ترک تحصیلش دادیم، منزوی اش کردیم اما او قهرمان و طلایی شد
درسی که پارالمپیک به جامعه داد
مرتضی مهرزاد تا کلاس دوم راهنمایی، با معدل بالا مشغول به تحصیل بود اما به خاطر تمسخر همکلاسیها، علاقهاش به مدرسه را از دست میدهد.
مادرش گفته: با وجود خواهش و التماس ما، مرتضی ترجیح داد به کارگری و کار در مغازهها بپردازد.
بعد چه شد؟ مرتضی روز به روز ناامیدتر میشود. گوشهنشینی اختیار کرده و هفت سال در کنج خانه مینشیند!
طی این مدت، نیم متر دیگر به قامتش اضافه میشود. اعجوبهای که در وجودش، طلای پارالمپیک نهفته بود و میدرخشید.
«والیبال نشسته» مانند معجزه، زندگی مرتضی را تغییر میدهد. پیگیری مداوم هیات جانبازان و معلولین چالوس و سرانجام، پذیرش در تیم ثامن مشهد
این دو هفته، تقریباً هیچ رسانه معتبری در جهان باقی نماند که از مرتضی ننوشته باشد!
چه خوب است که نمیدانند چه به سرش آوردیم. ترک تحصیلش دادیم، منزویاش کردیم. برایش القاب تمسخرآمیز ساختیم.
بچههایمان را از دوستی با سرو مهربان و بلند بالای میهن، بر حذر کردیم.
ما در این زمینهها کار کشتهایم. مردم و مسئولین دست در دست هم، میتوانیم ایرج خدری را تبعید کنیم به پیادهروهای میدان امام حسین تا دم مرگ، همانجا دستفروشی کند.
خوشبختانه «اعجاز والیبال نشسته» فرصت تبدیل مرتضی مهرزاد به ایرج خدری را از ما گرفت. خانهنشین رودسری، در ریودوژانیرو محبوب جهان شد و طلای پارالمپیک را به گردن آویخت.
انزوای طولانی مهرزاد و یکایک آبشارهایی که امشب مینواخت، مایه شرمساری ما نیست؟
هر کداممان در مدرسه یا محلاتمان، خاطرات مشابهی داریم.
یکی را بخاطر کوتاهی، یکی را بابت بلندی، دیگری را برای چاقی، آن یکی را بخاطر لاغری،… مدام مشغول سوق دادن همدیگر به عزلت و انزوا بودهایم.
باید به تماشای پارالمپیک مینشستیم تا بفهمیم اغلب اوقات، خودمان چقدر بی دست و پاییم!
فوتبال ۵ نفره را باید میدیدیم تا باز یادمان بیفتد با دو چشم بینا، گاهی (اگر نه همیشه!) چقدر از درک محیط خودمان هم عاجز بودهایم.
ما رسانهها، ما هواداران، چه درسهای خوبی آموختیم از پارالمپیک .
کدام ستاره ورزشی در ایران میتواند حق خودش را بیشتر از ساره و سیامند و زهرا و مرتضی و بهزاد زادعلی بداند؟
بهمن گلبارنژاد هم جاودانه شد. تا اینجا بود فرصت نشد، باید تا برزیل میرفت تا بفهمیم کیست و چه قهرمانانه زیسته.
همیشه شده که خواسته یا ناخواسته از شخص یااشخاصی بدمان می اید فقط باتکراراین جمله که …..شاید این اقا وخانم محبوب ترین بنده نزد خداوند باشند وبا ذکر صلوات میشود از تمسخر وتکبر وتهمت به دیگران درامان بمانیم
واقعا شرم آوره ، واقعا باید زار زار گریه کرد که چنین برخوردهایی می کنیم. مسئولین کشور درس عبرت بگیرند و کمی بیشتر به استعداد های کشورمان توجه کنند.