بزرگترین علامت سوال بازی تیم ملی ؛ رفتاری عجیب که انفعال فدراسیون فوتبال به آن دامن میزند
دوری عجیب و غریب تیم ملی از مردم و رسانهها با هیچ متر و معیاری پذیرفتنی نیست
ونزوئلا حریف امروز تیم ملی ایران است. کشوری که پیش از اینکه در جغرافیای ورزش برای ما آشنا باشد، در حوزه سیاست نامش به گوش رسیده است.
ونزوئلا حریف امروز تیم ملی ایران است. کشوری که پیش از اینکه در جغرافیای ورزش برای ما آشنا باشد، در حوزه سیاست نامش به گوش رسیده است. یکی از همپیمانان اصلی دولت قبلی که به حضور دایمیاش در سپهر سیاست ایران عادت کرده بودیم و تا آنجایی با رییس دولت وقت رابطه صمیمانه داشت که وی با دولتمردان این کشور رفت و آمد خانوادگی برپا کرد و حتی در مراسم خانوادگی آنها نظیر ختم نیز حاضر میشد. بعد از گذشت سالها باز هم نام ونزوئلا در سرخط خبرهای ایران به چشم میخورد اما این بار بهانه بازی دوستانه فوتبال است؛ یک بازی تدارکاتی در مسیر جام جهانی برابر حریفی از منطقه آمریکای جنوبی که در فوتبال لاتین هیچگاه تیم مهم و درجه یکی نبوده و در میان دو قطبی جذاب برزیل و آرژانتین و ظهور گردنکلفتهایی مثل اروگوئه، شیلی و پاراگوئه، هیچگاه محلی از اعراب نداشته و به نوعی زنگ تفریح رقبا محسوب میشده و در مقدماتی جام جهانی ۲۰۱۸ در رده آخر قرار گرفت.
از همین رو از منظر فنی بعید به نظر میرسد که بازی با چنین تیمی برای ما آورده فنی داشته باشد و بیشتر از اینکه برای ما یک محک جدی محسوب شود، حریف از آن سود خواهد برد! با این وجود در برهوت بازیهای تدارکاتی و در حالیکه فدراسیون منفعل از تدارک یک بازی دوستانه عاجز است و برای بازی تدارکاتی مجبوریم به ارتباطات کیروش و رایزنیهای او دلخوش باشیم، بازی با ونزوئلا با همه ملاحظاتش، غنیمتی است که حکم لنگه کفش در بیابان را دارد. اگرچه این لنگه کفش این بار در دل جنگلهای هلند نصیب ما شده؛ در ورزشگاه قدیمی دخوفرت در جنوب شهر نایمخن که البته برای ایرانیها نام آشنایی است چرا که علیرضا جهانبخش یکی از مهمترین و موفقترین لژیونرهای فعلی تیم ملی، دو سال در این زمین بازی کرده و البته در فوتبال هلند بدل به یک ستاره خواستنی شده.
فارغ از همه ملاحظات فنی و بایدها و نبایدهای آن، بازی در قلب اروپا و در یک ورزشگاه غریبه و البته پشت درهای بسته شاید بزرگترین علامت سوال و مجهول این بازی باشد. تیم ملی ایران در مسیر آمادهسازیاش برای جام جهانی روسیه، در یک محیط سربسته و به دور از هر چشم آشنایی از رسانهها گرفته تا مردم خود را مهیای حضور در جام جهانی میکند. دیروز کازان و روسیه، امروز اتریش و هلند و فردا احتمالا آفریقای جنوبی، دوباره اتریش و در نهایت روسیه. برنامهای که کارلوس کیروش برای تیمش تدارک دیده، به گونهای است که تیم ملی دور از ایران و هواداران پرشمارش و در یک انزوا و تنهایی خود خواسته مهیای جام هجدهم شود. یک مردم گریزی عامدانه و آشکار که کیروش البته در کنفرانس مطبوعاتی بعد از بازی با سوریه در مقدماتی جام جهانی به صراحت به آن اشاره کرد و بازی با سوریه را آخرین بازی تیمش تا جام جهانی در ایران دانست. این دوری عجیب و غریب از مردم و رسانهها با هیچ متر و معیاری پذیرفتنی و قابل قبول نیست. رفتاری عجیب که انفعال فدراسیون فوتبال به آن دامن میزند.
از سوی دیگر نباید از یاد ببریم در تمامی سالهای اخیر تیم ملی ایران در خانه میزبان هیچ تیم بزرگ با ستارههای نامدار و آشنا نبوده و هواداران فوتبال ایران در حسرت تماشای تقابل تیم ملی برابر ستارههای نام آشنا میسوزند. آخرین حریف نامداری که به ایران آمد و با همه ستارههایش برابر ما قرار گرفت، آلمان پیش از جام جهانی ۲۰۰۶ بود که به واسطه ارتباطات و مراودات دولت پذیرفت تا در تهران برابر ما بازی کند. بعد از این تاریخ، تیم ملی یا بیرون از ایران بازی کرده یا در ایران به مصاف حریفان آسیایی و یا درجه سههایی نظیر توگو، جاماییکا، ایسلند و… رفته. بازیهایی که بعید به نظر میرسد حتی خانواده بازیکنان نیز به تماشای آن رغبت داشته باشند! انزوای تیم ملی در تمام این سالها با حضور کیروش بیشتر و بیشتر شده تا جایی که آرام آرام عادت میکنیم ستارههایمان را تنها از دریچه تلویزیون رویت کنیم.