بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

به مناسبت حضور علیرضا حقیقی در لیگ یک انگلیس ؛ مصاحبه خواندنی پژمان راهبر با ناصر حجازی در خصوص حضور وی در منچستریونایتد

ناصر حجازی : اگر زودتر رضايتنامه ام را گرفته بودم قطعا منچستر بامن قرارداد مي بست

نویسنده : خبرگزاری فوتبال ایران
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1395 | 20:55
ناصر حجازی

یازدهمین بخش از مطالب ویژه نامه آوای ساوه مختص ناصر حجازی با عنوان ۵۱ سال با بهترین دروازه بان تاریخ ایران را می خوانید که مهر ماه ۱۳۷۹ منتشر گردید.

خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام :

یازدهمین بخش از مطالب ویژه نامه آوای ساوه مختص ناصر حجازی با عنوان ۵۱ سال با بهترین دروازه بان تاریخ ایران را می خوانید که مهر ماه ۱۳۷۹ منتشر گردید.

قضیه رفتنتان به تیم منچستریونایتد را به طور کامل برای ما شرح دهید، جریان سفرتان به انگلیس به چه شکل بود ؟
ناصر حجازی  – وقتی دولت موقت روی کار آمد هنوز ارتباط بین ایران و بعضی از کشورها وجود داشت، من هم خودم به انگلیس سفر کردم و رفتم خانه خواهرم که نزدیک لندن بود. در آنجا صحبتهایی به طور غیرمستقیم با مسئولان منچستریونایتد داشتم و مشخصاتم را به آنها دادم البته آنها مرا می شناختند چون در جام جهانی بازی کرده بودم ضمن این که بیشتر بازیکنان منچستر هم اسکاتلندی بودند و از بازیکنانی بودند که در بازی ایران و اسکاتلند مقابل ما بازی کردند بازیکنانی مثل کنی دالگلیش، گوردون مک کوئین، جو جوردن و … که همه آنها به خوبی مرا می شناختند. البته فراموش کردم به این نکته اشاره کنم که وقتی در انگلیس بودم ابتدا باشگاه ساوتهمپتون مذاکره کردم چون این تیم مرا می خواست من یک هفته با آنها تمرین کردم ولی متاسفانه مسائلی پیش آمد که پیوستنم به این تیم منتفی شد. آنها به من گفتند ما دروازه بان داریم و شما را نمی خواهیم در صورتی که دروازه بان آنها حداقل ۱۰ سانتیمتر از من کوتاه تر بود و من در یک هفته ای که با ساوتهمپتون تمرین می کردم خیلی بهتر از او بودم.
شما گفتید مسائلی پیش آمد که مانع از پیوستنتان به ساوتهمپتون شد، آن مسائل چه بود ؟
ناصر حجازی – خب، این یک امر طبیعی است که وقتی یک بازیکن خارجی به یک تیم می رود، غریبه است و بازیکنان آن تیم هم دوست ندارند که یک بازیکن غریبه بیاید و جای رفیق خودشان را بگیرد و تقریبا همین مسائل بود که باعث شد من نتوانم در آن مقطع در این تیم انگلیسی بازی کنم وگرنه همان موقع باید در ساوتهمپتون می ماندم. آن موقع مری این تیم مک منیمیس بود که آمد از من عذرخواهی کرد و گفت دروازه بان داریم من هم برگشتم لندن پیش خواهرم وقتی رسیدم آنجا خواهرم گفت: از باشگاه منچستر زنگ زده اند و گفته اند که می آیند دنبالت که تو را ببرند منچستر. ناصر حجازی ادامه داد : من  با شنیدن این حرف خیلی خوشحال چون می دانستم در منچستر چند بازیکن این تیم مرا می شناسند و مثل ساوتهمپتون غریبه نیستم. در هر صورت نمایندگان منچستر با ماشین آمدند دنبال من و مرا بردند منچستر آنجا من تقریبا حدود یک ماه تمرین کردم و در یک بازی دوستانه هم با این تیم به میدان رفتم. آنجا تیمها معمولا دو گروه هستند، یک گروه بازیکنان ثابت و یک گروه هم بازیکنان ذخیره. من چون اسمم هنوز رد نشده بود و رسما عضو منچستریونایتد نبودم در گروه بازیکنان ذخیره یا تیم دوم بودم البته آنجا یک حسن دارد که وقتی بازیکنان ثابت بازی می کنند بازیکنان ذخیره هم با تیم های دیگر بازی می کنند که همیشه آماده باشند. من در یک بازی دوستانه با تیم منچستریونایتد به مصاف تیم دسته دومی برلین رفتم که این بازی در ورزشگاه اولدترافورد انجام شد و ما با نتیجه پنج بر صفر این تیم را شکست دادیم. من در بازی مقابل برلین دو، سه توپ خوب گرفتم و در کل بازی قابل قبولی به نمایش گذاشتم که خوشبختانه نظر مربی دروازه بان های منچستر که ایرلندی بود درباره من مثبت بود.

