تنها ستاره ای که از بازگشتش به ” استقلال ” قصه پر از عشق نبافت و چشمکی به هواداران نزد !
کلاس درس سرور جپاروف برای بازیکنان ایرانی
در تمام مدتی که عادل فردوسیپور قصد داشت به قول خودش یخ جپاروف را آب کند، نمیدانست که بازیکنی که روبرویش نشسته از آن دسته بازیکنانی نیست که دوربین ببیند دست و پایش را گم کند و اولش به لکنت بیفتد و بعدش که گرم شد بند را به آب داده، کلی سوژه حاشیهساز دست فردوسیپور بدهد و فردایش هم بابت حرفهایش پشیمان شود.
در تمام مدتی که عادل فردوسیپور قصد داشت به قول خودش یخ جپاروف را آب کند، نمیدانست که بازیکنی که روبرویش نشسته از آن دسته بازیکنانی نیست که دوربین ببیند دست و پایش را گم کند و اولش به لکنت بیفتد و بعدش که گرم شد بند را به آب داده، کلی سوژه حاشیهساز دست فردوسیپور بدهد و فردایش هم بابت حرفهایش پشیمان شود. او سرور جپاروف بود، بازیکنی از کشور ازبکستان که احتمالا ما ایرانیها نه کشورش و نه فوتبالش را چندان به حساب نمیآوریم اما همین بازیکن ازبکستانی نشان داد که چقدر در رفتار حرفهای و برخورد با رسانهها از بازیکنان ایرانی جلوتر است. او یخش آب نشد چون اصلا یخی در کار نبود. او خودش بود.
در تمام مدت مصاحبه جپاروف با فردوسیپور، این او بود که مصاحبه و روند آن را کنترل میکرد نه عادل فردوسیپور. جپاروف کاملا حرفهای، بدون پردهپوشی، بدون آنکه بخواهد دروغ بگوید و بدون تردید و با قاطعیت پاسخ سوالات فردوسیپور را داد. نه علاقهاش به کرانچار را تکذیب کرد و نه از بازگشتش به استقلال قصه پرسوز و گداز و پر از قلب و عشق و لاو بافت و خیلی راحت گفت که چون قرارداد داشته به این تیم بازگشته. صاف و صادق. این رفتار او را مقایسه کنید با بازیکنانی که که با یک فصل بازی در یکی از دو تیم سرخابی تا سالها برای هواداران سابق چشمک میزنند و دائم در لباس تیمی دیگر از عشق خود به تیم سابق میگویند.
جپاروف خیلی راحت از امیدش به بازی کردن در جامجهانی در ۳۹ سالگی گفت و حتی وقتی فردوسیپور خواست این امید او را به سخره بگیرد، قاطعانه و بدون هیچ تردیدی از امیدش دفاع کرد. از این نظر او را مقایسه کنید با برخی از بازیکنان ایرانی که با چند قرارداد میلیاردی اشباع میشوند و برای فردای خود هم برنامه ندارند و به محض اولین ناکامی در دام افیون و … میافتند.
جپاروف یک نهیب سخت هم به فردوسیپور و به همه ما زد. اینکه خیلی راحت است انگ تبانی زدن به دیگران. اما آیا این حق را برای دیگران هم قائل هستیم که راجع به ما هر گونه که بخواهند فکر کنند؟