بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

اگر استقلال خوزستان قهرمان نمی شد، ما را می کشتند

نویسنده : مهدی فتح اله زاده
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : یکشنبه 26 اردیبهشت 1395 | 13:10

یک دیدار دیگر در شهر اهواز انجام شد و یکبار دیگر سر و صدای تیم مهمان درآمد.

خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام :

دوباره در اهواز اتفاقات حاشیه رخ داد. شجاعی سرپرست ذوب‌آهن که در این بازی سنگ خورد، درباره چگونگی این اتفاق توضیح می‌دهد: «آقای گل‌محمدی به صحنه‌ای اعتراض داشت که آقای ترکی با لحن بدی داشتند با ایشان حرف می‌زدند. همان لحظه من داشتم به داور می‌گفتم که اوکی، دیگر تکرار نمی‌شود که از طبقه دوم ورزشگاه با سنگ به من زدند. یک لحظه نفهمیدم چه شد. سنگ دقیقاً پشت گوشم خورد و عضله گردنم گرفت. چیزهایی که تو دستم بود، به زمین ریخت. سرم داغ شده بود. دکتر تیم بالای سرم آمد. حتی فرماندار هم آمد و از من عذرخواهی کرد. من به اهوازی‌ها بابت قهرمانی‌شان تبریک می‌گویم ولی این رسم میزبانی نیست.»
او با انتقاد از نبود اسکورت برای تیمش می‌گوید: «شب بازی به ما گفتند ماشین پلیس برای اسکورت می‌‌آید ولی هرچه منتظر ماندیم، خبری نشد. وسط راه طرفداران که فهمیدند ما ذوبی هستیم، جلوی اتوبوس را گرفتند و اجازه ندادند حرکت کنیم. به مسئولان فدراسیون زنگ زدیم که دست آخر آقای سالاری مدیر رسانه‌های استقلال خوزستان آمد و ما را از کنار یک جاده خاکی و از در پشتی استادیوم برد. بین دو نیمه آقای فرماندار گفت کی می‌روید و ماشین برای اسکورت می‌فرستم.»
شجاعی درباره اتفاقات بعد از بازی توضیح می‌دهد: «خدا شاهد است در مسیر فرودگاه فکر کردیم الان است که کشته شویم. ۶ شیشه اتوبوس را به طور کامل خرد کردند. کلی سنگ به بدنه ماشین زدند. شک نکنید اگر ذوب‌آهن این بازی را می‌برد و استقلال خوزستان قهرمان نمی‌شد، ما را می‌کشتند.»
شجاعی ادامه می‌دهد: «آقای فتاحی از مسئولان فدراسیون سنگی را که به سر من خورده بود، در جیب‌شان گذاشتند. حالا با این وضعیت چطور می‌خواهند فینال حذفی را در خرمشهر برگزار کنند؟»

استقلال خوزستان قهرمان نشده بود، ما را می‌کشتند

دوباره در اهواز اتفاقات حاشیه رخ داد. شجاعی سرپرست ذوب‌آهن که در این بازی سنگ خورد، درباره چگونگی این اتفاق توضیح می‌دهد: «آقای گل‌محمدی به صحنه‌ای اعتراض داشت که آقای ترکی با لحن بدی داشتند با ایشان حرف می‌زدند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.