یادداشتی در نقد فرهنگ خاص هواداری در فوتبال ایران ؛ چه شد که به اینجا رسیدیم ؟!
بررسی علل جو نا آرام طرفداران و هواداران فوتبال در ایران
ما بهعنوان هوادار فوتبال حتی دیدگاه مشخصی درباره افراد و جریانهای فوتبالی نداریم. اینچنین است که در فاصله کمتر از یکماه از پندار تایم میرسیم به انواع فحاشیها به پندار توفیقی؛ نه پشت آن پندار تایم منطق روشنی نهفته بود و نه پشت توهینها.
۱ – حالا دیگر خیلی سال گذشته است، از آن روزی که محمد مایلیکهن در کنفرانس مطبوعاتی پس از بازی با تراکتورسازی آتشین شد، گریه کرد و گفت این فوتبال را نمیخواهد.
آن روزها هم فضای استادیومها خوب نبود، راستش بد بود؛ دشنام بود و بد و بیراه. آن روز خیلیها گریههای مایلیکهن را گذاشتند پای نتایج ضعیفش، که میخواهد صورتمساله را پاک کند، گیریم این هم بود. چرا شاخکهای ما حساس نشد؟ که این فوتبال با هوادارانش کجا دارد میرود؟ که فوتبال و نقد در فوتبال فقط نباید معطوف به مدیران باشد، مدیرانی که همه میدانستیم کارشان را بلد نیستند، که حضورشان در فوتبال بیش از هر چیز وابسته است به روابط، به زد و بندها. که البته باید نقدشان کنیم، بر انتصابشان خرده وارد کنیم، اما آنها میآیند و میروند، عموما با تاثیرات نامطلوب، ما میمانیم، ما هواداران فوتبال و امروز این ما هستیم که شاید بیش از هر عامل دیگری بلای جان این فوتبال شدهایم.
۲- برای چند دهه، در این جامعه شعارزده، مکرر میگفتیم که «ما بهترین تماشاگران دنیا را داریم.» کسی جرات به پرسش گرفتن این «شعار» را نداشت، در آن روزهایی که استادیومها ترقه بود و دشنام. حالا این شعار هم مثل خیلی شعارهای دیگر جامعه فراموش شده است. واقعیت این است که سهم ما از آَشفتگی این فوتبال کمتر از مدیران کارنابلد نیست. بیایید کمی به منطق «هواداری» در ایران فکر کنیم. گزارههایی که اینجا مطرح میشوند، همراه هستند با نوعی تقلیلگرایی، اما کوشش اینبار در جهت نشان دادن سویه دیگر ماجراست. که اگر ما نخواهیم، که گویا نمیخواهیم، بهترین مدیران هم کاری از پیش نمیبرند.
۳- منطق طرفداری در فوتبال ما بسیار احساسی، لحظهای و بدون در نظر گرفتن شرایط است. این سالها پای شبکههای اجتماعی هم به میان آمده است، حالا برخی فوتبالیها اینستاگرام را آفت اصلی فوتبال ایران میدانند. این شبکهها امکان نوعی «فشار از پایین» را برای هوادار فراهم کردهاند، و میدانیم دستکاری نظرات هواداران از طریق این شبکهها چقدر آسان است. در این سالها، فشارهای از پایین هواداران برای تغییرات عموما به بیثباتیها و آشفتگیهای اساسی منجر شده است. نظام باشگاهداری در ایران هنوز خیلی با ثبات و نهادینه نیست و نمیتواند در برابر فشارهای اجتماعی مقاومت کند. بهویژه از آنرو که پای دولت و مشروعیت آن هم در میان باشد. هواداران بهراحتی دولت و تصمیمگیران را متهم میکنند به بیکفایتی و وزیر هم به فکر سریعترین و دمدستترین راه چاره میافتد: تغییر مدیران یا شاید تزریق منابع مالی، که هر دو، آفتهای خاص خود را دارند. طنز ماجرا آنجاست که اگر روزی از همین هواداران بپرسید دلیل نتایج بد چیست، به احتمال زیاد اشاره میکنند به بیثباتی در مدیریت. اعتراضات به مدیران و تصمیمگیران در فوتبال اروپا هم وجود دارد؛ اما سازوکارهای نشان دادن اعتراضات بسیار متفاوت است. فراموش نکردهایم که چند فصل پیش هواداران منچستریونایتد در اعتراض به سیاستهای مدیران آمریکایی با