ناصر حجازی ادامه داد : من بعد از بازی به مربی دروازه بان های منچستر گفتم حالا نظرتان در مورد من چیست؟ اگر نمی خواهید، بروم. اما او گفت: نه، من تو را پسندیده ام و اینجا بمان اما تو را می فرستم لندن پیش دیوید ساکستون مربی تیم منچستر که با او صحبت کنی چون من خودم تلفنی جریان تو را به او گفته ام. خلاصه، من را فرستادند پیش دیوید ساکستون مربی تیم منچستر که در آن زمان مربی تیم ملی زیر ۲۳ ساله های انگلیس هم بود من با شوهر خواهرم که انگلیسی است رفتم و با او صحبت کردم و قرار شد دو، سه ماه آنجا بمانم تا خود او بیاید و تمرینات منچستر را زیر نظر بگیرد و شخصا نحوه کار مرا ببیند. ساکستون چون مربی تیم زیر ۲۳ ساله ها بود در اردوی تیم ملی حضور داشت و نمی توانست در تمرینات منچستر حضور یابد. پس از صحبتهایی که من با مربی منچستر کردم به او گفتم من می توانم بیایم اینجا ولی نمی توانم دو، سه ماه منتظر بمانم چون زن و بچه ام در تهران هستند و برایم مشکل است که در این وضعیت آنها را تنها بگذارم.
او هم گفت: مسئله ای نیست شما بروید تهران ما خودمان برایتان دعوتنامه و بلیت می فرستیم. دقیقا سه روز بعد من به تهران برگشتم و به محض این که آمدم به همسرم گفتم با مربی منچستریونایتد صحبت کرده ام و گفته است فعلا به تهران برو ما خودمان بلیت و دعوتنامه برایت می فرستیم تا به انگلیس بیایی و در تمرینات منچستر شرکت کنی. البته همسرم این قضیه و حرفهای مرا شوخی گرفت و فکر می کرد آنها مرا سرکار گذاشته اند. البته چرا دروغ بگویم من خودم هم فکر می کردم که مربی منچستر خواسته به نحوی مرا از سر خودش باز کند و به قول معروف مرا دنبال نخود سیاه فرستاده است. اما دو، سه هفته گذشت و یک روز خانمی که انگلیسی بود به منزل ما زنگ زد و گفت: من از انگلیس به تهران آمده ام و نامه ای دارم که باید به شما بدهم. من هم رفتم و نامه را از آن خانم گرفتم. وقتی پاکت را از دست او گرفتم و باز کردم دیدم بلیت سفر به انگلیس و همین طور دعوتنامه منچستریونایتد درون آن است.

ناصر حجازی افزود : آن دعوتنامه برای این بود که من بتوانم وارد فرودگاه لندن شوم و به من ویزا بدهند. خلاصه من خیلی خوشحال شدم و یکی، دو روز بعد به اتفاق همسرم و آتیلا رفتیم انگلیس وقتی وارد فرودگاه آنجا شدم خودم هم می ترسیدم که نکند به من ویزا ندهند و این دعوتنامه اعتبار نداشته باشد اما وقتی دعوتنامه رسمی منچستر را به آنها دادم دیدم این قدر برای دعوتنامه این باشگاه ارزش و اعتبار قائلند و اطمینان دارند که با همان دعوتنامه به من ویزا دادند. شما فرض کنید الان اگر استقلال یا پرسپولیس که دو تیم بزرگ فوتبال ایران هستند برای کسی دعوتنامه بفرستند در فرودگاه اصلا تحویل نمی گیرند و حتی برای دعوتنامه های رسمی این دو باشگاه هم ارزشی قائل نیستند اما در انگلیس دعوتنامه باشگاهی همچون منچستریونایتد خیلی اعتبار دارد.

