بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

گل ایمون زاید باعث مرگ پدر بازیکن استقلال ؛ ستاره پیشین آبی پوشان مدعی شد

مجاهد خذیراوی: پدرم بعد از گل سوم ایمون زاید از دنیا رفت

نویسنده : Parsfootball Instagram Service
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : پنجشنبه 14 فروردین 1399 | 23:55
مجاهد خذیراوی

با مهاجم مغضوب سال‌های نه‌چندان دور استقلال که در عین ناباوری هنوز هم با فوتبال خداحافظی نکرده هم‌کلام شدیم که در ادامه گزیده‌ای از آن را می‌خوانیم.
اما شاید مهم ترین صحبت های مجاهد خذیراوی آنجا باشد که از او پرسیدیم که آیا اگر به عقب بازگرد باز هم پیشنهاد استقلال را می‌پذیرفت و او تاکید کرد:
«با سر دوباره به استقلال می‌رفتم چرا که خودم و تمام خانواده ام استقلالی دو آتیشه هستند و حتی شاید ندانید که حتی پدرم در سن ۴۶ سالگی بعد از گل سوم ایمون زاید از دنیا رفت.»

خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام :
بسیاری از علاقه‌مندان به فوتبال خصوصاً دهه شصتی‌ها نام مجاهد خذیراوی را به‌خوبی به خاطر دارند همان جوان بااستعداد آبادانی که در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد شمسی روی یک دستمال می‌توانست دو نفر را دریبل بزند. اما درست در اوج دوران آمادگی او و در زمانی که می‌رفت تا به یکی از ستارگان تاریخ فوتبال استقلال و تیم ملی تبدیل شود خبری روی کیوسک‌های مطبوعاتی آمد که باعث نابودی فوتبال این جوانان بااستعداد آبادانی شد.

او درحالی‌که دل پری داشت گفت:

«به‌اندازه سه کتاب حرف نگفته در دلم دارم که بالاخره یک روز آن‌ها را بازگو می‌کنم.»

نکته جالب‌توجه درخصوص مجاهد خذیراوی بازی در لیگ‌های دسته دوم و سوم ایران است و عدم خداحافظی او از فوتبال خودش بیانگر حرف‌های زیادی است. خذیراوی در ارتباط با این موضوع می‌گوید:

«عشق به فوتبال هنوز در من نمرده است و این روزها درتیم کیان و درکنار امیر توکلی هستم و باوجوداینکه بدنم آن فرم همیشگی را ندارد به تشخیص او نیم ساعت تا بیست دقیقه به زمین می‌روم. من معتقدم بازیکنان تکنیکی بالاخره می‌توانند در سن من برای دقایقی بازی کنند.»

وی با اشاره به مهدی قائدی که شباهت زیادی با او دارد گفت:

«هرچند با خودش صحبت نکردم، اما از طریق اطرافیانش به او گوشزد کردم که اجازه ندهد بلایی که سر من آمد سر تو بیاید و فکر می‌کنم اگر در دوران من هم فضای مجازی وجود داشت، این بلا سر من نمی‌آمد. من در آن دوران هنوز به زور فارسی صحبت می‌کردم و در بسیاری مواقع چوب عدم ارتباطم را خوردم.

از او پرسیدیم که آیا اگر به عقب بازگرد باز هم پیشنهاد استقلال را می‌پذیرفت، تاکید کرد:

«با سر دوباره به استقلال می‌رفتم چرا که خودم و تمام خانواده ام استقلالی دو آتیشه هستند و حتی شاید ندانید که حتی پدرم در سن ۴۶ سالگی بعد از گل سوم ایمون زاید از دنیا رفت.»

مجاهد فوتبال ایران حرف‌های بیشتری زد که ترجیح داد فعلا دراین فضا بازگو نشود و آن را به روز دیگری موکول کرد.

تنها در انتهای صحبت‌هایش گفت یک پسر به نام ماهان و یک دختر به نام ماهک دارم که آرزو می‌کنم روزی برسد تا ماهان خذیراوی نام پدرش را دوباره زنده کند و امیدوارم آن روز هرچه زودتر فرا برسد.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.