ستاره ای که به یکباره از تعصب مثال زدنی اش پرده برداشت ؛ آقای بیرانوند ! اصلا محبوب نیستی !
آقای بیرانوند دستکش بوکس را کنار بگذار!
لری که گمان می کند به جای دستکش دروازهبانی، دستکش بوکس در دستش است. گلری که هر از چندگاهی هوک چپ و راست را نثار چهره مضطرب هوادار میکند و به خیال خود احتمالا مسوولان باشگاه و هواداران را در گوشه رینگ قرار داده است. میخواهد ثابت کند که مهره مهمی است اما واکنشها موید چیز دیگری است؛ اصلا محبوب نیستی.
علیرضا بیرانوند گلری که گمان می کند به جای دستکش دروازهبانی، دستکش بوکس در دستش است. گلری که هر از چندگاهی هوک چپ و راست را نثار چهره مضطرب هوادار میکند و به خیال خود احتمالا مسوولان باشگاه و هواداران را در گوشه رینگ قرار داده است. میخواهد ثابت کند که مهره مهمی است اما واکنشها موید چیز دیگری است؛ اصلا محبوب نیستی.
فوتبال همین است؛ هیچ بازیکن و حتی ستارهای بزرگ تر از تیم و باشگاه نیست. به خصوص تیمهایی که هواداران میلیونی دارند. قصه تیمهای بزرگ همیشه همین بوده و هست. بازیکنان زیادی میآیند و میروند، گل میزنند و پاس گل میدهند، بازیسازی میکنند و بعضی چون دژی محکم از دروازه خودی به خوبی محافظت میکنند اما در مقیاس به مراتب کوچکتری از آنها سالها و حتی چند نسل در خاطرهها میمانند و از آنها همیشه به بزرگی و نیکی یاد میشود. رمز این مهم صداقت با هواداران است و تعصب؛ تعصب واقعی، نه پوشالی و شعاری. حالا قصه علیرضا بیرانوند شده حکایت همان بوکسور و هوکهای چپ و راستش. بعد از قهرمانی پرسپولیس با منتهایی که سرشان میگذارد کام شان را تلخ میکند:
« برای هواداران متاسفم، هوادارانی که ۱۰ سال در انتظار جام بودند و آن را در خواب نمیدیدند. دیگر در پرسپولیس نمیمانم.»
چند روز بعد پشیمان میشود و میگوید:
« از هواداران پرسپولیس معذرت میخواهم. تندروی جوهر جوانی است.»
یک روز میگوید آمدهام ۵ سال بمانم و تا ۱۴۰۰ قرارداد بستم. یک روز از همین روزهایی که نمیشود روی حرفهایش حساب باز کرد، میگوید:
« قرار نیست سرباز شوم.»
و چند هفته بعد تغییر ۱۸۰ درجه ای:
« نیم فصل سرباز میشوم و به تراکتور میروم.»
اما کلید ماجرا در پاسخ او به یک پرسش است. خبرنگاری می پرسد با توجه به محرومیت پرسپولیس، باشگاه نمیتواند دروازه بان دیگری جذب کند و بیرانوند اینگونه از تعصب مثال زدنیاش پرده برمیدارد:
« من باید به فکر خود و آیندهام باشم.»
قطعا درست است و او باید به فکر آیندهاش باشد اما بازیکنی که چنین است نباید بگوید برای پرسپولیس جان میدهد. جالب اینکه باشگاه تراکتورسازی رسما اعلام میکند هیچ مذاکرهای با بیرانوند نداشته و اصلا قرار نیست این دروازهبان را جذب کند و چنین قصدی هم ندارد.
ای کاش علیرضا بیرانوند وقتی اعلام کرد که بعد از بازی با الوحده از پرسپولیس میرود، سری به کامنتهای مردم و هواداران میزد. اگر این کار را میکرد شاید حساب کار دستش می آمد که خیلیها از او خواستهاند در را هم پشت سرش ببندد! بیرانوند نمونه خوبی برای اثبات این جمله است که بازی در تیمهای بزرگ و پرهوادار، شرایط و مختصات خاص خودش را دارد. بازیکنی که به بلوغ ذهنی و رفتاری نرسیده باشد، حتی اگر در اوج باشد اما فاصله زیادی با حضیض نخواهد داشت. نه اینکه کسی در آرزوی آن روز باشد، نه! آن هم برای گلر شماره یک تیم ملی. این خودِ بازیکن است که با تصمیمات و رفتارش راه سقوط را در پیش میگیرد.