فیلم ؛ به مناسبت سالگرد تنها قهرمان فوق سنگین تاریخ کشتی ایران!
حماسیترین فینال فوق سنگین در تاریخ کشتی بین بومگارتنر و علیرضا سلیمانی
نگاهی به حماسیترین فینال فوق سنگین در تاریخ کشتی بین بومگارتنر و علیرضا سلیمانی در مسابقات جهانی ۱۹۸۹سوئیس.
کلیپی فوق العاده زیبا از حماسیترین فینال فوق سنگین در تاریخ کشتی که بین نمایندگان ایران و آمریکا ( بومگارتنر آمریکایی و علیرضا سلیمانی ) در مسابقات جهانی ۱۹۸۹سوئیس برگزار شد.
یازده سالم بود. شب اخبار گفت سلیمانی تونسته شرودر از آلمان شرقی رو شکست بده و برسه فینال! بال در آوردم برای نقره. به جان مادرم حتی صدم ثانیه به طلا فکر نکردم.
آندریاس شرودر حکایت داره. سلیمانی چهار سال قبلش مسابقات جهانی ۱۹۸۵ بوداپست، مقابل ژوزف بالا (مجارستان) جلو بود که ناحق سه اخطاره شد. دو تا کار تاریخی انجام داد: برای مقام پنجم رفت روی تشک، اما جای کشتی گرفتن با آندریاس شرودر، دست داور رو برد بالا!
بعدشم به کیهان ورزشی گفت: «نفرین بر رستم که این نان را گذاشت توی دامن ما»
منظورش ورزش بود که باعث میشد از زار و زندگی بیفته. دامدار بود. توی اردو میگفت دلم برای گاوام تنگ شده! اما باز برمیگشت تمرین.
آمادهترین کشتیگیر اردوی المپیک سئول بود. توی خوابگاه امجدیه بودن در خیابون ورزنده. همون خیابون ماجرایی ساده پیش اومد. هاشمیطبا رییس کمیته المپیک گفت علیرضا سلیمانی و کاظم غلامی حق ندارن برن المپیک! به همین سادگی.
جواد رفوگر رییس فدراسیون اعتراض کرد. هاشمیطبا گفت خودت هم خوش اومدی! باز به همین سادگی. هنوز مونده! منصور برزگر سرمربی تیم ملی هم پای پلههای هواپیما خط خورد!
سال بعد، شده بود ۳۳ ساله. غول بی مدال. مسافر مسابقات جهانی سوئیس. شخصاً رستم شد جای اینکه رستم رو نفرین کنه. این بار جلوی آندریاس شرودر، جای اینکه بره دست داور رو ببره بالا، داور دستش رو برد بالا.
سلیمانی خیلی زود ۴-۰ عقب افتاد.
یه دوخم پهلوونی، شدن ۴-۳. یه زیر غیرتی ۴-۴ رفتن وقت اضافه!
پهلوون باختهای بد خیلی داشته. فقط که آدام ساندورسکی ۳۰ ثانیهای از لهستان نبود. کارتار سینگ هندی توی ۱۹۷۹. قبلش یوکی یاتسو ژاپنی المپیک مونترال که ضربهاش کرد. چهار تا المپیک بعد، مصیبتی به نام جفری جیمز کانادایی که معلوم نشد کی بود و از کجا اومد و بعدش کجا رفت. یا آتاناسوف بلغاری، جام تختی به میزبانی ساری.
طالع اگر نظر کند دامنش آورم به کف.
علیرضا سلیمانی و بومگارتنر در وسط تشک. کفشها شبیه بودن اما گامها متفاوت.
اولین طلای ورزش ایران بعد از انقلاب. اولین طلای جهانی کشتی بعد از ۱۶ سال. اولین و آخرین طلای فوق سنگین. اون شب ورزش ایران سر برآورد از زیر آوار جنگ.
هیچوقت از نزدیک ندیده بودمش. دو بار داداشم به هوای مسابقه سوختهسرایی و سلیمانی، منو برد پارکشهر. اما هر بار یکیشون نیومد! دو تا زمستون متوالی، راه خیلی دور، خط واحد خیلی کند و جمعیت زیادی که غرغرکنان با اورکت سبز یا کاپشن خلبانی از سالن میومدن بیرون، ذهنیت امروزم رو شکل داد درباره ضرورت دفاع مطلق و همیشگی از مسابقات انتخابی.
بعد از حماسه سوئیس، مربی باشگاه ما محمد حساس که اولین مربی علیرضا سلیمانی بود، تجلیل گذاشت برای سلیمانی توی مسجد محله باغ فیض. نشوندنش کنار اکبر ناطق نوری.
چه هیبتی! زبونم بند اومده بود. فقط دستمو دراز کردم، دستم رو گرفت. شبیه اون صحنه توی کارتون بینوایان، دست نحیف کوزت در دست ستون آسای ژان والژان!
بعدش جام دهه فجر. برای اولین و آخرین بار کشتیش رو از نزدیک دیدم. اما شب فینال، پدر زنش مرد. حالا بره خاکسپاری یا بیاد با اولگ نانیف کشتی بگیره؟! بعداً میگفت: «میدونستم اگه نیام میگن ترسیده. همه رفتن کفن و دفن، توی یخچال یه کم گوشت کوبیده بود. همونو خوردم اومدم»
اومد. نانیف رو برد و اول شد. نانیف هم خیلی زود مرد.
آخرین روزایی که ایران بودم، بیماری، کوه رو تراشیده بود. بازم زبونم بند اومد، آخه دیگه دستم غرق نشد توی دست ژان والژان. روی ماهش رو بوسیدم. روح پهلوون شاد♥️
به نقل از کانال مهدی رستم پور
پارس فوتبال شما را به تماشای این کلیپ دعوت می کند.