در تیم استقلال، عیار مدیریت پایین و دانش کادر فنی کم است!
ماجراهای نیمهشب ؛ استقلال آباد میشود
استقلال تهران که در چم و خم بازیهای لیگ برتر حال و روز خوشی نداشت، خود را دچار عواقب فاشگویی و افشاگریهای بایسته و نابایستهای هم کرد!
استقلال تهران که در چم و خم بازیهای لیگ برتر حال و روز خوشی نداشت، خود را دچار عواقب فاشگویی و افشاگریهای بایسته و نابایستهای هم کرد!
۱- همهجا صحبت از این است که دوشنبهشب، اتفاقاتی که در ۹۰ رخ داد، خوب بود یا بد؟ مفید بود یا مضر؟ آیا آنچه رخ داد، نشانهای از مدیریت بود یا گویای عدم مدیریت؟ سخنان رد و بدل شده که دستهای کسان بسیاری را باز کرد، بر اساس ضرورت بود یا بر مبنای «روکمکنی»! مصلحت ایجاب میکرد آن گفتههای پنهان گفته شود یا مصداق بارز مصالح تیم را ترجیح ندادن بود!
در این موارد و در موارد نظیر چه باید کرد؟ دیگران را «بده» کرد؟ خود را به جای شخصیت خوب و درستگوی قصه قرار داد؟ توپ را به زمین حریف (کدام حریف، که توپ را به زمین همکار و رئیس و رفیق خود) باید انداخت؟ خود را بری و منزه و بقیه را تردامن و بیقید و بیفکر نشان باید داد؟
۲- منصوریان چرا از هیئت رئیسه نام آورد تا حق پاسخگویی و دفاع ایجاد کند؟ سهو بود یا عمد داشت؟ عباسیملکی چرا به سخنان بیان شده در یک جلسه کاری غیرعلنی اشاره کرد و گفت بخشی از اسرار مگو را؟ سکوت افتخاری که رشته کار از دستش دررفته بود، چه کمکی به خاموش کردن آتش درگرفته میکرد و کرد؟
از همه ماجرای دوشنبهشب، چه فایدهای برای استقلال تهران به دست آمد؟ با این ادعاها و با این حق به جانبیهای دوطرفه عایدی باشگاه چه بود؟ دستاورد تیم و فایدهای که نصیب بازیکنان- و کادر فنی- شد، چه ارزشی به بار نشاند؟
جز اینکه طرفین بیشتر با هم طرف و روبهرو و هماورد و دست به گریبان شدند، آیا خاکستر دیگری هم برجا ماند؟ دو طرفی که به هم پیچیدند! دو طرفی که به هم خندیدند! دو طرفی که ناله استقلال و اشک استقلالیها را درآوردند!
برنده اصلی این نمایش بدون سناریو که فیالفور رخ داد و فیالبداهه درگرفت، حتی ۹۰ و عادل هم نبود که او نیز، سرنخ ماجرا را از دست داده بود!
۳- میگویند دانستن، حق مردم است و در این پروسه، از چند و چونهای چندی که رخ میدهند، ابایی نباید داشت!
میگویند تضاد و تخالف و تقابل، همه از اهرمهای حرکتهای پیشرونده و از وسایل پیشرفتند!
میگویند مدیریت یعنی همین! یعنی اداره بحثها و از آب و گل درآوردن جدلهای کلامی! توصیه میکنند که به این گفتوگوها، باید میدان داد، باید دایره نقد را به میدان انتقاد هم کشاند!
در این عرصه، اصیلترین اصل این است: …جز راست نباید گفت! …جز راست نباید گفت!
این فرمان صریح، یک مکمل هم دارد که به کار بستنش، نشانهای است از تعهد و عاقلانگی. اینکه: …هر راست نشاید گفت! …هر راست نشاید گفت!
۴- استقلال تهران از آخرین ماجرایش چگونه خارج خواهد شد؟ آیا هنر استفاده خوب از یک اتفاق بد را دارد؟ آیا ماجرای نیمهشب دوشنبهشب، به سود استقلال و در جهت خواستههای این تیم «جمع» میشود؟
در حالی که استقلال در پی بلوغ تاکتیکی، سر خود را به هر دیواری میکوبد، بر همگان معلوم و آشکار شد که این مجموعه، نیاز به مراتب بیشتری دارد به بلوغ مدیریتی! به پختگی مدیریتی و به دانش روزآمد شونده مدیریتی!
استقلال امروزی که «پته» خودش را به آب میدهد و در حضور میلیونها هوادارش مشت خود را سادهلوحانه باز میکند، دچار عوارض و عواقب دوستی با دوستانی شده است که با وجود آنها، نیازی به یک دشمن هم نیست و نخواهد بود!
دوستی از نوع کمدانیاش! دوستی از جنس دشمنانهاش با دوستی به شیوه خرسانه!
آباد میگردد
فرخی یزدی میگوید: …خرابی چون که از حد بگذرد، آباد میگردد!
این قانون شامل حال تیمهای فوتبال هم میشود! این قانون استقلال را هم تحت پوشش قرار میدهد! حوادث این چند روز، بیداری و به خود آمدگی استقلال را در پی داشت! آش آنقدر شور شده که وزارت ورزش هم به خود آمده، یکه خورده و به وخامت اوضاع پی برده است!
استقلال، آباد کردنی است، نه خراب شدنی!
مربی، مربیگریاش را انجام میدهد! مربی بر دانشش میافزاید و مدیر هم (البته مدیر نه نامدیر) مدیریتش را پی میگیرد!
زخم زبان
عیارسنجی
از کوزه همان برون تراود که در اوست!
***
اگر این حرف درست است، پس باید نتیجه گرفت در تیم استقلال تهران ، عیار مدیریت پایین و دانش کادر فنی کم است!
اوضاع بازی استقلال که اظهرمنالشمس است و حال و روز مدیریتش هم بر سر هر بازاری هست!
این مدیریت این بازی را هم طلب میکند و این بازی، نشانه شایستگی و کاردانی تیمهای دوم و سوم و چهارم استقلال است و البته که تیم اول (کادر فنی و بازیکنانش) هم.
قرار نیست در کوزهمان آب کدو بریزیم و شیره و عسل نوش جان کنیم! از کوزه همان برون تراود که در اوست!
خبرورزشی