بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

دوران «پپیسم» به پایان رسیده است!

منبع : طرفداری
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : چهارشنبه 7 آبان 1404 | 14:01

سبک بازی پوزیسیونی پپ گواردیولا مبتنی بر موقعیت‌محوری و ارسال پاس‌های منظم دیگر یک ترند به‌روز نیست و ابتکارات دیگری حتی از سبک فوتبال گواردیولا این روزها کارآمدتر شده‌اند. 

سبک بازی پوزیسیونی پپ گواردیولا مبتنی بر موقعیت‌محوری و ارسال پاس‌های منظم دیگر یک ترند به‌روز نیست و ابتکارات دیگری حتی از سبک فوتبال گواردیولا این روزها کارآمدتر شده‌اند. 

طرفداری«جای تعجبی ندارد سبکی در برابر فوتبال مالکانه پپ گواردیولا شکل بگیرد. روند تحول همین است؛ یک سبک برتری می‌یابد و سپس کسی آن را به چالش می‌کشد. یک شیوه مسلط رواج می‌یابد و بعد مورد تردید و مقابله قرار می‌گیرد.»

در این یادداشت، جاناتان ویلسون توضیح می‌دهد چرا دوره سلطه کامل سبک بازی پپ گواردیولا در فوتبال (که به پاس‌کاری‌های سریع و کنترل توپ زیاد متکی بود) رو به پایان است.

تیم‌ها و مربیان دیگر با الهام از سبک گواردیولا، عناصر این سبک را با روش‌های سنتی‌تر و مستقیم‌تر مانند استفاده بیشتر از ضربات ایستگاهی یا حملات سریع، به طرق مختلف ترکیب کرده‌اند. اکنون فوتبال ترکیبی از سبک‌های متفاوت است؛ ترکیبی از بازی مالکانه (Peppism) و رویکردهایی مستقیم‌تر که باعث شده بازی‌ها غیرقابل‌پیش‌بینی‌تر و جذاب‌تر شوند.

البته فراموش نکنیم ویلسون اشاره دارد اگرچه پپیسم دیگر کاملاً غالب نیست، اما میراث آن در فوتبال مدرن باقی مانده و شکل‌دهنده سبک‌های جدیدتر شده است.

در فوتبال امروز، استفاده از ضربات ایستگاهی و تاکتیک‌های متنوع، نشانه هوشمندی و تطبیق‌پذیری تیم‌ها با شرایط موجود است. برخی هواداران منتقد فوتبال با نادیده گرفتن تحولات جدید، تیم‌هایی مانند آرسنال را تنها به خاطر بهره‌بردن از این روش‌ها زیر سؤال می‌برند و جالب است حتی برخی از دوستداران این تیم نیز می‌کوشند این موفقیت را کتمان کنند.

اما واقعیت این است که فوتبال مدرن فقط به زیبایی و مالکیت توپ خلاصه نمی‌شود؛ هر تیم و مربی حق دارد با بهره‌گیری از همه تاکتیک‌های ممکن برای رسیدن به نتیجه تلاش کند. این تنوع رویکردهاست که فوتبال را برای من و شما جذاب و غیرقابل‌پیش‌بینی کرده است.

امیرحسین صدر

۲۹ اکتبر ۲۰۲۵

پایان عصر پپیسم؛ به قلم جاناتان ویلسون

پیش از مسابقه تاتنهام هاتسپر در لیگ قهرمانان اروپا مقابل تیم بودوگلیمت در پایان سپتامبر، دروازه‌بان تیم نروژی نیکیتا هایکین اظهار داشت:

غیرعادی بود تیمی با سابقه و سبک تاتنهام این همه توجه خود را معطوف به پرتاب‌های بلند اوت و ضربات ایستگاهی از هر نقطه زمین می‌کرد.

به نظر نمی‌آمد این نکته را به‌عنوان انتقاد بیان کرده باشد، بلکه او داشت یک واقعیت را مطرح می‌کرد و ظاهراً تا حدی هم با تحسین این موضوع را بیان می‌کرد.