ناصر حجازی گفت : به هرحال وقتی رسیدیم انگلیس بلافاصله رفتیم خانه خواهرم. فردای آن روز هم همسرم و آتیلا در لندن ماندند و من طبق قرار قبلی که با مسئولان باشگاه منچستر داشتم، رفتم ایستگاه قطار که یک نفر از طرف باشگاه منچستر آنها منتظر من بود و به من خوش آمد گفت و به اتفاق هم رفتیم به طرف منچستر. وقتی رسیدیم منچستر سه نفر هم با ماشین آمده بودند ایستگاه قطار تا مرا به هتل ببرند. در حین رفتن به هتل رادیو ماشین روشن بود که یک دفعه متوجه شدم رادیو انگلیس دارد در مورد من صحبت می کند. راننده هم گفت: شما متوجه می شوید که رادیو چه می گوید؟ گفتم: بله. در آن لحظه خیلی خوشحال شدم و احساس کردم که باشگا منچستر جهت جذب من بسیار جدی است. پس از ۳۰ دقیقه که در ماشین بودم به هتل رسیدیم که از قبل یک اتاق شیک برای من رزرو شده بود. آنها به من گفتند اگر همسرت هم می خواهد به منچستر بیاید بگو تا ما برویم دنبالش و او را هم به اینجا بیاوریم که البته همسرم نیز دو روز در لندن ماند و برای او بلیت هواپیما فرستادند و رفتند فرودگاه و خودشان او را آوردند هتل.
ناصر حجازی اظهار داست : طی مدتی که در منچستر بودم ساعت ۳۰/۹ دقیقه صبح تا ساعت ۱۳ تمرین می کردیم من در اولین بازی دوستانه ای هم که درون دروازه منچستر یونایتد قرار گرفتم بازی با تیم بلکبرن بود که با نتیجه دو بر یک این تیم را شکست دادیم و در یک بازی دوستانه دیگر هم به دیدار تیم استون سیتی رفتیم و با یک گل این تیم را مغلوب کردیم. در بازی دیگری که با منچستریونایتد به میدان رفتم در ورزشگاه اولدترافورد با تیم بازی کردیم که الان نام آن تیم یادم نیست اما چهار بر دو پیروز شدیم. البته ما در یک بازی دوستانه هم خیلی بد باختیم که آن بازی با تیم هاورسفیلد بود که آن موقع دسته چهارم بود ولی الان فکر می کنم در دسته دوم باشد که ما به این تیم چهار بر یک باختیم. به هر صورت من در چند بازی دوستانه با تیم منچستریونایتد به میدان رفتم و دوبار هم در ورزشگاه معروف و خاطره انگیز اولدترافورد بازی کردم البته من در تیم دوم (ذخیره های) منچستریونایتد بازی می کردم. به هرحال یکی، دو ماهی از حضورم در تمرینات منچستریونایتد می گذشت که یک روز در حین تمرین از بلندگوی ورزشگاهی که منچستر تمرین می کرد گفتند حجازی به جایگاه مراجعه کند. من هم دویدم و سریع خودم را رساندم به جایگاه. رئیس باشگاه که آن روز آمده بود تا از نزدیک تمرین را ببیند به من گفت تو رضایتنامه ات را از کجا آورده ای؟ گفتم از فدراسیون فوتبال ایران گرفته ام. اما او گفت: نه، تو این رضایتنامه را از فدراسیون فوتبال نگرفته ای. وقتی او این حرف را زد یواش یواش احساس کردم که آنها فهمیده اند که رضایتنامه ام را از فدراسیون نگرفته ام. من هم گفتم: حقیقتش را بخواهید این رضایتنامه را خودم تهیه کرده ام چون در کشور ما انقلاب شده و هم جا شلوغ است و در چنین وضعیتی هم فدراسیون تعطیل است و هیچ کس آنجا نیست. آن موقع یک هئیت آمده بود به نام هیئت هفت نفره که اصلا برای خارج رفتن به کسی رضایتنامه نمی دادند من هم مجبور شدم به یکی از دوستانم که در فدراسیون رفت و آمد داشت گفتم اگر می توانی کاری برایم انجام بده. او هم رفت و یک برگه رضایتنامه از فدراسیون آورد و خودمان روی آن برگ که مهر خورده بود رضایتنامه نوشتیم. وقتی این جریان را برای رئیس باشگاه منچستر تعریف کردم گفت: ما با فدراسیون فوتبال ایران تماس گرفتیم و فدراسیون شما گفت که چنین رضایتنامه ای به هیچ بازیکنی نداده ایم. در هر صورت وقتی حقیقت را به رئیس باشگاه گفتم به من گفت: اشکالی ندارد حالا بلافاصله برو تهران و رضایتنامه ات را از فدراسیون فوتبال بگیر