قصه پر غصه تندیس “پدر استقلال” ؛ باید قیدش را بزنیم تا کمتر سوژه شویم
تندیس مرحوم پورحیدری و نقشه هایی که نقش بر آب شد
مراسم سالگرد درگذشت منصور پورحیدری عزیز برگزار شد و به شهادت خبرنگاران حاضر، آیین فوق بهترین مراسمی بود که طی سالیان اخیر برای درگذشتگان ورزش ایران برپا شده است. همه چیز خوب بود، از محل برگزاری گرفته تا مهمانانی که آمده بودند و شکل کار، ولی فقط یک مسئله تمام داشتههای خوب در مراسم را تحتالشعاع قرار داد و رشتهها را تا حد زیادی پنبه کرد.
در حالی که همه چیز خوب و اصولی جلو میرفت، نوبت به پردهبرداری از مجسمه منصورخان رسید و همه منتظر بودیم تندیس مردی را ببینیم که انصافاً باشگاه استقلال باید در دوران حیاتش برای او نکوداشت گرفته و مجسمهاش را میساخت. پرده کنار رفت و ما خیره به آنچه که ساخته شد. فکر میکردیم تندیسی برنزی خواهیم دید که حق مطلب را در رابطه با پورحیدری ادا میکند ولی با دیدن آنچه که ساخته شد، همه رؤیاهایمان نقش بر آب شد. کوه موش زاییده بود. مجسمهای که به همه کس شبیه بود جز منصور پورحیدری. چهرهای کاملاً نامأنوس با پدر استقلال که عدهای اصرار داشتند آن را القا کنند که شبیه منصورخان است ولی آش آنقدر شور بود که حتی صدای همسرش را هم درآورد و صراحتاً گفت آنچه ساختهاند، شبیه شوهر فقیدش نیست. از سوی دیگر جدا از بحث بیشباهت بودن سر تندیس به پدر استقلال، برای انتخاب لباسش هم نهایت بدسلیقگی اعمال شده بود طوری که شاهد ملبس شدن مجسمه به لباسی بسیار چروک بودیم، گویی انگار یادشان رفته بود کت و شلوار و پیراهنی که قرار است بر تن مجسمه برود را به خشکشویی بدهند و همانطور چروک و ژولیده مقابل دوربینها قرارش دادند.
داستان مجسمه سازی برای بزرگان فوتبال ایران قصه پرغصهای دارد که حرف زدن در موردش حکایت مثنوی هفتاد من است. از تندیس حجازی که هرگز ساخته نشد تا علی کریمی که صراحتاً عنوان کرد تمایلی به ساخته شدن مجسمهاش ندارد. ما واقعاً در این عرصه خوب کار نمیکنیم و رفتارهایمان غیر از ناراحتی برای خانواده بزرگان حاصلی نداشته است بنابراین باید قید چنین کاری را بزنیم تا کمتر سوژه شویم. امثال پورحیدری، حجازی، دایی و کریمی به مجسمه نیازی ندارند. آنها بدون چنین مجسمههایی هم برایمان عزیز هستند و نباید با چنین تندیسهای ضعیف و زشتی روی اعصاب خودشان یا خانواده آنها راه برویم.
منبع :خبرورزشی