این دعوا به نفع هر کس تمام شود منافع ملی قربانی میشود!
تا زمانی که در ورزش منافع ملی بر منافع دیگران نچربد نسبت به آن در اولویت قرار نگیرد، نمیتوان به حاکمیت اصولی و ارزشهای فنی و اخلاقی و موثری همچون قدرشناسی و … امیدوار باشیم و بر همین اساس نمیتوانیم به سرو سامان یافتن ورزش و حرکت منظم و پیشبینی شده آن در جاده پیشرفت اطمینان داشته باشیم.
تا زمانی که در ورزش منافع ملی بر منافع دیگران نچربد نسبت به آن در اولویت قرار نگیرد، نمیتوان به حاکمیت اصولی و ارزشهای فنی و اخلاقی و موثری همچون قدرشناسی و … امیدوار باشیم و بر همین اساس نمیتوانیم به سرو سامان یافتن ورزش و حرکت منظم و پیشبینی شده آن در جاده پیشرفت اطمینان داشته باشیم.
وزیر ورزش و جوانان در مراسم خاکسپاری مرحوم سید جواد رفوگر، بار دیگر به موضوع و اصل «قدرشناسی» در ورزش تاکید کرد و گفت: « از این پس باید تلاش کرد تا قدر نخبگان ورزش کشور را بیشتر بدانیم و تا زمانی که زنده هستند، به یادشان باشیم.» در روزی که وزیر ورزش به این موضوع تاکید میکرد، هنوز رضا احدی دیگر پیشکسوت ورزش ما دارفانی را ترک نکرده بود و روی تخت بیمارستان در حالت کما وضعیتی کاملاً نگرانکننده داشت. حالا که احدی آن جوان خوش تکنیک و رعنای فوتبال ما در دهه ۶۰، به دیار باقی شتافته، ما نیز به نوبه خود، بار دیگر بر این نکته که باید قدر سرمایههای انسانی ورزش را بیشتر و بهتر بدانیم، تاکید میکنیم. همین یکسال پیش بود که بعد از ظهر یک روز جمعه، رضا احدی- که خدا رحتمش کند- با جعفر مختاری فر- که خدا سلامتش بدارد- برای شرکت در مصاحبهای مفصل به کیهان ورزشی آمده بودند. قبل از شروع مصاحبه با هم کمی گپ زدیم از گذشتهای که مثل برق گذشت. از وضعیت فوتبال ایران و … هر دو مهمانمان، از این موضوع که «خیلی از فوتبالیها کنار هستند» گله داشتند، در واقع از این موضوع که غریبههای تازه وارد و مدعیان مجهول الهویه و بدون کارنامه، خیلی از فوتبالیهای اصیل را کنار زدهاند و اینجا و آنجا به جای آنها تکیه زده و مناصب مختلف را در بالا و پایین فوتبال از ردههای کارشناسی آن تا مربیگری و … بالاخره ردههای مدیریتی آن اشغال کردهاند، گلایه داشتند. ما هم به سهم خود و براساس وظیفه آنچه را آن دو عزیز به زبان آوردند منعکس کردیم و … البته هم که هیچ تاثیری نداشت و هیچ تغییری به وجود نیامد و «در فوتبال ما» نه به حرف آن دو پیشکسوت و نه به حرف هیچ فرد و شخصیتی، جز به آنچه الان میچرخد، قرار نیست بر پاشنه دیگری بچرخد و قرار نیست درباره فوتبالی که سالهاست ما راه خود را گم کرده و در بیراهه چهار نعل میتازد، اقدام کارساز و کاری اساسی و موثر صورت بگیرد.
فرهنگ قدرشناسی و قهرمانی آلمان
قبل از این که صحبت به فوتبال کشیده شود، یا بهتر بگوییم قبل از اینکه بحث فوتبال، ما و این قلم را در کام خود فروکشد، به بحثی که آغاز کردیم، بر میگردیم. سخن از «قدرشناسی» بود. سخنی تکراری ولی گفتن و تکرار آن لازم است، چون رمز بقای ورزش، رمز پیشرفت و ترقی ورزش، رمز داشتن یک ورزش لذت بخش و سالم در عمل و رعایت این اصول است.