چند هفته پیش‌تر، پس از اینکه برنتفورد در واپسین لحظات با گل حاصل از یک پرتاب بلند اوت مقابل چلسی به تساوی رسید، مربی این تیم، کیث اندروز، اشاره کرد پرتاب‌های بلند اوت اکنون «مد شده‌اند»، چون تیم‌های بزرگ هم شروع به تمرین آن‌ها کرده‌اند. اندروز خود زمانی مربی ضربات ایستگاهی باشگاه بود و قبلاً تجربه تلاش برای بهره‌برداری از پرتاب‌های بلند را هم داشته است.

تغییر، وقتی رخ می‌دهد، اغلب سریع است. تقریباً از همان لحظه‌ای که پپ گواردیولا در سال ۲۰۰۸ سرمربی بارسلونا شد، عرف تاکتیکی به سمت مالکیت توپ رفت. فشار بالا برای پس گرفتن توپ، سپس حفظ آن؛ همان‌طور که یوهان کرایوف همیشه می‌گفت: «حریف اگر توپ را نداشته باشد، نمی‌تواند گل بزند.»

با شکل‌گیری سبک‌های بازی بر اساس داده‌ها، الگوهای حمله به تیم‌ها القا کردند که کمتر از ارسال سانتر و شوت‌های از راه دور استفاده کنند، و همین باعث ایجاد یک پارادوکس شد؛ همان‌طور که خورخه والدانو اشاره کرده است، تیم‌ها بیشتر حاضر بودند در محوطه جریمه خودشان ریسک کنند تا در محوطه جریمه حریف.

با این حال، فوتبال بازی‌ای است حسابگرانه و مبتنی بر منطق؛ چنین تناقض‌هایی در آن پایدار نمی‌مانند. بازیکنان تلاش می‌کنند با قرار گرفتن در موقعیت‌های مناسب، مدافعان حریف را منزوی سازند یا حتی بهتر از آن، برتری تعداد ایجاد کنند.

در نخستین سال‌های پیدایش فوتبال، این ورزش بر محور جا‌گیری شکل گرفته بود و از این رو دروازه‌بان‌ها معمولاً توپ را بلند به‌سوی زمین حریف ارسال می‌کردند؛ جمله‌ای رایج در آن دوران بود: «توپ را به جلو بفرست!»

مقابله آرسنال با منچسترسیتی در این فصل، نمونه‌ای آشکار از تغییر روندهای تاکتیکی بود

اما در یکی دو دهه اخیر، فوتبال تبدیل به بازی با مالکیت توپ شده است؛ تکنیک بازیکنان به اندازه‌ای قابل‌اعتماد است که تیم‌های برتر ترجیح می‌دهند با ضربات کوتاه از دروازه، توپ را به گردش درآورند.

بهتر است توپ در محوطه جریمه خودی باشد تا اینکه حریف آن را در محوطه جریمه شما داشته باشد. با تحریک فشرده و پرس حریف، تیم مقابل را به جلو می‌کشید و به دنبال ارسال توپ به فضای پشت سر آن‌ها هستید. در ماه‌های اخیر، تیم‌ها پس از شروع بازی، توپ را به جناحین می‌فرستند و ضربات ایستگاهی دوباره اهمیت یافته‌اند.

جایی که پیش‌تر تیم‌های بزرگ ضربات کرنر را کوتاه بازی می‌کردند و با عجله توپ را به جریان می‌انداختند تا دوباره چرخش پاس‌ها را آغاز کنند، حالا وقت بیشتری صرف می‌کنند، طبق تمرینات از پیش تعیین‌شده‌شان جلو می‌روند و سعی دارند بیشترین بهره را از این موقعیت‌ها ببرند. در ماه اول این فصل، ۲۵ درصد از تمام گل‌های لیگ برتر (غیر از پنالتی) از روی موقعیت‌های ایستگاهی به ثمر رسیده است، رقمی که نسبت به فصل قبل ۲۱ درصد افزایش داشته و بالاترین سهم در ده سال گذشته است.

در سطحی کلی‌تر، یک تحول عمل‌گرایانه رخ داده است. حتی گواردیولا در نیمه دوم بازی مقابل آرسنال، تیمش را وادار کرد عقب بنشینند و از محوطه جریمه خود دفاع کند. در آن بازی، سیتی تنها ۳۴% مالکیت توپ را در اختیار داشت و این فقط دومین بار در تاریخ بود تیمی تحت هدایت گواردیولا کمتر از ۴۰ درصد مالکیت توپ را در یک بازی لیگ در کنترل داشته است. تیم‌ها بیشتر توپ‌های بلند می‌فرستند و کمتر در بالای زمین پرسینگ انجام می‌دهند. تعداد پاس‌های هر بازی به پایین‌ترین حد خود در ۱۵ سال اخیر رسیده است. تعداد پاس‌های بلند نسبت به فصل قبل ۷ درصد بیشتر شده است. آمار تصاحب توپ در مناطق بالای زمین نسبت به فصل قبل کاهش یافته و نسبت به دو فصل پیش، ۳۱ درصد افت داشته است.

