هفتِ مقدس قربانی جدید در استقلال ؟
نیمکت استقلال برای فرهاد مجیدی آب نطلبیدهای بود که مراد نشد
نیمکت استقلال برایش آب نطلبیدهای بود که مراد نشد. قربانی شد. به پشتوانه مفهوم کذایی «امضای معنوی» که پشت قرارداد هیچ بنی و بشری نبوده و نخواهد بود روی صندلی نفرینشدهای نشست که از همان روز خداحافظی استراماچونی به قامت احدالناسی نمیآمد.
فرهاد مجیدی قربانی شد. قربانی تصمیماتی که از روی هیجان میگرفت و هیچ مشاوری نبود که بگوید شاه فرهاد جایگاه ۸ ورزشگاه آزادی، اینجا نیمکت است. وجاهت یک مربی فرق دارد. جایگاه تو دیگر این نیست که به هواداران رقیب ۴ نشان دهی و یک عمر رویینتن باشی که اگر تیم را ترک کردی همچنان بپرستنت! که چون در برنامه تلویزیونی دست فلان مجری را رو کردی که در کودکی پرسپولیسی بوده است پس نیمکت استقلال به تو میآید! که به این امید نباشی چون کمتر از انگشتان یک دست دستیار بودی پس به فضای مربیگری آشنایی که میتوانی اله کنی و بله.
فرهاد مجیدی قربانی شد. سوخت. مثل تمام کسانی که بلیتشان را سوزاندند و امید رشد یک پیشکسوت به عنوان مربی فوتبال را در دل هواداران کشتند.
یکی مثل منصوریان که به عنوان نخبه به کنفرانسهای آسیایی دعوت میشد و آخر کارش استقلال به جایی رسید که کنفرانس مطبوعاتی اش بیش از دو ساعت طول کشید تا همان کنفرانس و مصاحبه های قبلی اش، اعتماد هواداران را خدشه دار کند و یکی مثل محمود فکری که جرات ندارد نظر شخصیاش را بدهد تا انگ شهوت نیمکت به او نزنند. مقصر خودش بود که بلیت را سوزاند. که با جملاتی تهییج کننده که «من با بند بند وجود این تیم را میشناسم و این تیم را میسازم» همچنان خود را نزدیک دل هوادار کند اما افسوس که دیگر چند سال از آن دوران گذشته. وصالت ناخوش بود پس از آن جدایی ۷ مقدس.
قربانی شد. قربانی قربان صدقههای هوادارانی که از صد دشمن برای او بدترند. قربانی آمیزههای غلط که مربیگری به همان آسانی دوران بازی است اما قایدی که تفنگ ژ۳ بود حالا تیر و کمان شده و بنزهایی که در تیم ویراژ میدادند حالا به تاکسیهای گذری شبیه شدهاند. بیبرنامه و بیهدف.
قربانی شد. قربانی جاه طلبی بیش از حد که از ابتدا و از صفر شروع نکند و به پشتوانه جمله مسخره پپ و زیدان هم از بارسلونا و رئال شروع کردهاند، مربیگری را از از یکی از دو باشگاه بزرگ ایران استارت بزند اما افسوس که همان دو الگوی خارجی سالها دستیار بودند و در تیمهای دیگر فعالیت کردند تا برسند به این جایگاهی که با علم و دانش به دست آوردهاند. نه با عکسهایی جذاب از ورزشگاههای زیبنده و حمایت های مدیران موقت باشگاه.
قربانی حالا اگر نگوییم به پایان راه رسیده اما فاصله کمی تا ربان خط پایان دارد. خط پایان خودش. خط پایان حضور در تیمی که میتوانست هزاران اتفاق شیرین رقم بزند. قربانی حالا تیم را قربانی تصمیماتش کرده، سرنوشتش در استقلال درست حال و هوای سرنوشتش در تیم امید را تداعی می کند. آنجا زودتر از آنکه به او بگویند برو، خودش رفت. شاید در استقلال هم زودتر برود اما چه رفتنی؟ پس از ویرانی و سهمیه نگرفتن و از دست دادن قهرمانی و سهمیه و احتمالا جام حذفی و لیگ قهرمانان آسیا!
خخخخ هفت جک تری دی