برای شاهماهی تکنیکی فوتبال ایران ؛ کاش ” جادوگر محبوبِ مستطیل سبز ” قیمت قدرت و کاریزمایش را میدانست !
کاش علی کریمی تیرهایش را بیهدف خرج نمیکرد
یک شب علی کریمی ساکش را روی دوشش انداخت و به اردوی تیم ملی رفت. نگهبان بهتزده سرتاپای این جوانک لاغر اندام را نگریست و از قصد و مقصدش پرسید.
یک شب علی کریمی ساکش را روی دوشش انداخت و به اردوی تیم ملی رفت. نگهبان بهتزده سرتاپای این جوانک لاغر اندام را نگریست و از قصد و مقصدش پرسید. جوان با لحن مصمم گفت:
آقای ایویچ اعلام کرده هرکس در اندازه های تیم ملی است، درهای تیم ملی به رویش باز است، من «محمدعلی کریمی» هستم. خودم را در حد تیم ملی میدانم!
آن شب نگهبانان با تحیّر و تمسخر جوان مدعی را برگرداندند، اما هیچکدام نمیدانستند چه جواهر بینظیری را میرانند. او افسانهی نسل ما، علی کریمی بود.
آن شب گذشت. علی کریمی جام جهانی فرانسه و فرصت آتشبازی و خاطرهسازی کنار نسل طلایی ۹۸ را از دست داد. چه بسا اگر ستاره اقبال او نیز مانند همقطار محجوبش «مهدوی کیا» یک سال زودتر طلوع میکرد، سرنوشت ما در جام متفاوت میشد.
هرچه بود فوتبال برای دیدن معجزهی او باید انتظار میکشید، انتظاری که طولانی نشد. بازیهای جام رمضان، شعبدهبازی با فتح، تحقیر استقلال و پرسپولیس و سرانجام پسر ماجراجو به تیم سرخ پایتخت پیوست. سال برای کریمی رویایی پیش میرفت. اولین گل در هفته چهارم به سایپا، دعوت به تیم ملی و قهرمانی در بازیهای آسیایی. کریمی که در پست عجیب دفاع چپ به میدان رفته بود، یک گل در فینال زد تا در آسیا رونمایی باشکوهی داشته باشد.
در بازگشت به لیگ نبوغ کریمی سرمای تبریز را ذوب کرد و با دریبل هفت بازیکن تراکتورسازی زیباترین گل مسابقات را به ثمر رساند. همانجا اولین زنگ خطر به صدا درآمد وقتی جادوگر بدلیل هل دادن حریف کارت گرفت، «علی پروین» اعلام کرد اگر خودش را اصلاح نکند، طعم محرومیت را خواهد چشید. پیشبینی تلخی که یک ماه بعد به حقیقت پیوست. درست زمانی که آسیا مهیا میشد در مقابل مارادونای جدید تعظیم کند، ناگهان محرومیت بدموقع از راه رسید. تورو کامیکاوا خروس بیوقتی بود که یکسال نه کریمی را، که چمن را از این کیمیاگر جوان محروم کرد.
بازگشت کریمی پرسپولیس را به قهرمانی دوگانه در لیگ و حذفی و دو عنوان سومی آسیا رساند. استاد در میانه میدان تمام افتخارات فردی و گروهی را درو میکرد اما خارج از چمن سبز هرگز بازیگر ماهری نبود.
سریال اظهارات جنجالی کریمی با دایی کلید خورد. «خدا دایی را بغل کرده است» شروع کشمکشهای دو علی بزرگ تاریخ ما بود. کشمکشی که سالها ادامه داشت، هرچند اغلب با عقبنشینی محسوس دایی موقتا خاموش میشد.
شاهماهی تکنیکی ما با دو پای هنرمندش شوت میزد، در یک قاب دستمال چهار نفر را دریبل میزد، فرقی هم نمیکرد از مدافعان پلیاکریل تا بوندسلیگا همه مقهور ظرافت جادوگر آسیا میشدند اما کماکان در استفاده از زبانش هنر چندانی نداشت.
بنظر میرسید برخی اظهارات کریمی شتابزده و احساسی است و بعضا خود بر این امر معترف بود. مشهور است که پس از شاهکار ایمون زاید در رختکن از ستاره ایرلندی عذرخواهی کرد که دربارهاش قضاوت درستی نداشته است. در این سالها کریمی هر از گاهی بر مدیران و مربیانش تاخت؛ از رویانیان و آجرلو تا انصاریفرد و ژوزه.
پس از فینال حذفی مقابل سپاهان که پرسپولیس جام را به اشتباهات فردی بازیکنانش باخت، اعلام کرد که از فوتبال خداحافظی میکند تا دایههای مهربانتر از مادر فوتبال را بگردانند، اما پس از مدتی تصمیمش عوض شد.
هرچه هست امروز جادوگر فوتبال ما کنار گود نشسته است و از تریبون مجازیاش مستقیم با هوادار سخن میگوید؛ هر از گاهی با چند جمله پر ابهام و ایهام یا مصاحبهای آتشین. کاش محبوبترین بازیکن سه دهه اخیر ایران قیمت قدرت و کاریزمایش را میدانست. کاش انرژیاش را برای درگیری با مالک بدلی نفت، تاج، عزیزمحمدی و دیگران هدر نمیداد. کاش کریمی این بیرون هم همان بود که در مستطیل سبز بود، همانقدر باهوش، همانقدر باشکوه، همانقدر دستنیافتنی. کاش از این عکسنوشتههای تلگرامی دست میکشید. کاش بجای آنکه با تعجیل و شتاب رییس محیط زیست را تنزل بدهد به «اون ابتکارتون» کمی تأمل میکرد. کاش جذابترین چهرهی ورزش ما، با کمی تأمل و تحمل و مشورت مواضع سنجیدهتری اتخاذ میکرد. کاش قدر سرمایه عظیم انسانی و فرارنگی و فراجناحیاش را میدانست. کاش چهرهای که میتواند تاریخ بسازد، تیرهایش را بیهدف خرج نمیکرد.
کریمی حرف حق میزنه فقط زیادی رکه وگرنه حرفاش درسته
کریمی هرچقدر که فوتبالش خوب بود و از اون طریق محبوبیت بدست آورده بود با این مصاحبه هاش خودش رو زیر سول می بره !