پس از سال‌ها، فوتبالی که تحت تأثیر گواردیولا بود تغییر کرده است. در مقطعی حتی «پپیسم» و مکتب اشتوتگارت که نمونه بارز پرس شدید و بی‌امان آن یورگن کلوپ بود، عملاً در هم ادغام شدند و حالا ناگهان به‌طور غیرمنتظره به نقطه‌ای رسیده است که انگار فرآیند تکامل به‌تنهایی کفایت نمی‌کند.

با این حال، هیچ توافق مشخصی درباره آینده وجود ندارد و نتیجه آن، چشم‌اندازی پیچیده و متناقض است که در آن مربیان دست به آزمایش می‌زنند. اگر وحدتی هم در رویکرد آن‌ها باشد، فقط در این است که همه دریافته‌اند شرایط باید تغییر کند؛ دوران پپیسم پایان یافته و فقط نوعی سردرگمی باقی مانده است.

رویکرد خود گواردیولا نیز تغییر کرده است

توماس توخل، سرمربی تیم ملی انگلیس، در ماه اوت گفت: «فکر نمی‌کنم دیگر خبری از مکتب اشتوتگارت یا هر چیز دیگری باشد!»

او خودش یکی از طرفداران پر و پا قرص مدل پرس شدید آلمانی بود.

  • توضیح: در مکتب فوتبال اشتوتگارت با پرس شدید، بازیکنان پس از از دست دادن توپ، بلافاصله با تمام قدرت و دوندگی، برای بازپس‌گیری آن فشار می‌آورند. تمرکز تیمی بر پرس از جلو و ایجاد مزاحمت شدید برای هافبک‌ها و مدافعان حریف است تا فرصت بازی‌سازی از آنان گرفته شود، توپ را از دست بدهند یا دچار اشتباه شوند. این سبک، علاوه بر آمادگی بدنی بالای بازیکنان، نیازمند هماهنگی تیمی و درک تاکتیکی بالاست.

توخل در این‌باره ادامه داد:

فکر می‌کنم آن‌قدر اتفاقات مختلفی در زمین فوتبال رخ می‌دهد که واقعاً ترسناک است. یارگیری نفر به نفر هست، تبدیل دفاع منطقه‌ای به دفاع تک‌به‌تک هست، بلاک‌های دفاعی عمیق وجود دارد، خط دفاع سه‌نفره هست، خط دفاع چهار‌نفره هست، پرتاب‌های اوت بلند برگشته‌اند، ارسال‌های بلند از دروازه‌بان دوباره رایج شده‌اند. همه‌چیز برگشته و همه‌چیز بین بازی‌ها تغییر می‌کند و حتی طی یک بازی همه‌چیز عوض می‌شود. تعویض پست دوباره مرسوم شده، (اوورلپ و آندرلپ) حرکت از جناحین یا حرکت به داخل زمین بازیکنان (اغلب مدافعان) دوباره برگشته‌اند. این شرایط بسیار سخت و طاقت‌فرسا است.

این شرایط، محیط گیج‌کننده‌ای است، اما لااقل برای توخل، محیطی هیجان‌انگیز هم هست.

دنیا سرشار از امکان و فرصت است. اغلب گفته می‌شود فوتبال چرخه‌ای تکراری است، اما این کاملاً درست نیست، چون همه‌چیز با دانستن آن‌چه قبلاً اتفاق افتاده جلو می‌رود.

به همین دلیل، هرچند سبک بازی مستقیم‌تر فوتبال به همراه تأکید دوباره بر موقعیت‌های ایستگاهی بازگشته است، اما همه‌ی این‌ها با یادآوری و بازتاب مکتب پپیسم همراه است. و اگر این متناقض به نظر می‌رسد، این از جذابیت‌های بزرگ فوتبال است.

یادداشت Jonathan Wilson برای مجله‌ی World Soccer

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *