بعد، باید با زندگی بعد از استقلال کنار بیاید. شاید در تجربه بعدی نشستن روی نیمکت باشگاه، او به مربی بهتری تبدیل شده باشد.