نمادهایی اعتراضآمیز وارد ورزشگاه میشدند. در تمام طول فصل این اعتراضات ادامه داشت، در عین حال تیم را هم تشویق میکردند و باشگاه آسیب جدی ندید. بعدها بخشی از خواستهای آنها اجابت شد و شرایط به حالت عادی بازگشت. در ایران، اما این سازوکارها از اساس اشتباهند. هواداران ما، تحتتاثیر موجهای شکلگرفته در شبکههای اجتماعی، موجهایی که واضحا با منافع برخی افراد گره خوردهاند، مقابل وزارت ورزش تجمع کرده، یا بدترین الفاظ را نثار مدیران و تصمیمگیران و حتی بازیکنان میکنند؛ نتیجه میشود یک آنارشی محض. بیایید با ذکر نمونههایی، ببینیم پیامدهای اعتراضات غالبا نیندیشیده هواداران چیست.
۴- هوادار فوتبال ایران شیفته فصل نقلوانتقالات است، عاشق خرید بازیکن است، به هر قیمتی. دلالتهای مالی را در نظر نمیگیرد. حال فرض کنید مدیری بخواهد انضباط مالی بیشتری داشته باشد، یا برای مثال با سرمایهگذاری روی تیمهای پایه از وابستگی تیمش به بازار نقلوانتقالاتی بکاهد. پرسش این است که آیا هواداران مجالی برای این کار خواهند داد؟ یا اینکه فرض کنید مدیری در خلال مذاکراتش با بازیکنان مختلف میخواهد با کمترین هزینه ممکن قرارداد ببندد، میخواهد زمان بخرد تا امکانهای بازیکن به حداقل برسد. آنوقت هوادار فوتبال با تحریک بیش از حد فضا عملا عرصه را از مدیر گرفته و او را تحتفشار میگذارد. مدیران ما هم تابآوری چندانی ندارند. درنتیجه بازیکن و مدیربرنامههایش، میتوانند بخش عمده خواستههایش را به باشگاه تحمیل کنند. میدانیم که در تمام این سالها فشارهای هواداران برای خرید بازیکن از اصلیترین عوامل تورم در فوتبال بوده است. دیگر اینکه این وضعیت، نظام بودجه باشگاهها را بر هم میریزد. فرض کنید بازیکن بسیار باکیفیتی در تیم است که برای تمدید قرارداد خواهان مبلغی بسیار است؛ فراتر از توان مالی باشگاه. وای به حال باشگاهی که به خاطر تنظیم بودجهاش نخواهد با مبلغ بازیکن موافقت کند.
۵- ساختن تیم و پیشرفت آن تنها در گرو مدیریت خوب نیست؛ پای هواداران هم در میان است. هوادار باید از تیمش حمایت کند. مقایسه با نمونههای خارجی شاید اندکی راهگشا باشد. ما ادعا میکنیم پرطرفدارترین تیمهای آسیا را داریم، اما میانگین حضور تماشاگران استقلال و پرسپولیس در ورزشگاه چقدر است؟ در بهترین حالت ۵۰ هزار نفر، آنهم در بهترین سالها. در سالهایی که تیم شرایط خوبی ندارد، بازیها عموما با ۵ هزار تماشاگر برگزار میشود. ما رفیق روزهای خوبیم. مقایسه کنید با آرسنال یا لیورپول؛ که اولی نزدیک به ۱۵ سال و دومی بیش از ۲۵ سال از جام قهرمانی انگلیس دورند، اما ورزشگاههایشان همیشه پر است، حتی در بدترین روزها. میشود از متغیرهای دیگر گفت و پای کیفیت ورزشگاه و امکانات را پیش کشید. آری. اما این همه داستان نیست، به فرهنگ هواداری هم مرتبط است. البته ما نمونههای نادری هم از کمک هوادارانمان در سالهای اخیر سراغ داریم. پرسپولیس نزدیک به ۱۰ سال از جام دور بود، با حواشی بسیار. وضعیتی کمابیش شبیه استقلال امروز. اما از یکجایی هواداران پای کار آمدند. یادمان نرفته که برانکو پس از باخت در تهران به ذوبآهن در هفته چهارم رفت به قعر جدول، اما هواداران حمایت کردند. در انتهای آن فصل و درحالی که در حضور صدهزار تماشاگر جام را از دست دادند، باز هوادار پشت تیم ایستاد و اینچنین تیم برخاست و فصل بعد مقتدرانه قهرمان شد. استقلال شفر هم حمایت هوادار را دید و نتایج مقطعی گرفت.
