بالا
ورود به حساب کاربری
ثبت نام کنید
ارسال این مطلب برای دوستان

خاطره ساز انزلی چی‌ ها از خداحافظی‌ اش می‌ گوید

رافخایی : به احترام مردم تبریز سکوت می‌کنم و دلیل جدایی‌ام از ماشین سازی را نمی‌گویم

نویسنده : ParsFootball NewsAgency
تعداد نظرات کاربران : ۰ نظر
تاریخ انتشار : سه شنبه 16 شهریور 1395 | 17:23
جلال رافخایی

وقتی جلال رافخایی گل می‌زد، هزاران هوادار ورزشگاه پیر انزلی بر می‌خیزیدند و در چشم به هم زدنی به آسمان می‌پریدند و شادی می‌کردند.

خبرگزاری فوتبال ایران پارس فوتبال دات کام :

شادی نه برای جلال رافخایی بلکه برای ملوان. سید جلال رافخایی انزلی چی‌ها بیش از ۷۰ بار هواداران ملوان را خوشحال کرد. او می‌توانست بیش از این هم آنها را در مسیر زمین به آسمان قرار بدهد اما در اقدامی ناگهانی تصمیمی ناگهانی نیز گرفت. خداحافظی از فوتبال، در شرایطی که تنها ۳۲ سال داشت. جلال رافخایی رفت، چون خودش می‌خواست برود. در اوج و روزهایی که هنوز تیم‌هایی از لیگ برتر و لیگ یک برایش سر و دست می‌شکستند.
چرا به تبریز رفتی و چرا زود برگشتی؟ ماجرای تو و ماشین‌سازی را کسی نمی‌داند. توضیح می‌دهی؟
در فصل نقل و انتقالات ماشین‌سازی به من پیشنهاد داد تا یک فصل پیراهن این تیم را بپوشم. رفتم تبریز و با مدیران و کادر فنی ماشین‌سازی صحبت کردم. خیلی زود هم به توافق رسیدیم. با انگیزه بودم که کمک کنم و فصل درخشانی را پشت سر بگذارم. اوایل کمی برایم سخت بود، چون دیر به تیم اضافه شده بودم اما تلاش کردم تا خودم را به ترکیب اصلی برسانم. خدا را شکر فقط نخستین بازی در ترکیب نبودم. از بازی دوم خودم را تحمیل کردم و وارد ارنج شدم و فکر می‌کنم عملکردم هم مناسب بود.
اما در خبرها آمده بود که کادر فنی ماشین‌سازی به دلایل فنی و انضباطی تو و دقیقی را کنار گذاشته. واقعا اینطور بود؟
به ۴ بازی ماشین‌سازی نگاهی بیندازید. بازی اول که من نبودم. در دو شهرآورد هم مقابل تراکتورسازی و گسترش فولاد بازی کردیم که همان نیمه اول ۱۰ نفره شدیم. همه بازیکنان دفاع می‌کردیم تا حداقل امتیاز را کسب کنیم. هیچ بازیکنی نمی‌توانست دستورات تاکتیکی را اجرا کند، چون یک بازیکن از حریف کمتر داشتیم. مقابل صبا هم انگار خدا من و سعید دقیقی را دوست داشت چون او پنالتی گرفت و من گل زدم. پس دلیل فنی نمی‌تواند بهانه جدایی ما از ماشین‌سازی باشد. مساله انضباطی هم شرایطش مشخص است. خوشبختانه همه دیدند در رختکن ما، پس از بازی تدارکاتی مقابل تراکتورسازی چه اتفاق‌هایی رخ داد. همه آنهایی که از وقایع خبر دارند می‌دانند که ما گناهی نداشتیم. پس با آبروی ورزشی و اخلاقی ما بازی نکنند.
مگر در رختکن چه اتفاقی افتاد؟
بعد از بازی تدارکاتی با تراکتورسازی که من پنالتی گرفتم و سعید هم فوق‌العاده کار کرد، مساله‌ای پیش آمد که همه چیز را خراب کرد.
خب چه مساله‌ای؟ توضیح بده تا همه بدانند.
دوست ندارم مساله را باز کنم. اتفاقی بود که بین من و رسول خطیبی افتاد. خودمان می‌دانیم چه شده و احساس می‌کنم در رختکن بودند کسانی که بدانند این اتفاق‌ها چطور رقم خورده است. متاسفانه در رسانه‌ها مسائلی را نوشته‌اند که واقعیت ندارد. دوست دارم این اتفاق‌ها در خانواده ماشین‌سازی بماند و کسی از آن باخبر نشود. همه چیز برای من تمام شد و رفت. پیش وجدان خودم راحتم که برای ماشین‌سازی کم نگذاشتم و امیدوارم هر بازیکنی که جایگزین من می‌شود به ماشین‌سازی کمک کند.
دلایلش را که نگفتی. حالا با ماشین‌سازی فسخ کردی؟
خودم دنبال فسخ قرارداد رفتم. برای اینکه حرمت‌ها حفظ شود. من خیلی زود با بازیکنان ارتباط برقرار کردم و دوستان بسیاری کنارم بودند. انگیزه داشتم کمک کنم اما نشد. مربیان ماشین‌سازی پیغام دادند که برگردم. هواداران هم شماره تلفنم را پیدا کردند و چون به من محبت داشتند تماس می‌گرفتند تا با ماشین‌سازی ادامه بدهم. برای اینکه حرمت بین من و خطیبی حفظ شود بهترین تصمیم را گرفتم و قراردادم را فسخ کردم.
به همین راحتی از قرارداد و رقم آن گذشتی؟
جلال رافخایی ، گفتم که دوست نداشتم به من بی حرمتی شود. فقط مهم‌ترین مساله‌ای که می‌توانم به آن ببالم و افتخار کنم، اشک‌های میرمعصوم سهرابی پس از جدایی من و سعید دقیقی بود.
یعنی مدیرعامل ماشین‌سازی برای شما اشک ریخت؟
او گریه می‌کرد و می‌گفت ما را حلال کنید. به همین دلیل ناراحتم که نتوانستم به تیمی که سهرابی مدیرعاملش است و هواداران خونگرمی دارد کمک کنم. الان هم به احترام سهرابی، مردم تبریز، بازیکنان ماشین‌سازی و هواداران این تیم سکوت می‌کنم و دلیل جدایی‌ام را نمی‌گویم تا حاشیه‌ای برای ماشین‌سازی به‌وجود نیاید. آنهایی هم که باید بدانند می‌دانند که چه اتفاق‌هایی رخ داد.
حالا مقصد تو کدام تیم است؟ خونه به خونه؟
جلال رافخایی : از مرزبان تشکر می‌کنم که پیگیر کارهایم بود. قبل از اتفاق‌هایی که برای من در ماشین‌سازی رخ داد ایشان مرا می‌خواست. دوست داشتم اگر شرایط مهیا بود به بابل بروم و این تیم را کمک کنم. با مرزبان تماس گرفتم و از او عذرخواهی کردم چون نمی‌توانستم در این شرایط به این تیم کمک کنم. امیدوارم که موفق باشند و به لیگ برتر صعود کنند.
همین یک پیشنهاد را داشتی؟
یکشنبه شب یکی از بهترین مربیان ایران که در لیگ برتر مربیگری می‌کند با من تماس گرفت و از من خواست تا به تیمش بروم. نه گفتن به این مربی بزرگ واقعا سخت بود اما من تصمیم دارم کارهای دیگری انجام بدهم و به همین خاطر تمام پیشنهادهایم را رد کردم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Time limit is exhausted. Please reload the CAPTCHA.