و سریع برگرد چون تا وقتی که رضایتنامه رسمی از فدراسیون فوتبال ایران نیاوری نمی توانیم با تو قرارداد ببندیم. خلاصه یکی از مسئولان منچستر هم چهار هزار پوند به من داد و گفت این پول هم خرج سفر رفت و برگشت، تا یک هفته دیگر خودت را به تمرینات تیم برسان. من هم سریع برگشتم تهرن تا رضایتنامه ام را بگیرم اما همسرم در لند و در خانه خواهرم ماند تا من برگردم. من چندین بار به فدراسیون فوتبال رفتم و هرکاری کردم رضایتنامه ام را من ندادند و گفتند فقط در صورتی به تو رضایتنامه می دهیم که ۳۵۰ هزار تومان به حساب فدراسیون پرداخت کنی. آن موقع بیشتر شهبازی های سابق در فدراسیون فوتبال وقت بودند یعنی در واقع همه شاهینی بودند افرادی مثل دکتر برومند، مرحوم سرحدی و…
ناصر حجازی گفت : من چون قبل از انقلاب ۳۵۰ هزار تومان از شهباز گرفته بودم حالا آنها می خواستند این پول را به گونه ای از من پس بگیرند. من در آن مقطع واقعا دو دل بودم که چه کار کنم چون پول نقد نداشتم و با ۳۵۰ هزارتومانی هم که از شهباز گرفته بودم یک آپارتمان کوچه خریده بودم آن موقع پیش خودم گفتم شاید آپارتمان را فروختم و پول رضایتنامه ام را دادم ولی با منچستر هم به توافق نرسیدم آن وقت هم آپارتمان را از داده ام و هم نتوانسته ام به یک تیم خارجی ملحق شوم و در واقع این کار ریسک بزرگی بود چون اگر من پول آپارتمان را از دست می دادم همه چیزم را از دست داده بودم و دیگر چیزی در زندگی نداشتم. البته من حتی با مسئولان وقت فدراسیون هم گفتم حاضرم به شما چک ۳۵۰ هزار تومانی بدهم و اگر رفتم با منچستر به توافق رسیدم که پول شما را می دهم اما آنها قبول نکردند و در هر صورت من یک ماه با مسئولان فدراسیون کلنجار داشتم که فایده ای نداشت تا این که پس از یک ماه داریوش مصطفوی و نوآموز در فدراسیون فوتبال مشغول به کار شدند.
ناصر حجازی ادامه داد : وقتی برای گرفتن رضایتنامه ام پیش آنها رفتم بلافاصله قبول کردند و رضایتنامه ام را دادند من هم سریع و در اولین فرصت تلفن زدم به رئیس باشگاه منچستریونایتد و گفتم بالاخره رضایتنامه ام را از فدراسیون گرفتم اما او گفت ما به تو گفتیم برو و یک هفته ای برگرد به انگلیس ولی الان بیش از یک ماه است که تو رفته ای و متاسفانه چون تاخیر کردی ما هم با گری ویلی قرارداد بستیم و متاسفانه نمی توانیم شما را جذب کنیم. گری ویلی دروازه بانی بود که وقتی من با منچستر تمرین می کردم می آمد و با من کار می کرد و اگر زودتر رضایتنامه ام را گرفته بودم قطعا منچستر بامن قرارداد می بست. دروازه بانی که منچستر به جای من گرفت اهل افریقای جنوبی بود و حدود هشت سال در این تیم انگلیسی بازی کرد. به هرحال این قضیه که به طور کامل برایتان شرح دادم اوج بدشانسی من در زندگی بود. اگر من می توانستم در آن زمان به منچستریونایتد ملحق شوم برای هیچ کس باورکردنی نبود چون اولین بازیکن ایرانی بودم که در یک تیم بزرگ اروپایی بازی می کرد. شما ببینید، الان بازیکنی مثل علی دایی در تیمهایی همچون بایرن مونیخ یا هرتابرلین بازی می کند چقدر معروف شده و شهرت جهانی دارد چون بالاخره این تیمها در اروپا مطرح هستند اما من می توانستم اولین بازیکن ایرانی باشم که در یک تیم اروپایی بازی می کنم. به هرحال قسمت نبود اما اگر این اتفاق می افتاد من جلوتر از همه بازیکنان ایرانی بودم که در اروپا بازی کرده اند.
بعدها فرصت دیگری برای شما پیش نیامد که به تیمهای بزرگ اروپایی ملحق شوید ؟
ناصر حجازی – نه، دیگر هیچ فرصتی پیش نیامد چون اوایل انقلاب مرا از تیم ملی کنار گذاشتند و همین مسئله به موقعیت و سرنوشت من لطمه زد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.