ما بارها در سخن بزرگان و نوابغ و چهرههای برجسته و مطرح ورزش دنیا میخوانیم و میشنویم که آنها با عمل و رعایت اصول، راه پیشرفت و گام زدن در مسیر افتخار را طی کردهاند. غیر از این ممکن نیست. ما طی این یک سال و اندی اخیر، حداقل یکی، دو بار در همین صفحه به مصاحبه «یواخیم لو» سرمربی تیم ملی آلمان در جام جهانی (۲۰۱۴- برزیل) اشاره کردهایم و از مخاطب محترم دعوت کردهایم بار دیگر آن مصاحبه را که درست بعد از مسجل شدن قهرمانی آلمان در آن جام، صورت پذیرفته بود، مطالعه کنند، مصاحبهای که محتوای آن پیش از آن که «فنی» باشد، «فرهنگی» است. مصاحبهای که هر چقدر «منم،منم» در آن است، قدردانی از بزرگان فوتبال آلمان، حتی از یورگن کلینزمن که در همان زمان و همان جام سرمربی تیم ملی آمریکا بود و مقابل آلمان هم بازی سخت و سنگینی انجام داد، موج میزند. مصاحبهای که هرگز از آن این معنی برداشت نمیشد که قهرمانی تیم آلمان در آن آوردگان نفسگیر هنر «من» و حاصل تلاشهای شبانهروزی کادر فنی بازهم به سردمداری «من» است، بلکه خواننده از حرفهای سرمربی آلمان این نکته را متوجه میشد که قهرمانی تیم آلمان، حاصل یک پروسه ۸، ۹ ساله است که در آن «همه»، از مسئول فوتبال تا مجریان بوندس لیگا و تا چهرههای صاحب نام و بزرگی چون بکن باوئر، رومنیگه و مایر و … نقش داشته تا تماشاگران و خلاصه آنچه که تماشاگران و علاقهمندان به فوتبال در سراسر دنیا به اسم «تیم ملی آلمان» در جام جهانی دیدند، آخرین حلقه یک زنجیره طولانی است و ضربه «گوتسه» فقط ضربه نهایی برای به ثمر رسیدن سالها تلاش سیستماتیک و برنامهریزی شده را بر حریف صاحب نام یعنی آرژانتین وارد کرد و …
استراتژی و تاکتیک
البته از این نمونهها و طرز حرف زدنها و نحوه عملکردها و … در ورزش دنیا و نزد کشورها و تیمهای پیشرفته در ورزش فراوان است. یک نمونه دیگر پیام باشگاه آلمانی (روت وایس اسن) که احدی نزدیک به ۲۵ سال پیش، یکی، دو فصل در آن جا توپ میزد که ضمن قدردانی برای او آرزوی سلامتی کرده بود.
ما اگر آن طور که میگوئیم و آن طور که علاقهمندان و تماشاگران و دوستداران ورزش انتظار دارند، اگر میخواهیم وضع ورزش را سر و سامان بخشیم از یک ورزش محترم، با هویت رو به پیشرفت برخوردار باشیم- و باز، از این بالاتر- اگر میخواهیم رفته رفته در زمره کشورهای صاحب ورزش قرار بگیریم، راهی نداریم جز اینکه بیشتر به اصول کارساز و ارزشهای موثر روی بیاوریم. ما همواره صریح گفتهایم و باز اگر بخواهیم بیتعارف حرفمان را بزنیم و نظرمان را بگوئیم باید عرض کنیم متاسفانه در ورزش ما و رشتههای مهم و مطرح و پرطرفداری چون فوتبال خیلی از اصول و ارزشهای فنی، علمی، تجربی، اخلاقی و … عملا نادیده گرفته میشود و این، دو دلیل دارد: یا از سر نیت خیر قصد آن را داریم که از بیراهه و کژ راهه و … عقبماندگیهای ورزش را جبران کنیم و فاصلهها را پر کنیم و هر چه سریعتر ورزش خود را به نقطه قابل قبول و نزدیک به کشورهای صاحب ورزش برسانیم و … که در این صورت نیت درست است، اما راههای رسیدن به نیت غلط است. استراتژی صحیح است اما تاکتیک انتخاب شده ما را به مقصد نمیرساند و متناسب با آن استراتژی نیست. دلیل دوم هم این است که کسانی، جریاناتی، با انگیزههای مختلف از نفع شخصی گرفته تا اغراض سیاسی و بسیار موذیانه- اصولا نمیخواهند ورزش سر و سامان بگیرد به همین دلیل هم به طور طبیعی نمیتوانند و نمیخواهند که اصول و ارزشهای کارساز بر کار و بار ورزش حاکم باشد، چون این اتفاق مخالف نیات و اهداف و نتایج آنان است.