۶- اما ما بهعنوان هوادار فوتبال حتی دیدگاه مشخصی درباره افراد و جریانهای فوتبالی نداریم. اینچنین است که در فاصله کمتر از یکماه از پندار تایم میرسیم به انواع فحاشیها به پندار توفیقی؛ نه پشت آن پندار تایم منطق روشنی نهفته بود و نه پشت توهینها. معلوم است یک جای کار این ذهنیت میلنگد. در این بین، داستان برخی پیشکسوتها هم جالب است، کسانی که از ترس فراموش شدن، یا برای نشان دادن تعصبشان هواداران را تحریک کرده و مسئولان را به رنگی بودن متهم میکنند. فضا بیش از حد ملتهب است. کار دیگر از حد کریخواندن و حتی دشنام خارج شده است. اتفاقات یک سال اخیر در ورزشگاهها را مرور کنیم، مساله حالا جان آدمهاست. فوتبال دارد نفرت میپراکند. شهرهای مختلف به جان هم افتادهاند و ائتلاف ما هواداران و مسئولان بیکفایت باعث شده حتی امکان برگزار کردن بازیها به مخاطره بیفتد.
۷ – چه باید کرد؟ دیگر شعار «فرهنگسازی» هم چاره کار نیست، چون از آغاز اشتباه بود. فرهنگ چیزی ساختنی نیست، بهویژه از بالا و به فوریت. همان چیزی است که آدمها زندگیاش میکنند، نوعی سبک زندگی. قرار نیست مثل محافظهکارانی هراسناک از تکنولوژی همهچیز را به پای شبکههای اجتماعی بگذاریم، اما شبکههای اجتماعی امکانی فراهم کردهاند برای گسترش فرهنگ هواداری که از ابتدا مساله داشت. این وسط چند سلبریتی دستچندم و بازیکن آتشبیار معرکه شدهاند، بیادبی میکنند و هورا میشنوند. مسابقهای است برای عقب نماندن از قافله. این فوتبال چیزهایی دارد که فقط مختص خودش است، لیدرهایی دارد دشنه به دست؛ سالهاست، محبوب هواداران هم هستند. جلوی اینها را باید گرفت.
۸ – همه اینها به معنای نادیده گرفتن سهم اساسی مدیران نیست. آنهایی که گاه در تامین بدیهیترین نیازهای یک تیم میمانند. ما هواداران در آرامش بیشتر و با استدلال محکمتری باید به نقد آنها بپردازیم. آنوقت است که احتمالا مسیرهای روبهجلویی برای فوتبالمان گشوده میشود. برای نجات این فوتبال، فتیله را باید پایین کشید. آتش این نوع هواداری خیلی تند شده است.
فرهیختگان


رونمایی از ترکیب پرسپولیس مقابل آلومینیوم اراک
مدیر تیم هوادار پرسپولیسی ها را با خاک یکسان کرد
رونمایی از ترکیب استقلال مقابل پیکان
ستاره پرتغالی با تراکتور به توافق رسید
تلاش پرسپولیس برای بازگشت ستاره ملی پوش به ترکیب
ستاره کلیدی پرسپولیس و گل محمدی محروم شد









