ستاره ” پرسپولیس ” درجا میزند ؛ این بازیکن نمی داند که حرکاتش ضربدر میلیونها طرفدار ” پرسپولیس ” و فوتبال میشود !
مهدی طارمی فقط یک فوتبالیست نیست!
احتمالا شما هم خشمگین از ماجرای طارمی هستید و او را در نتیجه بهدستآمده مقابل الهلال مقصر میدانید.
احتمالا شما هم خشمگین از ماجرای مهدی طارمی هستید و او را در نتیجه بهدستآمده مقابل الهلال مقصر میدانید. این خشم و عصبانیت را پخش مصاحبهای از او تشدید هم کرد وقتی که ماجرای محرومیت خود را بیاهمیت دانست و با لحنی حکیمانه گفت حتما خیریتی در آن هست و بعد خبری البته تأییدنشده که او رقم لازم برای لغو قرارداد با تیم ترکیهای را از تاجر معروف ایرانی تحویل گرفته و آن را تبدیل به پورشه کرده!
راستش مهدی طارمی دیگر وارد فرهنگ عمومی ما شده است. همچون یک برند، یک مفهوم، یک نماد. مثل امیر تتلو. دیگر کاری هم با او نداشته باشیم میآید و خودش را بر سر زبانها میاندازد. دوستی میگفت مهدی طارمی نماد و تعریف بخشی از جوانان امروز است. برآیند آنها. پر از استعداد، پر از بیتعهدی و کمتعهدی و آکنده از حس آزارنده فرار از مسئولیت. جوانی که گاه فراموش میکند چه کاری را نباید انجام دهد و چه حرفی را بر زبان نیاورد. او متوجه نیست که حرکاتش ضربدر میلیونها تماشاگر و طرفدار پرسپولیس و فوتبال میشود و ناگهان عقاید و اشتباهات این جوان بوشهری به یک معضل ملی بدل میشود.
جوانی که پول و لباس و اتومبیل را از راههای آسانتر میخواهد. از همین رفت و آمد بین تهران و استانبول. از تبدیل معصومانه تومانهای حسین هدایتی به دلار و لیر. آن جاهطلبی و میل به اثبات خود که مثلا در کاراکتر وحید هاشمیان و- بیشتر از همه- در شخصیت علی دایی میبینید در طارمی وجود ندارد. آنهم در حالیکه بالقوه فکر کنم استعدادش از هردوی آن بزرگواران بیشتر است. طارمی همهچیز را راحت میخواهد. لازم باشد فیلسوف و حکیم هم میشود: «لابد خیریتی بوده است »! پس یک تیم را با میلیونها طرفدار دچار چالش میکند و به نظر نمیرسد کوچکترین احساس شرمی داشته باشد. او حالا راضی است. در افق دیدش پیشرفت خارقالعادهای در نظر نگرفته است. پورشه و لباسهای شیک و فالوئرهای اینستاگرامی. رایان گیگز نقل میکند روزی در یک مهمانی و در حال خوش و بش با جماعت نسوان بوده که فرگوسن از راه میرسد و بعد از دیدن گیگز با طعنه به او میگوید:«نهایت چیزی که از فوتبال میخواهی همینقدر حقیره؟»
طارمی اشباع شده. سِر شده . بازیکنی که میتوانست راحت جایی در پانتئون بزرگان تاریخ فوتبال ایران پیدا کند. بازیکنی که قدرت سرزنیاش با دایی قابل مقایسه است و سرعتش با مهدویکیا و تکنیکش با مسعود شجاعی و قدرت بدنیاش با وحید هاشمیان. اما این مجموعه کامل از مهارتهای تکنیکی بعید است او را رستگار کند. او درجا میزند و به داشتههایش راضی است . به همان پورشه و لباسهای شیک و توجه بازیگران سینما و فریادهای طرفداران. اینها چیزهای کمی نیستند اما کاش سرش را بلند کند و ببیند جایگاه وحید هاشمیان و مهدویکیا را در آلمان و یا جایگاه یکه و بیبدیل علی دایی که به برند فوتبال آسیا بدل شده و مهمان ویژه تمام مناسبتهای فیفا است. این چیزها برای طارمی مهم هستند؟
مسئله مهدی طارمی را دستکم نگیرید. از طریق او میتوانید به روح جمعی بخشی از جوانانمان رسوخ کنید. پیش خودتان حلاجی کنید این را که میگویند با وکیلش مشورت کرده و دوتایی به این نتیجه رسیدهاند که باشگاه ریزهاسپور کاری نمیتواند کند و برای یک میلیارد و صد میلیون واصلشده از حسین هدایتی، طرحی ریخته و به ایران برگشتهاند. به همین سادگی، به همین بیخیالی. دوباره یادم میآید لحنش را وقتی میگفت «حتما خیریتی در این کار وجود دارد.». یادم میآید قیافهاش وقتی روی لباس فرم رسمی پرسپولیس کلاه لبهدار میپوشد و پیرهنش را جوانانه از شلوارش بیرون میگذارد. طارمی مثل تتلو دیگر فقط اسم یک آدم نیست. اسم یک معضل است.