درگیری ۲ گروه در ورزش
در واقع این گروه برخلاف گروه اول، هم استراتژی را درست انتخاب کردهاند و هم تاکتیک را! یعنی چون باانگیزههای مختلف نمیخواهند ورزش سر و سامان بگیرد، تاکتیک و روشی را انتخاب میکنند که آنها را به هدفشان برساند. در هر صورت، چه نیت خیر باشد چه پای قصد و غرض در کار باشد، آنچه مسلم است و در آن تردیدی وجود ندارد، این است که ملاکها، معیارها، اصول و … حاکم بر ورزش ما، طرز تفکر و دیدگاهی که سکان هدایت ورزش را به شکل غیر ملموس و نامرئی، در دست دارد، آن نیست که باید باشد- و تا زمانی هم که دیدگاهها اصلاح نشود و نگرشها تغییر نکند، روشها و تاکتیکها هم ثابت خواهد ماند و در ورزش بر همین پاشنه فعلی که چندان هم رضایت بخش نیست خواهد چرخید.
در گذشته به این موضوع اشاره کردهایم که ما باید مشخص کنیم که در ورزش آیا «منافع ملی» در اولویت باشد یا «منافع دیگران»؟
امروز در ورزش ما صحنه تخاصم و درگیری میان این دو دسته منافع و حامیان آنها برپاست. بنابر این حرفهای بالاتر را این طور خلاصه میکنیم که تا وقتی «منافع ملی» بر «منافع دیگران» نچربد و نسبت به آن در اولویت قرار نگیرد، نمیتوان به حاکمیت اصولی و ارزشهای فنی و اخلاقی و موثری همچون «قدرشناسی» و … امیدوار باشیم و بر همین اساس نمیتوانیم به سر و سامان یافتن ورزش و حرکت منظم و پیشبینی شده آن در جاده پیشرفت اطمینان داشته باشیم.
گرفتاریهای فنی و فرهنگی
متاسفانه ورزش ما از جنبهها و ابعاد مختلف دارای گرفتاریهایی است که در مجموع میتوان آنها را به دو دسته فرهنگی و فنی تقسیم کرد. این دو دسته عوامل بر یکدیگر تاثیر متقابل میگذارد و البته به طور طبیعی، عامل فرهنگی نسبت به عامل فنی، در اولویت قرار دارد. یعنی هر چقدر عوامل فرهنگی- اینجا بعد معنوی فرهنگی منظور نظر است- در ورزش بیشتر جدی گرفته شود، میتوان مطمئن بود که از عوامل مادی هم به شکل صحیحتر استفاده میشود. مثلا وقتی فرهنگ استفاده صحیح از استعدادهای انسانی و امکانات مادی نهادینه نشده باشد، به طور طبیعی آن استعدادها و امکانات نمیتوانند آن طور که انتظار میرود، در خدمت ورزش قرار بگیرند. این دقیقا وضعیتی است که ما الان به آن گرفتار هستیم. یعنی از یکسو استعدادهای ناب و درخشانی در رشتههای مختلف داریم و امکانات مادی قابل قبولی داریم، اما از سوی دیگر ورزش ما از رشد و پیشرفتی که مطابق انتظار باشد، برخوردار نیست در واقع خیلی جاها و درباره خیلی از امکانات و استعدادها، ما «نعمت» را تبدیل به «نقمت» میکنیم.
آرامش، شرط پیشرفت
یکی از شرایط لازم برای پیشبرد برنامهها و تحقق اهداف و حرکت ورزش در مسیر رو به جلو و بهتر شدن، آرامش است.
