دعوایی برای تیم ملی که ختم به خیر شد!
ثمره شیرین بداخلاقی های کی روش
دو راه بیشتر نداریم، یا باید امثال کی روش ها را بیاوریم و ببینیم آنها چه میگویند و چه میخواهند و چه میکنند؟ یا امثال کی روشها را بیاوریم و خودمان به آنها بگوییم چه کنند.
البته همیشه راه سومی هم هست و آن اینکه اصلا کی روشها را نیاوریم و با مربیان وطنی طی طریق کنیم که قاعدتا در فضای این مقال این راه بررسی نمیشود.
یکی از بزرگترین دعواهای کی روش با فوتبال ما که اتفاقا تاثیر بسیار نامطلوبی هم روی برداشت شخصیتی از او شد، دعوا بر سر یک ساختمان بود. ساختمانی که به او قول داده بودند که برای تیمهای ملی فوتبال و مختص این تیمها ساخته شود و طرح و مهندسی آن هم توسط خود کی روش انجام شده بود اما در میانههای راه، به طرز عجیبی تغییر کاربری داد و تبدیل شد به یک کلینیک درمانی مثل همه کلینیکهای فیزیوتراپی در همه نقاط ایران و البته شاید بزرگ تر و مدرنتر.
کی روش اما کلینیک نمیخواست، درآمدزایی از این کمپ را نمیخواست، او محل تمرینی و مراقبتی لازم داشت برای تیم ملی ایران. او میخواست فاصله تمرین سنگین با استخر تنها چند متر باشد، او میخواست دستگاههای پزشکی زیر نظر پزشکهای تیم ملی به دنبال پیشگیری از مصدومیت بروند نه درمان! او میخواست پزشکهایش در همان محل تمرین بتوانند از همه بافتها و عضلات بازیکنان تست بگیرند و همانجا قبل از مصدوم شدن، بازیکن را قبراق کند و این چیز جدیدی بود، بعید بود. پیشگیری بر درمان اولویت دارد اما ما تاکنون چنین ساختمانی ندیده بودیم. وسط راه شاید برخی مسئولین با خود میگفتند چرا باید این ساختمان بدون درآمد باشد؟ برویم به جای پیشگیری مرکز را درمانی کنیم و درآمد زایی هم برای فوتبال داشته باشیم.
کی روش ماهها جنگید و فریاد زد و حتی شاید بی تربیتی هم کرد. درگیری او با خانم هراتیان یکی از مسائل جالب برای رسانهها بود. خانم هراتیان شده بود رئیس کلینیک درمانی و کی روش هم آن ساختمان را برای تمرین دادن، سرد کردن، تقویت کردن و سادهتر کردن تمرینات میخواست. دو پادشاه در یک اقلیم جا داده شده بودند. هر دو دیدگاه هم منافعی داشت و نیت همه خیر بود. اما آن روزها به کی روش تاختند تا هدفش انجام نشود، جالب اما این بود که کی روش نه برای خودش، نه برای جیبش که برای تیم ملی ایران مدتها درگیر شده بود و در این مسیر اصلا شوخی نداشت.
کی روش تصویر زشتی از خود به جا گذاشت اما نتیجهاش را میتوان در عکسها دید، او پس از گرفتن ساختمان «با زور» تیم ملی را با آرامش تمرین میدهد، و نکته اینجاست که پس از رفتن او هم این ساختمان متعلق به تیم ملی باقی میماند. چیزی شبیه به کمپ تیمهای ملی که برای تیمهای ملی ماندگار شد، یا کمپ ناصر حجازی که برای استقلال ساخته شد، یا سازههای دیگری که دیگران ساختند و امروز استفاده میکنیم. فریادهای کی کارلوس کی روش سرمربی تیم ملی فوتبال ایرانروش اگرچه جذاب نبودند و خیلیها را ناراحت کردند اما شاید چند سال بعد بیشتر دلیل این فریادها و سود آن را متوجه شویم.