آرامش، خود معلول حاکمیت مناسبات احترامآمیز است احترام، خود معلول «اعتماد» است. امروز آیا در ورزش ما این فاکتورها وجود دارند؟ آیا حرمتها رعایت میشود، آیا اعتماد میان اجزای مختلف حاکم است؟ آیا آرامش لازم بر تاروپود ورزش سایه گستر است؟ بدون تردید پاسخ این سوالات همه منفی یا نزدیک به منفی است. بالاتر عرض کردیم وقتی کسانی و جریاناتی پیشرفت ورزش را در تضاد با منافع شخصی و یا مخالف اغراض سیاسی خود بدانند، سعی میکنند، این فضا توام با آرامش و اعتماد و احترام نباشد و …
به جای آن فضای بدبینی و حرمتشکنی و تفرقه و بدتراز همه کینه و تنفر حاکم شود. آنها میدانند یکی از اصول موفقیت علاوه بر آرامش، وحدت و همبستگی است، بنابر این سعی میکنند هیچ کدام از این اصول حاکم نشود و از فضا و در و دیوار ورزش نفرت و کینه و بدبینی حاکم شود!
چرا کیروش نخندید؟!
اتفاقات همین هفته پیش را نگاه کنید، «وزیر ورزش، مجمع فدراسیون فوتبال را با عصبانیت و ناراحتی ترک کرد»، اما بعد معلوم میشود که ناراحتی وزیر محترم نه به خاطر آنچه در مجمع اتفاق افتاده، بلکه به خاطر دریافت خبر در گذشت مرحوم رفوگر بوده که با او دوستی چهل ساله داشته است! تمام بحثهای اول هفته فوتبال ما راجع به این است که چرا وقتی تیم امید ایران، به قطر گل زد، کیروش بلند نشده و دست نزده و نخندیده و شادی نکرده و ورجه- وورجه نکرده است؟!
متاسفانه این گونه حرفها و جر و بحثها که خیلی سطح پایین و به اصطلاح فرنگیمآب «Cheap» و به قول عوام «خالهزنکی» است، در ورزش ما چند سالی است که به جای بحثهای جدی، اساسی و تحلیلهای علمی و کارشناسانه نشسته است.
بحثهایی که آدم را یاد دوران کودکی و نوجوانی، مثلا سالهای اول و دوم راهنمایی در بوفه مدرسه میاندازد که بین طرفداران سن پایین چند آتشه تیمها در میگرفت و …! حالا میبینیم با کمال تاسف آن سطح از بحثها و تحلیلها امروز در رسانههای مکتوب و تصویری و … جا و وقت قابل ملاحظهای را به خود اختصاص داده و بدتر از همه بسیاری از خص و ربطهای ورزشی و رشتههایی مثل فوتبال هم از این گونه بحثها تغذیه و عملی میشوند!
مدیریت جهادی
شما به این دعواها و بحثهایی که در فوتبال ما و این روزها پیرامون تیم امید راه افتاده، خوب دقت کنید، ببینید «منافع ملی» در آنها چقدر محوریت دارد. دعواهای زرگری و حیدری- نعمتی که یک گروه میخواهد روی گروه دیگر را کم کند و بگوید حرف من درست است! این دعوا به نفع هر کس تمام شود معلوم است منافع ملی قربانی میشود. ورزش ضربه میخورد و زیان میبیند. عجیب است که این ماجراها، بحثهای انحرافی و دعواها و حرفهای خالهزنکی الان چند سال است در ورزش ما و درباره ورزش ما رایج و به روال معمول تبدیل شده ولی هیچ کس حاضر نیست در این باره، کاری بکند و برای جلوگیری از تداوم این روند منفی و عمر و سرمایه بر باد ده، قدمی بردارد! خب، در این صورت توقع اینکه ورزش پیشرفت کند، فوتبال به روزهای اوج خود باز گردد، خیال باطل و آرزویی دست نیافتنی است. حرکت ورزش در مسیر پیشرفت و نجات فوتبال از وضعیت ناخوشایندی که به آن گرفتار آمده، نیاز به تصمیم جدی، عزمی همگانی و حرکت دستجمعی است که البته برای اینکه این عوامل و شرطها، درست با یکدیگر «چفت» شوند و موانع را از سرراه بردارد و مشکلات را بر طرف و مسائل را یکی بعد از دیگری حل کند، پیش شرط مهمی لازم دارد که نام آن «مدیریت» است مدیریتی مقتدرانه، غیرتمندانه، مسئولانه، عاقلانه و در یک کلام جهادی!